eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
32.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
249 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله: 16 آذر ✨پایان: 25 دی @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰زندگینامه سردار شهید علی هاشمی 🔻شهید علی هاشمی متولد ۱۰ دی ۱۳۴۰ در اهواز بود که در تاریخ ۴ تیر ۱۳۶۷ در جزیره مجنون به شهادت رسید. او از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، در جنگ ایران و عراق محسوب می‌شد. شهید علی هاشمی به دلیل آشنایی با مناطق عملیاتی، نقش مهمی در میان فرماندهان سپاه پاسداران در خلال جنگ ایران و عراق داشت. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 💐🍃کودکی او مصادف با دوران سیاه ستمشاهی بود، و از همان زمان با افکار سبز و روشن اسلام پیوندی عاشقانه یافت. با شروع جنگ تحمیلی علی هاشمی در محور «کرخه کور» و «طراح» به مقابله با پیشروی سپاه دشمن پرداخت و با شکل گیری یگان‌های رزم سپاه او مامور تشکیل تیپ 37 نور شد و با این یگان، در عملیات «الی بیت المقدس» در آزادی خرمشهر سهیم شد. ⭕️در آستانه عملیات والفجر مقدماتی تیپ 37 نور منحل شده و علی هاشمی فرمانده سپاه سوسنگرد رسید و بعدها، از دل همین سپاه منطقه ای بود که، «قرارگاه نصرت» پدید آمد. در سومین سال جنگ، محسن رضایی، علی هاشمی را به فرماندهی «قرارگاه سری نصرت» انتخاب کرد. ♻️«عملیات خیبر» ثمره یک سال تلاش شبانه روزی نیروهای قرارگاه نصرت، تحت فرماندهی علی هاشمی بود. اولین عملیات آبی- خاکی جنگ و اولین عملیاتی که ده‌ها یگان رزمی سپاه، در سطحی بسیار وسیع توانستند باتلاق ها و نیزارهای منطقه هور را پشت سر بگذارند که این در نوع خود حرکتی بی نظیر و تاریخی بود. 💢یک سال بعد را نیز، قرارگاه نصرت در تدارک «عملیات بدر» بود. عملیاتی که بسیاری از ستارگان این قرارگاه را به حجله شهادت فرستاد. علی هاشمی به سال 1363 تاهل اختیار نمود که حاصل آن یک دختر و یک پسر بود. وی در تیر ماه سال 66 به فرماندهی «سپاه ششم امام صادق» منصوب شد که چند تیپ و لشکر، بسیج و سپاه خوزستان، لرستان و پدافند منطقه هور از «کوشک» تا «چزابه» را در اختیار داشت. 💠روز چهارم تیر ماه سال 1367، متجاوزان بعثی، حمله‌ای گسترده و همه‌جانبه را برای بازپس‌گیری منطقه هور آغاز کردند. حاج علی در آن زمان، در قرارگاه خاتم4، در ضلع شمال شرقی جزیره مجنون شمالی مستقر شده بود. هیچ کس به درستی نمی داند که در این روز دردناک، چه بر سر سرداران «قرارگاه نصرت» آمد. شاهدان می‌گفتند که هلی‌کوپترهای عراقی در فاصله کمی از قرارگاه خاتم4 به زمین نشسته‌اند و حاج علی و همراهانش سراسیمه از قرارگاه خارج شده و در نیزارها پناه گرفتند و دیگر هیچ. 🌀پس از آن، جستجوی دامنه‌داری برای یافتن حاج علی هاشمی آغاز شد اما به نتیجه ای نرسید. از طرف دیگر، بیم آن می‌رفت که افشای ناپدید شدن یک سردار عالی رتبه سپاه، جان او را که احتمالا به اسارت درآمده بود به خطر بیاندازد، به همین سبب تا سال‌ها پس از پایان جنگ، نام حاج علی هاشمی کمتر برده می‌شد و از سرنوشت احتمالی او با حزم و احتیاط فراوانی سخن به میان می‌آمد. نه مراسمی برایش گرفته شد، نه یادواره‌ای برایش برگزار شد و نه یادمانی به نامش برپا گردید. اما پس از سقوط صدام هم خبری از سرنوشت فرمانده سپاه ششم به دست نیامد. 🥀🕊سرانجام در روز 19 اردیبهشت سال 1389، اخبار سراسری سیما خبر کشف پیکر حاج علی هاشمی را اعلام کرد و مادر صبور او پس از 22 سال انتظار، بقایای پیکر فرزند خود را در آغوش کشید. پیکر مطهر سردار شهید علی هاشمی و شهیدان دیگری از سال‌های دفاع مقدس 24 اردیبهشت سال 1389، از محل نماز جمعه تهران تشییع شد. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌹💫🕊🌹💫🕊🌹💫
🌷مسیر شهادت ... از نیزارهای هور تا زینبیه با سـردار علی هاشمی آغـاز و به حاج قاسم ختم می شود🌷 🌾در منطقه ی هور شب که نیروی اطلاعات عملیات میخوابید،صبح که بلند میشد میدید شصت پا نداره!!! 🌴در هور یسری موش ها هست که بزاق دهنش بی حس کننده هست، به اون قسمت میزده و با بی حس شدنش شروع میکرده به خوردن .... 💐در هور و جزایر مجنون و غیره، نیرو های بی ادعای علی هاشمی اینطوری شناسایی میرفتن و اطلاعات بدست میاوردن. هور یه منطقه نفت خیز هست برای همین انقدر مهم بوده ✍ به روایت: همرزم شهید 📖 : ❇️ما این لباس سبز سپاه را برای پایداری این انقلاب پوشیده‌ایم و باید با خونمان سرخ گردد ...🕊 🔹فرمانده قرارگاه سری نصرت 💐شهادت ۱۳۶۷/۴/۴ جزیره مجنون 🌹 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️🔆♨️🔆♨️🔆♨️🔆♨️ 📝✨قسمتی از وصیت نامه شهید والامقام علی هاشمی 🌷خدایا از اینکه در رختخواب ذلّت نمردم خیلی شکرگزارم. (بنده ی حقیر کوچکتر از آن هستم که وصیتی داشته باشم ولی به خاطر این که ما که می‌رویم و شماها عقیده و هدف ما را بدانید و آن را ادامه دهید این چند کلام را می نویسم) : 🌷ای امّت، سیل خروشانی که هرگونه ذلّت وخاری رابا خود می برید و در لجن زارها می سپارید، مبادا امام تنها بماند هر چند که این منافقان و ضدّ انقلاب ها این آرزو را دارند ولی شما این آرزویشان را با جسدهایشان به گور بفرستید. 🌷شما امّت شهید پرور، استوره ی صبر و ایستادگی هستید، مبادا کاری کنیدکه درچشم دشمنان، خود را ضعیف نشان دهید. 🌷و ای امّت مسلمان یزد، شما نگذارید، منافقان و ضدّ انقلاب ها بر تشییع جنازه ام بیایند و بدانید که این منافقان هرگاه قدرت به دستشان بیفتد، آن چنان با شما رفتارمی کنندکه مغولان با ایرانی‌ها کردند. به قول امام عزیزمان که می فرمایند: منافقین از کفار بدترند، به راستی چه سخن درستی است ؛ چون این منافقان هستندکه خون شهیدان ما را پایمال می‌کنند. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌷🌿✨🌷🌿✨🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚معرفی کتاب: 《کتاب هوری 》 زندگینامه و خاطرات سردار فاتح هور، سرلشکر شهید علی هاشمی ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙گزارشی از سردار هور(شهید علی هاشمی) شادی روح شهدا صلوات🕊🌷 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 یک فیلم کمتر دیده شده از سردار آشنای هور 🔹 در این فیلم سردار شهید به همراه سردار مهدی کیانی و سردار احمد غلامپور دیده میشوند. 🔹 بخشی از وصیت نامه شهید علی هاشمی " فرمانده ی سرّی ترین قرارگاه اطلاعات جنگ، قرارگاه نصرت ": مرگ می‌آید، ولی چه بهتر که خودمان به سراغ مرگ برویم در خون بغلتیم، نه اینکه مرگ به سراغ ما بیاید و در رختخواب ذلت بمیریم. 🔹 سردار هور وقتی به فرماندهی سپاه‌ششم منصوب شد، کلید فرماندهی را به رئیس ستادش داد، نمی‌خواست پشت میز فرماندهی بنشیند! می‌گفت هرکس می‌خواهد مرا ببیند بیاید در جزیره مجنون ...🌱✨ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" علی هاشمی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩‌ 🕯️به نیت "شهید علی هاشمی" 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
زیارت عاشورا.pdf
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧ صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج🤲 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود @hasbiallah2 👈خادم الشهدا ➡️@motevasselin_be_shohada 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 اعضای محترم کانال⤵️ سلام و وقت بخیر من این اولین چله ای بود که تو کانال شما شرکت کردم و امروز چله زیارت عاشورا رو خوندم حاجتموگرفتم😭😭😭😭 دامادم بیکار شده بود چند ماهی. از خدا خواستم و از شهدا خواستم نذر کردم این چله رو شرکت کنم کار خوبی برای دامادم پیدا بشه😭😭😭 واقعا شهدا زنده اند😭😭😭 ممنونم ازکانال خوبتون ان‌شاالله همگی عاقبت بخیر باشین. تصمیم گرفتم تا جایی که در توانم باشه و زنده باشم و بتونم ادامه میدم و در چله متوسلین به شهدا شرکت میکنم 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋 سلام بزرگوار وقتی چله روشروع میکردم خیلی دلم امام رضا میخواست. امروز به لطف خدا وائمه وشهدای عزیز روز چهلم چله و من در حرم اقا جانم امام رضا ع نشسته ام و زیارت عاشورا و دعای عهد میخونم و دعاگوی همه‌ی اعضای کانال و شهدا هستم. 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋 سلام ممنونم از کانال خوبتون من درچله شرکت کردم و از معجرات و ارادت توسل به ائمه ع و شهدا حاجت روا شدم😢 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🟣خاک های نرم کوشک🟣 خداحافظ پدر رفتیم پای گوشی، مثل همیشه اول مادرم گوشی را برداشت. شروع کرد به صحبت ،من حال و هوای دیگری داشتم دلم گرفته بود ولی مثل دفعه های قبل، انگار دوست نداشتم گریه کنم مادرم حرف هاش تمام شد گوشی را داد به من، تا آن لحظه هم یقین نداشتم گریه ام نگیرد. بر عکس دفعه های قبل، سلام گرم پدرم را جواب دادم احوالش را پرسیدم و باهاش حرف زدم از نگاه مادر می شد فهمید تعجب کرده خودم هم حال او را .داشتم این که از جبهه زنگ بزند و من بدون گریه با او حرف بزنم سابقه نداشت،. حرف های پدرم هم با دفعه های قبل فرق می کرد گفت:« می دونم که دیگه قرآن یاد گرفتی اون قرآن بالای کمد، مال توست یعنی هدیه است؛ اگر من بودم که خودم بهت میدم اگه نبودم خودت بردار و همیشه بخون.» مکثی کرد و ادامه داد:« مواظب کتاب های من باشی، مواظب نوارهای سخنرانی و نوارهای قبل از انقلاب باش، خلاصه اینها رو تو باید نگهداری کنی پسرم، مسؤولیتش با توئه» نمی دانستم چرا اینها را می گوید حرف های دیگر هم زد. حالا می فهم که آن لحظه ها گویی داشت وصیت می کرد. وقتی گفت: «کار نداری؟» پرسیدم: «کی می آی؟» :گفت: «ان شاء الله می آم.» با هم خداحافظی کردیم گوشی را دادم به مادرم، او هم سؤال مرا پرسید. «کی می آی؟» نمی دانم پدر به اش چی گفت که خیلی رفت تو هم، کمی بعد ازش خداحافظی کرد تو لحنش غم و ناراحتی موج می زد. گوشی را گذاشت، با هم آمدیم بیرون، ازش پرسیدم :«به بابا گفتی کی می آی چی گفت؟» گفت:« تو چرا هر وقت من تلفن می زنم میگی کی می آی؟ بگو کی شهید می شی.» وقتی دید ناراحت شدم انگار به زور خندید و گفت:«بابات شوخی می کرد پسرم.» معلوم بود خودش هم خیلی ناراحت است، اما نمی خواست من ادامه دارد.... 🟣خاک های نرم کوشک🟣 گردان آماده بفهمم. وقتی رفتیم خانه از خودم می پرسیدم:« چطور شد این بار گریه ام نگرفت؟!» رازش را چند روز بعد فهمیدم؛ چند روز بعد از عملیات بدر، روزی که خبر شهادت پدرم را آوردند. آن تلفن تلفن آخرش بود. مجید اخوان چند روزی مانده بود به عملیات بدر، آقای برونسی رفته بود مرخصی، همین که برگشت منطقه، شروع کرد به تدارک تیپ برای عملیات یک روز با هم تو چادر فرماندهی نشسته بودیم سرش را انداخته بود پایین و انگار داشت به چیزی فکر می کرد. یکدفعه راست تو چشمهام خیره شد گفت: «اخوان این عملیات دیگه عملیات آخر منه.» خندیدم گفتم:« این حرفا چیه حاج آقا؟ شما اندازه ی موهای سرتون تو عملیات بودین، حالا حالاها هم باید باشین.» «همون که گفتم عملیات آخره» شما همیشه حرف از شهادت می زنین مکث کردم جور خاصی گفتم:« اگه خدای نکرده شما برین، بچه ها چکار کنن؟» ادامه دارد.... 🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا