🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
7⃣هفتمین چله ی کانال متوسلین به شهدا
💫 امروز " یکشنبه 18 دی ماه"
📌روز " سی و چهارم " چله صلوات و زیارت عاشورا《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
"محرم آشوق"🌷🌷🌷
معرف: ناشناس🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شهید گرانقدر محرم آشوغ🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۴/۲۸
محل ولادت: فارس_لارستان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱/۴
محل شهادت: جبهه رقابیه، عملیات فتح المبین
مزار: گلزار شهدای لارستان فارس
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷🥀🕊🌹🕊🥀🌷
🔰زندگینامه شهید محرم آشوغ
🌿🌹شهید تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان تربیت به پایان برد و وارد مدرسه راهنمای نامی شد. پس از آن در دبیرستان صحبت لاری مشغول به تحصیل شد دراین دوران همراه با دیگر اقشار مردم در راهپیمایی ها شرکت می کرد و از جمله کسانی بود که در سرنگون کردن مجسمه شاه نقش موثر داشت.
متواضع، خوش برخورد و فردی اجتماعی بود با خانواده و همچنین کودکان رفتار حسنه ای داشت همه وقت به مسجد می رفت در کلاس های قرآن شرکت می کرد و اغلب اوقات فراغت سر کار می رفت.
در پایگاه شهید راستی فعالیت میکرد همچنین واحد تبلیغات و تدارکات و عملیات بسیج را برعهده داشت تا سال سوم اقتصاد تحصیلات خود را ادامه داد و با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل گردید.
پس از گذراندن آموزش نظامی در جهرم به منطقه عملیاتی بستان اعزام شد پس از بازگشت عازم جبهه فاو شد و هر بار پیروز به آغوش خانواده برمیگشت اما روح بزرگ او راضی نمیشد و باز نیروی او را به سوی جبهه می کشاند تا این که برای بار سوم عازم جبهه شد و درعملیات شهید شد و روح بلندش بسوی معبودش پرکشید.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿
✅خاطره همرزم شهید از عملیات فتح المبین و نحوه شهادت شهید محرم آشوغ
💐پس از چهار ماه حضور در جبهه رقابیه در عملیات فتح المبین شرکت کرد شب عملیات بود،همه رزمندگان مشغول خواندن نماز و دعا شدیم۰
همان شب زیارت عاشورا خواندیم و همه بچه ها ضمن خواندن دعا گریه کردند .
او مسئول مهمات و زخمی ها بود۰۰۰قبل از طلوع آفتاب من و محرم و هاشم خداشناس و سایر بچه ها به جایی که به تپه سبز معروف بود رفتیم۰
عملیات فتح المبین شروع شده بود خمپاره ها و رگبارهایی که عراقی ها برسرمان میریختند آسمان را مثل روز روشن کرده بود۰
فرمانده یک نفر میخواست تا از پایین تپه مهمات بیاورد محرم خود را آماده نشان داد این کار را کرد۰۰۰
هوا روشن شده بود به منطقه ای که بعد از تپه سبز میگفتند رفتیم۰۰۰وقتی اطرافمان را نگاه کردیم دیدیم عراقی ها محاصره مان کردند ۰
بعد از چند دقیقه دیدیم که هاشم خمپاره خورد و فقط این را به من گفت که حلالم کن و شهید شد.
بعد رفتیم که ببینم محرم کجاست۰دیدم که بر روی تپه نشسته،مثل اینکه در خواب بود۰۰۰صدایش کردم جواب نداد۰
وقتی دقت کردم دیدم که یک تیر به گلو و یک تیر به قلبش اصابت کرده سرم را بر روی سینه اش گذاشتم دیدم قلبش نمیزند۰۰۰
و به دیدار معبودش پر گشود
روحشان شاد و راهشان پررهرو
🌷🌷🌷🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🕊🌿🌹🕊🌾💐
💠فرازی از وصیت نامه شهید محرم آشوغ💠
بسم الله الرحمن الرحیم
🌷از گوشه و کنار دنیا افراد روشن و روشنفکری پیدا میشود که پی به حقانیت اسلامی برده و نور اسلام چنان قلب جوانان را روشن کرده که توانستهاند حقایق اسلام را به طور دقیق درک کنند همچنان که در کشور عزیزمان دیدم که استعمارگر به کمک دست پرورده های پلید خود از روش های تربیتی ویژهای استفاده میکردند که ربطی به پرورش اسلام و ایرانی نداشت بلکه جوانان را به بیراهه می کشاند.
گاه به گاه در مسیر کشورمان فرزندان پاک سر به شورش بر می داشتند و در مظلومیت خویش فریاد میزدند و اسلام همچنان غریب بود تا اینکه طوفانی در گرفت و سیل خون در دره تاریخ جاری شد و اسلام محمد از کربلای سرخ ایران را نشانه گرفت.
پیام من به خانواده ام این است که از اینکه من به جبهه می روم هیچ ناراحت نباشید.
