eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
32.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
250 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله: 16 آذر ✨پایان: 25 دی @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🟣خاک های نرم کوشک🟣 خداحافظ پدر رفتیم پای گوشی، مثل همیشه اول مادرم گوشی را برداشت. شروع کرد به صحبت ،من حال و هوای دیگری داشتم دلم گرفته بود ولی مثل دفعه های قبل، انگار دوست نداشتم گریه کنم مادرم حرف هاش تمام شد گوشی را داد به من، تا آن لحظه هم یقین نداشتم گریه ام نگیرد. بر عکس دفعه های قبل، سلام گرم پدرم را جواب دادم احوالش را پرسیدم و باهاش حرف زدم از نگاه مادر می شد فهمید تعجب کرده خودم هم حال او را .داشتم این که از جبهه زنگ بزند و من بدون گریه با او حرف بزنم سابقه نداشت،. حرف های پدرم هم با دفعه های قبل فرق می کرد گفت:« می دونم که دیگه قرآن یاد گرفتی اون قرآن بالای کمد، مال توست یعنی هدیه است؛ اگر من بودم که خودم بهت میدم اگه نبودم خودت بردار و همیشه بخون.» مکثی کرد و ادامه داد:« مواظب کتاب های من باشی، مواظب نوارهای سخنرانی و نوارهای قبل از انقلاب باش، خلاصه اینها رو تو باید نگهداری کنی پسرم، مسؤولیتش با توئه» نمی دانستم چرا اینها را می گوید حرف های دیگر هم زد. حالا می فهم که آن لحظه ها گویی داشت وصیت می کرد. وقتی گفت: «کار نداری؟» پرسیدم: «کی می آی؟» :گفت: «ان شاء الله می آم.» با هم خداحافظی کردیم گوشی را دادم به مادرم، او هم سؤال مرا پرسید. «کی می آی؟» نمی دانم پدر به اش چی گفت که خیلی رفت تو هم، کمی بعد ازش خداحافظی کرد تو لحنش غم و ناراحتی موج می زد. گوشی را گذاشت، با هم آمدیم بیرون، ازش پرسیدم :«به بابا گفتی کی می آی چی گفت؟» گفت:« تو چرا هر وقت من تلفن می زنم میگی کی می آی؟ بگو کی شهید می شی.» وقتی دید ناراحت شدم انگار به زور خندید و گفت:«بابات شوخی می کرد پسرم.» معلوم بود خودش هم خیلی ناراحت است، اما نمی خواست من ادامه دارد.... 🟣خاک های نرم کوشک🟣 گردان آماده بفهمم. وقتی رفتیم خانه از خودم می پرسیدم:« چطور شد این بار گریه ام نگرفت؟!» رازش را چند روز بعد فهمیدم؛ چند روز بعد از عملیات بدر، روزی که خبر شهادت پدرم را آوردند. آن تلفن تلفن آخرش بود. مجید اخوان چند روزی مانده بود به عملیات بدر، آقای برونسی رفته بود مرخصی، همین که برگشت منطقه، شروع کرد به تدارک تیپ برای عملیات یک روز با هم تو چادر فرماندهی نشسته بودیم سرش را انداخته بود پایین و انگار داشت به چیزی فکر می کرد. یکدفعه راست تو چشمهام خیره شد گفت: «اخوان این عملیات دیگه عملیات آخر منه.» خندیدم گفتم:« این حرفا چیه حاج آقا؟ شما اندازه ی موهای سرتون تو عملیات بودین، حالا حالاها هم باید باشین.» «همون که گفتم عملیات آخره» شما همیشه حرف از شهادت می زنین مکث کردم جور خاصی گفتم:« اگه خدای نکرده شما برین، بچه ها چکار کنن؟» ادامه دارد.... 🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سلام ممنون از کانال قشنگ و روحانی ومعنویتون اجرتون با شهدا . ممنون و سپاس از عزیزانی که میرن سر مزار شهدا و عکس میزارن و به یاد همه هستند.🌺 من هم امروز توفیق شد تو مسیر مسافرت رفتیم گلزار شهدای کرمان یا بهتر بگم قطعه ای از بهشت سر مزار شهدای عزیز بخصوص حاج قاسم و شهید یوسف الهی و شهید مغفوری به یادتون بودم و دعا کردم همه تون حاجت روا بشین و قسمتتون بشه حتما برید زیارت شون .🌷🌷 نگاه ویژه خداوند و شهدا بدرقه راه زحمت کشان گروه و اعضاء محترم کانال شهدا @motevasselin_be_shohada
