🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید مصطفی صدرزاده
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
<<━━⊰♡❀💐❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀💐❀♡⊱━━>>
🇮🇷 #مزد_خون 🇮🇷
🔹 #بر_اساس_واقعیت
📖 قسمت اول
عصبانی از خونه زدم بیرون...
واقعا نمی فهمیدم علت این همه ممانعت چیه؟! هنوز هم با من مثل همون پسر بچهی کوچولو رفتار میکنن!
خسته شدم انگار نه انگار هجده و نوزده سالمه....!
وسط حرف زدن با خودم بودم که گوشیم زنگ خورد...
فکر کردم بابامه...
با خودم گفتم:
"ولش کن بعدش جواب میدم! شاید یه کم نگرانی براشون بد نباشه!
آخه تا کی حرف، حرفِ اونا باید باشه!"
اما تا چشمم به شماره افتاد؛ دیدم عه! مهدی داره زنگ میزنه...
گوشی رو وصل کردم...
_الو سلام مرتضی خوبی؟
_چقدر دیر جواب دادی پسر...!
گفتم: سلام مهدی خوبی؟ ببخش! جونم! بگو! ....
گفت: مرتضی خوبی؟ چرا صدات گرفته!
گفتم: چیز خاصی نیست! یه کم با مامان و بابام بحثم شده!
گفت: پسر چرا تو آدم نمیشی!!! مرتضی! اینقدر با پدر مادرت کَل نگیر!!! عاق والدین میشی، دستت می مونه تو پوست گردو...
عصبانی گفتم: بیا! پدر و مادرم کمه! شما هم تعارف نکن نصیحتی، سرزنشی، چیزی داری راحت بگو ...!
گفت: خیلی خوب! چقدر زود بهت بر میخوره. حالا سر چی بحثتون شده!!! شاید بتونم کمکت کنم؟!
در حالی که بلند، بلند صحبت میکردم، گفتم: مهدی تو چه میفهمی درد من چیه! شما برای خودت آقایی! هر کار دلت بخواد میکنی! بعد چطوری میتونی درد نکشیده، درد دردمند رو بفهمی!؟ حضرت حاج آقا!!!!
گفت: مرتضی داری کنایه میزنی؟؟؟؟
گفتم: ببخشید مهدی! عصبانیم! خوب توقع داری شعر عاشقانه برات بخونم....
گفت_ههه! ههه! مگه بلدی!!!!
گفتم: مهدی ولش کن!!! اگه کاری نداری بی خیال. خداحافظ!
گفت: مرتضی صبر کن کارت دارم! کجایی اصلا؟! هم ببینمت هم کارم رو بهت بگم...
چاره ای نبود!
اگه نمیدیدمش بیخیالم نمیشد!
قرار شد بیاد دنبالم...
نیم ساعت بعد ماشین پژو پارس جلوم ترمز کرد...
مهدی بود با عبا و قبا و عمامه!
گفت: بفرما بالا آقا مرتضی ...
جرقهای توی ذهنم زد! کی بهتر از یه طلبه! اصلا شاید واقعا مهدی بتونه یه کاری برام بکنه. هر چی باشه بابام، مهدی رو خیلی قبول داره!
سوار شدم...
محکم زد روی شونهام و گفت: خوب حالا بگو ببینم چطوری؟!
نگاهش کردم و دستم رو گذاشتم روی شونم گفتم: حاج آقا! حق الناس بخداااا!
اینقدر محکم نزن کبود شد جاش!!!!
سری تکون داد و گفت: بسلامتی اوضاعات قمر در عقربه!!!
نفس عمیقی کشیدم بیتوجه به حرفش ادامه دادم: نمیذارن بیام حوزه ثبت نام کنم، میگن اول دانشگاه...!
مهدی با خنده گفت: خدا خیرشون هم بده. تو بیای حوزه علمیه! حوزه کجا بره!!!
نگاه معنی داری بهش کردم...
نگاهم کرد و گفت: خوب چیه! دروغ میگم!
تاااازه مرتضی! تو سر اینکه بیای حوزه علمیه با پدر و مادرت بحث کردی!
داداش من یه عمر تو حوزهی علمیه درس خوندم تهش میگن بعد از خدا هر چی پدر و مادرت گفت، اگه حرام نبود بگو چشم تا نمرهی قبولی بگیری!