پیام من به ملت ایران این است که پشتیبان ولایت فقیه باشند و همواره به فرمان رهبر انقلاب امام خمینی باشند.
آری ای برادر این چهره شهدا همیشه زنده تاریخ است که رهبر کبیر اینچنین از آنان سخن میگوید که آنان دل از همه چیز برداشتند و فقط خدا را طلب کردند و از او یاری خواستند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩خون شهیدان ما، امتداد خون پاک شهیدان کربلاست
🕊🌷✨
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام محرم آشوغ
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید محرم آَشوغ
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌻#یوزارسیف
💥#قسمت17
ناگهان دراستانه ی سرنگون شدن بودم ,دستام را گرفتم جلو چشمام تا لااقل چیزی تو چش وچارم نره که یکباره احساس کردم روی جایی گرم ونرم فرود امدم ویه بوی خوش واشنا تو دماغم پیچید,ارام ارام چشام را باز کردم,خدای من ,من روی اون بنده خدایی که جلو نانوایی بود فرو افتاده بودم,اون بنده خدا هم مثل اینکه یه شونه تخم مرغ دستش بوده,افتاده بود رو میز ,جلو نانوایی ومیز نانوایی باعث نجات هردومون شده بود ,خیلی دستپاچه بودم,تااینکه اون بنده خدا برگشت طرفم وای وای باورم نمیشد,اون مرد,خود خود یوزارسیف بود,با صورت اومده بود روتخم مرغا وکل صورت وریش ولب ولوچه اش مملواز تخم مرغ وپوسته تخم مرغ بود...با دستپاچگی وازخجالت نمیدونستم چی,بگم یهو از دهنم پرید:س سلام ببخشید به خدا تقصیر من نبود ,تقصیر این چادره تازه خیاط بدستم رسونده بود ,فک کنم اندازه نردبان خونه شان برای من چادر چیده...از تصور نردبان واقا رضا خندم گرفت ,اما هول و ولای این صحنه هرخنده ای را از یادم برده بود...
واما یوزارسیف درحالیکه یه دستمال از,جیبش درمیاورد وصورتش را پاک میکرد گفت:اشکال نداره بانو...پیش میاد ,ان شاالله خیره...که در همین حین سمیه از پشت سرم رسید....وای نه...خدای من این دختر الان ابروم را میبره,سمیه تا چشمش به جمال تخم مرغی یوزارسیف افتاد,سلام تو دهنش خشکید وبا حالتی متعجبانه گفت:واه چی شده زری؟چرا چرا یوزار....با سقلمه ای که به پهلوش زدم,حرفش راخورد وروبه یوزارسیف گفت:ببخشید این دسته گل دوست ماست؟
یوزازسیف که دیگه باتوجه به اتفاق شب جمعه ای ما دوتا راکاملا شناخته بود وگمانم دستش امده بود چی به چیه بازم تکرار کرد:اشکال نداره همشیره...پیش میاد وبعدش روبه من کرد که حالا از خجالت سرخ شده بودم,گفت:چادرتون خاکی,شده....
احساس کردم چیز دیگه ای میخواست بگه اما نشد یا نتونست...
یکدفعه سمیه هم با پررویی برگشت وگفت:چادر که الان میتکونیمش درست میشه,اما شما فکر کنم زحمتتون بیشتره,چون کل صورت ولباستون نقاشی,شده...
یوزازسیف لبخندی زددرحالیکه نان سنگک خشخاشیش را برمیداشت گفت:خیره,ان شاالله خیره وحرکت کرد طرف خانه اش...
من وسمیه هم حرکت کردیم سمت مدرسه,کل وجودم سراسر گر گرفته بود,وای وای روز اول مدرسه این اتفاق اونم با یوزارسیف؟!!واااای...
جلو درمدرسه به خود امدم ,متوجه شدم که سمیه در حال فک زدنه اما هیچ یک از,حرفهاش را من متوجه نشدم...
#ادامه دارد...
📝نویسنده ط,حسینی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌻#یوزارسیف
💥#قسمت18
اووف چه روزی بود اولین روز اخرین سال تحصیلی ام با اون چادری که مامان به دلش اومده بودبرام بخره و یوزارسیف دعا خونده بود واعظم خانم دوخته بود وچه دسته گلی به اب داد این چادر دسته گل من...
تومدرسه حواسم به هیچی نبود,نه مثل سالهای پیش با سمیه سر یه صندلی جلو عقب بحثمان شد ونه اصلا فهمیدم که کی معلم جدید بود وکی قدیمی,همش ذهنم درگیر حادثه اول صبحی بود,سمیه هم که همش فک میزد ,صحبت میکرد,زنگ تفریح هم که جاش پیش مرضیه خانم دختر حاج محمد بود ,بعضی وقتا که میدیدمش چه گرم گرفته,خندم میگرفت,اخه چه پشتکاری داره این دختر فضول...اما نمیدانستم که دل اونم مثل دل من یه جا گیر کرده....
بالاخره به خونه رسیدم,کلید در حیاط را انداختم وسروصدای پژمان ,پسر بهرام داداش بزرگم که کل خونه را برداشته بود ,نوید این را میداد امروز میهمان داریم.
ومن برخلاف اینکه عاشق پژمان بودم وهمیشه مشتاق شیطنتهاش,اما امروز یه جورایی حال وحوصله ی هیچ کس را نداشتم,دوست داشتم خودم باشم وخودم ....
پا که داخل هال گذاشتم ,پژمان مثل اجل معلق جلوم ظاهر,شد وخودش را انداخت توبغلم,درحینی که پژمان را تواغوشم فشار میدادم وبوسش میکردم رو به مامان وشیما عروس بزرگه ,سلام کردم,وناگهان دوباره چادره اومد زیر پام ومن درحال سرنگون شدن بودم که شیما پرید وسط ومانع افتادنم شد.
با بد خلقی برگشتم طرف مامان وگفتم:اه مامان,نیگا اعظم خانمت چی برام دوخته,انگار هم قد اقا رضا برا من چادر بریده این دومین باره که میخواستم بخورم زمین...
تااین حرف از دهنم دراومد مامان خنده ای زد وگفت :هم قد اقا رضا؟؟وادامه داد:حالا که نخوردی زمین,عصر میریم درستش میکنیم....
اووفی کردم وارد اتاقم شدم ودرحین وارد شدن گفتم:مامان من خستم اگه خواب افتادم برا نهار بیدارم نکنید, چون میدونستم,پژمان وشیما پرچمدار ورود بهرام هستند ویقینا بهرام برا نهار میاد ومن همیشه به خاطر اخلاقای خاص بهرام از هم صحبتی,باهاش فراری بودم,اخه بهرام غرق مادیات بود ,کنارش که مینشستیم یک سر میگفت فلانی اینجور داره فلانی نداره ,این ماشین را امروز اینجور معامله کردم فردا میخوام این کار کنم یعنی اصولا ادمها را با مادیات سنج میزد,بی شک اگه به من نگاه میکرد پیش خودش میگفت:این خواهر ما هم درسته که جمال وکمال داره اما چون دستش توکاروباری نیست هیچ نمی ارزه,همونطور که بارها وبارها پولش را به رخ داداش بهمن بیچاره که معلم بود,میکشید...
خلاصه چادره را در اوردم یه دستی بهش کشیدم تاش زدم وباخود میگفتم,اعظم خانمم دستش خوب بود هااا, لباسهام را دراوردم وبا لبخندی برلب خودم را پرت کردم رو تخت وغرق تفکر شدم....
#ادامه دارد..
.
📝نویسنده...ط,حسینی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
Part07_حاج قاسم.mp3
6.54M
📚کتاب صوتی
#حاج_قاسم
🔰خاطرات خودنوشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
#جان_فدا
قسمت7⃣
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
•بعدِ شهادت اومد توی خوابم گفت :
اگه میخوایید بچههاتون مثل من بشن
بهشون تاکید کنید،
″نمازاولوقت و زیارتعاشورا″☑️
هر شب شون ترک نشه!📿
#شهیـد_عباسدانشگر
#التماس دعا
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🕊#دلنوشته
خطاب میشوند " مدافعــانِ حــــرم "
و انگار خدا دارد جبران میکند تنهایے زینب
را در کربـــــلا ...
" ســـــوریہ " معبدیست براے آنانے کہ
تاریخ را حسرت خوردند و در اشک پیچیدند
و گویا این تنها فرصت است براے رفتن ...
دمشـــــق مقصدِ پرواز مردانے است کہ
راه " شهادت "را نہ در سنگرهاے حرف کہ در گذرگاههاے عمل نعمت گرفتهاند ...
به زندگے مردانِ حَرَمَ کہ میرسم نگاهم تنها گرِه میخورد
بہ بصیرت هایے کہ میدرخشند و انگار راهِ دمشق از همینجا معلوم است ...
شهیدان ما رفتند تا حریم حرم امن باشد
چه بسا شهیدانی که رفتند و سایه سر نشدند
دل کندن از خواهر
دل کندن از مادر
دل کندن از فرزند و همسر
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌹پسرانش، همهی زندگیاش بود
🌷 خانم صفیه گلزاری مادر ۹ شهید (#مادر_ایران ) است که ساکن جزیره هرمز می باشد . شهدای این خانواده در عملیاتهای خیبر ، فتح المبین ، والفجر ۸ ، کربلای ۴ و کربلای ۵ بوده و آخرین شهید نیز دختر اوست که در جنایات آل سعود در سال ۶۶ در حج خونین مکه به شهادت رسید ....
و اینگونه شد که
«زن»
«زندگی»اش را داد؛
تا ما «آزادی» داشته باشیم...
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