🌸✨ جانم زینب✨ 🌸 دختر در این قبیله تجلی کوثر است بی جهت، خدا به فاطمه دختر نمی‌دهد 🎉میلاد بانوی بزرگ اسلام 💫گوهر درخشان 🌸مهر و عاطفه 🎉پرستار تمام نیکی ها 💫خانم حضرت زینب سلام الله علیها 🌸 و روز پرستار مبـارک باد🎈 🍃ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج 🔸تعجیل در فرج مولا حضرت صاحب الزمانا رواحنا فداه صلواتی عنایت بفرمایید الّلهُمَّ صَلّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِين ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دَر روزِ وِلادَتِ تو اِی خـواهَرِ عِشق 💔جایِ هَمِه‌ یِ مُـــدافِعانَت خـــالی 💚 🕊 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Dua-Al-Ahd.mp3
8.25M
🔰دعای عهد 🎙با نوای استاد علی فانی من دعای عهد میخوانم بیا بر سر این عهد میمانم بیا 🌤🌿 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج🤲 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊 💚سلام به چهارده معصوم(ع): 🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ 🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه 🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊 🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ 🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيَّ بْنُ جَعْفَرٍ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي 🌷⃟ *صَلِي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد 🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ 🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف 🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊 ➡️@motevasselin_be_shohada ‌ 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣ 2⃣2⃣بیست‌و‌دومین چله ی؛ 🚩زیارت عاشورا، صلوات، دعای عهد 🌤کانال متوسلین به شهدا🌤 🖇 امروز " 18 آبان ماه" 📌 چله 《هدیه به‌ چهارده‌ معصوم(ع) و شهید امروز》 🌻شهدای والامقام 🌷🌷🌷 معرف: خانم میترا رحیمی دختر شهید 🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ➡️@motevasselin_be_shohada
شهدای والامقام صادق و مظاهر رحیمی🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷شهید صادق رحیمی(پدر) : تاریخ ولادت: 1323/10/10 محل ولادت: ونک سمیرم تاریخ شهادت: 1361/2/10 محل شهادت: دارخوین_جاده اهواز خرمشهر شهادت در عملیات: بیت المقدس نام یگان: تیپ 44 قمر بنی هاشم (ع )- گردان یا مهدی (عج) علت شهادت : اصابت تیر به سر شغل : کشاورز مزار: گلزار شهدای ونک 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌷شهید مظاهر رحیمی(پسر) : تاريخ ولادت: 1348/10/2 محل ولادت: ونک سمیرم تاريخ شهادت: 1364/12/17 محل شهادت: فاو شهادت در عمليات : والفجر 8 وضعيت تاهل : مجرد نام یگان: تیپ 44 قمر بنی هاشم (ع) – گردان حضرت امیر المومنین (ع)- گروهان شهید مدنی علت شهادت: اصابت ترکش شغل : دانش آموز مزار : گلزار شهدای ونک ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾🪴🌾🪴🌾🪴🌾🪴🌾 🔰زندگینامه شهید صادق رحیمی 💐🍃شهید صادق رحیمی در تاریخ 1323/10/10در روستای ونک سمیرم به دنیا آمد. دست تقدیر این بود که قبل از این که چهره پدر را ببیند ، پدر در آغوش خاک جای گرفته بود و نامش برای زنده نگه داشتن یاد پدر بر روی او بماند . مادرش با تحمل سختی فراوان و با شغل مرغداری فرزندان کوچک خود را بزرگ می کند . 