با این حساب شما نیومده رفوزهای برادر...
بعد هم چه فرقی میکنه!
دانشگاه یا حوزه تو به درد اسلام بخور، در هر جایگاهی که هستی باش! اینجوری دل پدر و مادرتم بدست میاری...
عصبانی گفتم: نه حاج آقا! مثل اینکه تو نمیخوای کمک من کنی! نگه دار من پیاده میشم. من رو بگو روی کمک کی حساب باز کردم!
شما آخوندا عادت دارین به تک خوری!!!!!
محکم زد روی ترمز...
نگاه نافذی بهم کرد و جدی گفت: مرتضی اگه من تک خورم بگو مهدی تو بدی، تو تک خوری!
باید بدونی تا هنوز پات رو توی حوزهی علمیه نذاشتی همه جا ممکنه خوب و بد باشه!
حتی توی حوزه ی علمیه ولی این دلیل نمیشه جمع ببندی فهمیدی!!!!
ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀💐❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀💐❀♡⊱━━>>
🇮🇷 #مزد_خون 🇮🇷
#بر_اساس_واقعیت
📖 قسمت دوم
یه خورده گلوم رو صاف کردم و گفتم: باشه بابا!!!
شیخ مهدی! تو که بی جنبه تر از من هستی! مگه چی گفتم!!!
بعد هم برای اینکه اقتدارم رو نشون بدم در رو باز کردم و پیاده شدم...
مهدی هم نامردی نکرد گاز ماشین رو گرفت و رفت!!!
دیدم جدی جدی رفتا!!!
با حالت دستم بلند اشاره کردم به سمت ماشین و داد زدم: خیلی نامردی ...!
چند صدمتری رفت...
منم مطمئن شدم که قصد برگشت نداره!
همینطور توی دلم فحش ریز و درشت به هر چی آخوند و رفیق و خودم و دنیا میدادم که دنده عقب گرفت...!
رسید بهم.
گردنش رو گج کرد و از پنجرهی ماشین گفت: آقا مرتضی چقدر پاک کردی!!
عصبی گفتم: چیوووو ؟!
لبخندی زد و گفت: گناههای من رو و با تموم آخوندا !!!
بیاعتنا نگاهش کردم هیچی نگفتم...
و مثل انسانهای تازه به دوران رسیده با اینکه توی دلم از برگشتنش خوشحال شدم؛ اما با ابروهای بهم گره خورده به راهم ادامه دادم...
گفت: یعنی نمیخوای سوار شی؟! برم؟!
برم؟!
رفتمااااا....
بعد با همون جذبه اش گفت: ناز نکن بیا بالا...
من که منتظر همین لحظه بودم، اما مثلا با حالت بی رغبت سوار شدم...
آرومتر از دفعهی قبل زد به شونهام و گفت:
"رفیق خوبم! جمع نبند!
نه اینجا، نه هیچ جای دیگه!
بالاخره توی هر قشری خوب و بد هست.
وقتی میگی شیخ مهدی تو فلانی؛ قبول!
اما وقتی میگی همهی شیخا فلانن این دیگه از اون حرفهاس که نشون میده نه تنها دین مدار نیستی که ببخشیدا عقل مدار هم نیستی!!!
یه بدی از من میبینی نچسبون به همه. برادرم! تعمیم نده به کل جامعه!
آخه خودتم یکی از همین اعضای جامعهای!
گفتم: نگاه مهدی! غلط کردم. خوبه؟!!!!
نصایح تموم شد!؟
حالا بگو کاری از دستت بر میاد برای من بکنی!
دستش رو انداخت توی فرمون خیلی جدی گفت: نچ داداش! تو بیای تو حوزه، جامعهی طلاب یکجا به فنا میره!
گفتم: جمع نبند برادرم جمع نبند!
زد زیر خنده و گفت: ای آدم زرنگ!
بعد هم ادامه داد: من حرفی ندارم با بابات صحبت کنم! اما واقعاااا برام سوال شده؛ برای چی میخوای بیای حوزه؟!
تو تا دیروز از کنار عبای ما رد میشدی یه متلک نثارمون میکردی!
حالا خورشید از کدوم طرف طلوع کرده!!!!
کلافه گفتم: مهدی تو نمیدونی!؟ نه!؟ واقعا نمیدونی!!؟ خوب معلومه میخوام آدم بشم!
میخوام به درد اسلام بخورم!
چندین بار دستش رو کشید روی محاسن صورتش...
نفس عمیقی کشید و گفت:
اگه واقعا برات آدم شدن مهمه و به درد اسلام خوردن، تو الان دانشگاه قبول شدی و توی این جایگاه خیلی می تونی موثر باشی و به درد اسلام بخوری. غیر از اینه!!!؟
عصبی گفتم: نخخخخخخخیر شما ظاهرا توی تیم بابامی! من بدبخت رو بگو روی کی حساب باز کردم! خوبه میخوام برم حوزه باید اینقد التماس کنم. نمیخوام برم خارج از کشور!
جدی نگاهم کرد و گفت: ببین آقا مرتضی! تو از حوزه یه آرمانی تو ذهنته که اگر هدف نداشته باشی صِرف یه تنوع روحی بیای داخلش اونوقت نه تنها خودت ضربه میخوری که به چهار نفر دیگه هم ضربه میزنی! تا شرایط فعلیت ...
اخم هام رو کشیدم توی هم و گفتم: دستت درد نکنه آقا مهدی!
همین الان گفتی خوب و بد توی همه قشری هست!
درسته هنوز شاید خیلی پخته نباشم ولی باور کن اینقدر هالو هم نیستم که تمام حوزویها رو دارای عصمت حساب کنم!!!
با نیش خندی گفت: یعنی منظورت اینه که مرغ یه پا داره دیگه!!!
بعد دوباره جدی شد و با اشاره به عمامهش گفت: میدونی که این لباس پیغمبر صلوات الله علیه و آله! یعنی خاکسترم بریزن روی سرت باید پای آرمانهات وایستی !
بیای و خوب باشی بالاخره از یه عده فحش میخوری! اما اونور حساب و کتابت با رحمن و رحیمه!
همراه و همرنگ بدا باشی! اینجا خُوش میخوری لقمه لقمه و درشت درشت! اما اون ور کارت با کرام الکاتبین!
اینا رو که گفتم برای اینه که حساب کار بیاد دستت!
من حرفی ندارم بیای حوزه! اما رضایت پدر و مادرت شرطه! باید هر جوری هست راضیشون کنی، اونم به خوبی! نه به زور و اخم و ناراحتی!
لبخند نشست روی صورتم و گفتم: میخوامت شیخ مهدی... خاک عباتم...
بعد بی مهابا ادامه دادم: الان بریم با بابام صحبت کنی؟!
🔸ادامه دارد ...
Part09_سلام بر ابراهیم ج1.mp3
12.56M
📚کتاب صوتی
#سلام_بر_ابراهیم1
🕊زندگینامه و خاطرات پهلوان شهید بی مزار ابراهیم هادی
قسمت 9⃣
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت رهبر انقلاب از عهد «جهاد تا شهادت» ان شاءالله که ما هم بر عهد خود بمانیم تا شهادت
شادی روح همه شهدا صلوات🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
میگفت:
اگر مال، مالِ خداست؛
چرا انفاق نکنیم
و اگر بدنِ ما مالِ خداست،
چرا در راه خدا قطعه قطعه نشود!
#عارف_بزرگ_جبههها
#فرمانده_تخریب_لشکر۱۰
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
آیت الله العظمی جوادی آملی:
«شهدا کسانی هستند، که در راه دین شهید شدند و جان خود را فدای اسلام و ولایت کردند و اين بزرگواران چون در راه دين شهيد شدند زنده وارد برزخ ميشوند ،خواب نيستند، مُرده نيستند، مُرده ملكوتی نيستند بلکه زنده ملكوتی اند و كاملاً باخبرند چه كسی راهی راهشان است و چه كسی راهشان را ادامه نداد.
در مقام و منزلت شهدا همین اندازه بس که از خدای متعال می خواهند کسانی که در دنیا در مسیر و ادامه راه آنها در حال حرکت اند،کمک کنند تا به شهدا برسند، ﴿يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ﴾»
۱۳۹۴/١٢/١٨
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بچهها متواضعانه و بیغرور میدانند که نهایت تکامل انسان این است که وجود خود را وقف تحقق اراده الهی کنند.
🔰#شهید_آوینی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
410475_465.mp3
1.82M
💚دعای عهد
🔸️با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿🌻
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صلي الله عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهِ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيُّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
🔟دهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا
💫 امروز " سه شنبه 26 اردیبهشت ماه"
📌روز " بیست و پنجم " چله صلوات و زیارت عاشورا《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
" سید سجاد خلیلی "🌷🌷🌷
معرف: خانم ریاحی 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@motevasselin_be_shohada
شهید مدافع حرم سید سجاد خلیلی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۷۰/۹/۱۵
محل ولادت: روستای متکازین_ بهشهر
تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱/۲۲
محل شهادت: خانطومان_سوریه
مزار: گلزار شهدای بهشت فاطمه بهشهر
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔰زندگینامه شهید سید سجاد خلیلی
💐شهید خلیلی متولد ۱۳۷۰/۹/۱۵ شهرستان شهید پرور بهشهر در استان مازندران است. ایشان در خانوادهای با ایمان و دوستدار اهل بیت علیه السلام متولد شد، مادرش سیده زهرا حسینی خلیلی و پدرش سیداحمد نام داشت.
سیدسجاد خلیلی در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت، تحصیلات را در مقطع فوق دیپلم به پایان رساند شهید بزرگوار مجرد بود.
سیدسجاد خلیلی عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در لشکر ۲۵ کربلا و در رسته پیاده به اسلام خدمت می کرد که در ۱۳۹۵/۱/۲۱ هجری شمسی در منطقه خان طومان سوریه شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت.
سيد سجاد در ۱ آبان ماه سال ۱۳۸۹ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامى شد براى دومین بار به سوريه اعزام مى شود كه در حين عملياتى ويژه در منطقه ۱۲۰ ، در درگیری با داعش در جنوب سوریه در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۹۵ مفقودالاثر مى شود.
🌷نحوه ی شهادت
همرزمانش از نحوه ى شهادت سيد سجاد اينگونه مى گويند كه دو نفر از همرزمان سيد سجاد زخمى شده بودند و سيد سجاد براى نجات آنها ميرود كه از ناحيه پهلو دچار جراحت شديد مى شود و به دست داعش هاى ملعون اسیر مى شود و مفقودالاثر مى شود.
در اعياد مبارك بزرگ قربان تا غدير در سال ۱۳۹۷ هديه الهى به مردم شريف مازندران اينگونه رقم خورد كه پيكر شهيد سيد سجاد خليلى به همراه پيكر سردار شهيد سید جلال حبیب الله پور پس از گذشت چند سال دورى و چشم انتظارى شناسايى شد و پس از طى مراحل مختلف آزمايشات متعدد ابدان مطهرشان ثبت و پس از انجام سير مراحل ادارى، به ميهن اسلامى انتقال داده شد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🔹فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم سید سجاد خلیلی🔹
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷سپاس خداوند کریم را که با وجود گناهان بسیار دوباره این عمر رو سیاه را براى دفاع از حرم همه خانم زینب سلام الله علیها انتخاب نمود و خداوند بارى تعالى را بابت این سعادت شاکرم.
🌷پدر و مادر گرامى از شما حلالیت مى طلبیدم پس ببخشیدم. امیدوارم که اگر سعادت شهادت نصیب من شد بر این امر الهى صبر کنید همچون حضرت ام البنین سلام الله علیها و بدانید محتاج دعاى خیرتان هستم.
🌷برادران عزیزم؛ ان شاءالله در خط ولایت بمانید و راه نا تمام مرا ادامه دهید. ان شاءالله شما هم زندگى دنیوى و اخروى با سعادت داشته باشید.
🌷دوستان گرامى؛ بدانید روزگار، خود را آرایش به زیورهاى دنیوى مى کند و شما سعى کنید که فریب این زیورهاى دنیوى را نخورید.
مردان را دعوت به حیا و بانوان را دعوت به رعایت حجاب مى کنم که جامعه سعادتمند شود.
💚«ما را بنویسید فداى سر زینب سلام الله علیها»
روى سنگ قبرم فقط جمله بالا را بنویسید
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