🍁صادق برای امرار معاش و کمک به مادرش مجبور به کارگری می شود . و ناگزیر به حرکت به شهر اصفهان می شود و به شغل کارگری در آن جا می پردازد . پس از مدتی به روستا بر می گردد و با حقوق کارگری مقدمات ازدواج خود را فراهم می نماید . 🌼ثمره ازدواج او چهار فرزند پسر و چهار فرزند دختر می باشد . با شروع جنگ تحمیلی او نمی تواند ساکت بنشیند و با ثبت نام در بسیج و گذراندن دوره آموزشی به جبهه اعزام می شود 🥀و سرانجام در تاریخ 1361/2/10 در منطقه عملیاتی دارخوین به درجه رفیع شهادت می رسد . ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌹🌿✨🌹🌿✨🌹🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🕊🦋🥀🕊🦋🥀🕊🦋 🌻☘روایت همسر گرامی شهید صادق رحیمی و مادر شهید مظاهر: 🌱🌹شهید صادق موقعی که به خواستگاری من آمد ، زیاد شناختی از او نداشتم و پدر ومادرم تصمیم گیرنده بودند .پس از ازدواج مدتی مستأجر بودیم تا بعد توانستیم خانه ای محقر بخریم . زمین زراعی کوچکی بود که آن هم با یک نفر دیگر بصورت شراکت در آن کار می کرد . زمان اصلاحات ارضی قرار بود تعدادی قطعه زمین بین کشاورزان بدون زمین تقسیم شود و معلوم نبود صاحب این زمین ها چه کسی است ، چون آن زمان هم ارباب رعیتی بود . 💥صادق گفت که معلوم نیست این زمین ها متعلق به چه کسی است و من نمی خواهم نان حرام سر سفره ام بیاورم و مشغول کارهای دیگری مثل کارگری ، آوردن موسیر کوهی، درست کردن ذغال و... شد و ما از کوه و صحرا ، امرار معاش می کردیم و بعد هم که انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت . ❣ثمره ازدواجمان 8 فرزند بود ، سه پسر وپنج دختر .بعد از شهادت صادق چند سال در ونک زندگی کردیم وبه خاطر ادامه تحصیل دخترم به شهرضا آمدیم . 🌿اخلاقش طوری بود که به نماز و روزه اهمیت زیادی می داد و اگر مثلا جایی کار می کرد ومی فهمید صاحب کارش نماز نمی خواند و یا بدون دلیل روزه نمی گیرد ، بدون آن که دستمزدش را بگیرد ، دیگر برایش کار نمی کرد . 🌤 گاهی هم خشت درست می کرد ومی فروخت و مخارجمان را تأمین می کرد .موقعی که می خواست به جبهه برود ، حساب و کتابمان را تسویه کرد و وصیت نامه اش را نوشت و مایحتاج خانه را تأمین کرد و به من سفارش کرد که اگر من رفتم وشهید شدم ، زینب وار بچه ها یم را بزرگ کن . 🍃حساب وکتاب ها را که نوشت ، آن را به دست پسر بزرگم مظاهر، که آن موقع 10 الی 12 سال سن داشت، داد . دوره 45 روزه آموزشی را در پادگان گذراند و از پایگاه بسیج ونک اعزام شد و تا موقع رفتن هم در مورد بچه ها سفارش می کرد . یکی دوبار هم برایمان نامه فرستاد . 🥀🕊خبر شهادت صادق را به برادر شوهرم داده بودند و ما نفهمیدیم تا زمانی که از بلندگوی مسجد خبر شهادتش را شنیدیم .من داشتم بچه ها را آماده می کردم تا به مدرسه بروند ، وقتی خبر را شنیدیم، برای تشییع رفتیم، تیر به سرش خورده و به شهادت رسیده بود .😔 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔🌿مادر شهید از پسر شهیدش، مظاهر میگوید: 🌤 بچه ی اولم دختر بود و مظاهر فرزند دومم و اخلاقش شبیه پدرش بود . موقعی که پدرش شهید شد ، کلاس پنجم بود . بعد از پدرش سه بار می خواست جبهه برود ، ولی هم من و هم زن عمویش اجازه ندادیم. کم کم بسیج رفتنش زیاد شد و تا پاسی از شب در پایگاه بود. اوایل که می خواست برود جبهه ، برادرهایم با خودشان او را به شهرضا بردند ، تا شاید هوای جبهه از سرش بیفتد ، ولی یک ماه بیشتر نماند و برگشت . 🌺 برای اینکه بتواند به جبهه برود ، شناسنامه اش را دست کاری کرد و دوسال بزرگتر کرد و کفش پاشنه بلند می پوشید تا قدش بلندتر نشان داده شود ، سه بار هم جلویش را گرفتیم ، ولی کسی جلودارش نبود .او یک بار به من گفت که مگر حضرت زینب دو فرزندش را فدا نکرد ، ما که خاک کف پای حضرت زینب هم نیستیم . 🍂یک شب به من گفت : مادر می خواهم چیزی بگویم ، ولی تورا به علی اکبر حسین و دوطفلان مسلم که خیلی دوستشان داری ، قسم می دهم مخالفت نکن ! گفتم که پسرم چی شده؟ گفت: من می خواهم به جبهه بروم و یک ماه هم بیشتر نمی مانم . 🌱 من را چون قسم داده بود ، مخالفت نکردم و راضی شدم . وقتی هم رفت چیزی با خودش نبرد و حتی از من پول تو جیبی هم نگرفت . وقتی مظاهر داشت می رفت احساس کردم شهید می شود و ده روز قبل از شهادتش هم احساس کردم شهید می شود و همه چیز خریدم، حتی آن سال سیب زمینی پیدا نمی شد و سفارش کردم از شهرضا آوردند . 🌾یک دار قالی هم داشتم به خاله ام گفتم که بیا کمکم کن تا قالی را ببافم که اگر مظاهر شهید شد، این دار قالی وسط نباشد ، خاله ام از این حرفم خیلی ناراحت شد . 🍀روز زن بود و امام جمعه سمیرم در مدرسه سمیه ونک سخنرانی کرد و می گفت : اگر خبر شهادت نزدیکانتان را می شنوید صورتتان را نخراشید .پیراهن تان را چاک نکنید و... من حرف هایش را به خودم گرفتم و گفتم با من است . فردای آن روز شوهرخواهرم آقای سلیمانی به خانه ما آمد ، گفتم:خبر شهادت مظاهر را آورده ای ؟ 🌸آن روز برف هم باریده بود از طرف بسیج هم آمده بودند که خبر شهادت بدهند و پشت در حیاط بودند . وقتی دیدند، خودم خبردارم ، گفتند می خواستیم بگوییم، ترسیدیم ناراحت شوید .وقتی صادق، پدر مظاهر شهید شد ، خودم کار می کردم که بچه هایم سربار کسی نباشند و حتی کارهای سنگین چون خرید نفت و کپسول گاز و... برعهده خودم بود . قالی بافتم و زندگی این بچه ها را تامین کردم . 🪴تشییع جنازه مظاهر همراه با سه شهید دیگر ( شهید مصطفی نجفی ، بستان انصاری و لشکر انصاری) انجام گرفت ، پیکرها را در حرم مطهر حضرت معصومه خاتون گذاشته بودند و می خواستم پیکرش را ببینم، چهار شیشه عطر هم برده بودم و رویشان پاشیدم . هر چهار شهید مجرد بودند و بیشتر از 16-15 سال نداشتند . برایم فرقی نمی کرد که کدامشان پسرم باشد ، 🌷 پیکر مظاهر را ندیدم، ولی معلوم بود که لباسهایش تنش بود و پوتین ها به پایش . پس از خاکسپاری ، چند بار خواب مظاهر رادیدم که به من می گفت: مادر راضی بودی که به جبهه بروم وگفتم :بله مادر ، شهادتت مبارک . 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌹🍃همسر شهید شعبانعلی رضایی : یک شب که همسرم از جبهه برای مرخصی آمده بود ، برق هم رفته بود ، شعبانعلی به من گفت که پاشو سری به منزل شهید صادق رحیمی بزنیم . نکنه شهید صادق از دست من ناراحت باشد که چرا موقعی که در ونک هستی ، سری به خانواده ام نزدی؟ با هم به منزل این شهید رفتیم . قرار بود پسر شهید صادق به جبهه برود و هر چه شعبانعلی به او گفت که تو باید از مادرت و خانواده ات مراقبت کنی ، ما جای پدرت را در جبهه پر می کنیم ، بی فایده بود و او می گفت که من خودم باید جای خالی پدرم را در جبهه پر کنم و او هم رفت و بعد هم به شهادت رسید . ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌹🌿✨🌹🌿✨🌹🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻 🌷پیام شهید صادق رحیمی : خدایا زندگیم را با سعادت و مرگم را شهادت در راهت قرار بده . 🌷پیام شهید مظاهر رحیمی: همیشه در نماز جماعت شرکت کنید امام عزیز می فرمایند : مساجد سنگر است سنگرها را حفظ کنید. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا