eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
35.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
379 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله:12اسفند ✨پایان:21فروردین تبادل و تبلیغات نداریم❌ @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰زندگینامه سرباز رشید اسلام پرویز سلیمانی شهیدپرویز سلیمانی درسال ۱۳۳۵ در شهر نور به دنیا امددر سن ۷سالگی به اقتضای شغل پدر به شهر قم که زادگاه پدرش بود امدند تا دیپلم تجربی را گرفت و به سربازی رفت ناگفته نماند در زمان انقلاب در کنار برادرهای انقلابی تلاش برای سرنگونی حکومت میکرد. 🦋بعد سربازی در اداره تامین اجتماعی تهران مشغول کار شد در تیرماه ۱۳۵۹ برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفت ولی بعد ۲ماه برگشت چون محیط اونجا با روحیاتش سازگار نبود با شروع جنگ تحمیلی و فراخوان منقضی های سال ۱۳۵۶ همان شب اول وصیت نامه نوشت و عازم جبهه غرب کشور شد 🌿و تا ۲۴ ا‌بان ۱۳۵۹ حتی یکبار به مرخصی نیامد و دلیرانه از دین و کشورش دفاع کرد برادرم گفت اگه خدا بخاد منم به ارزوم میرسم سرانجام در شب ۵محرم ۱۳۵۹ به درجه رفیع شهادت نائل شد و چند تا گاو و گوسفند جلوی جنازه اش قربانی شد. 🕊🥀 و در همام شب تاسوعای حسینی در شیخان قم در کنار مزار اقامیزای قمی که از عالمان بنام هستن به خاک سپرده شدن. روحشان شاد یاد و نامشان جاودانه🌷🕊 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🕊💐🌿✨🕊💐🌿✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃خاطرات شهید پرویز سلیمانی از زبان خواهر گرامیشان وقتی میخواست برای ادامه تحصیل بره ایتالیا مادرم بی تابی میکرد و میگفت من چطور چند سال دوری اش ر اتحمل کنم وقتی شهید شد گفت خدایا خوشحالم صالح ترین فرزندم را در راهت دادم همش میگفت خدایا راضی ام به رضای تو. ✨✨✨✨✨ خاطره ای که یادم هست اخرین ماه رمضان عمرش وقتی از تهران اومد چنان لباش خشک شده بود گفتم داداش شما تو این گرما چرا روزه میگیری گفت خواهرم این دنیا بسوزم بهتره که جلوی خداوند شرمنده بشم. ✨✨✨✨✨ زمانی که تشیع جنازه شهید مطهری بود من دختر۱۵ساله بودم ولی دقیقا یادم هست داشتیم تشییع رو از تلویزیون نگاه میکردیم برادر شهیدم رو به مادرم گفت خوش به سعادتش با این تشیع ... مادرم گفت ایشون واسه خودش عالمی بودن... ✨✨✨✨✨ وصیت نامه ایشون فقط در حد چند خط بود چون باعجله نوشته بود بعد از اعتقاد به وحدانیت خدا و ۱۴معصوم و سفارش دین و حجاب و پدر و مادر نوشته بود از خداوند عاجزانه میخواهم سعادت شهادت را نصیب این حقیر بگرداند. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌺🌿✨🌺🌿✨🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهربانی های حضرت مادر از زبان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی♥️😔 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام پرویز سلیمانی 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩قرائت زیارت عاشورا 🕯️به یاد شهید پرویز سلیمانی 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> ❣شهدا عاشق‌ترند❣ ✒قسمت بیست و نهم - راستی میخواستم بگم از وقتی چادر میذاری چه قدر با کمال شدی. البته نمیخوام نظری درباره پوششت بدما، چون بدون چادر هم زیبا بودی و اصلا به نظر من پوششت رو چه الان و چه بعد ازدواج فقط به خودت مربوطه و باید خودت انتخاب کنی. از ژست روشنفکری و حرف زدن‌هاش حالم بهم می‌خورد و به زور سر تکون می‌دادم. تو ذهنم می‌گفتم الان اگه سید جای این نشسته بود چی میشد؟ یه نیم ساعتی گذشت و من همچنان چیزی نگفتم و ایشون از خلقت کائنات تا دلیل افزایش قیمت دلار تو بازار آزاد حرف زد. آخر سر گفتم: - اگه حرفهاتون تموم شد بریم بیرون - بفرمایین... اختیار ما هم دست شماست؛ خاااانم! حیف مهمون بود وگرنه با اباژورم می‌زدم تو سرش! وارد پذیرایی شدیم و مادر احسان سریع گفت: وایییی چه قدر به هم میان.. ماشا الله... ماشا الله بابام پرسید خب دخترم؟! منم گفتم : نظری ندارم من مامانم سریع پرید وسط حرفم و گفت بالاخره دخترها یکم ناز دارن دیگه... باید فکر کنن مادر احسان هم گفت : آره خانم... ما هم دختر بودیم می‌دونیم این چیزها رو، عیبی نداره. پس خبرش با شما. خواستگارا رفتن و من سریع گفتم: لطفا دیگه بدون هماهنگی من قراری نذارید! مامان: حالا چی شده مگه؟؟خب نظرت چیه؟! - از اول که گفتم من مخالفم و از این پسره خوشم نمیاد و حالا شروع شد سر کوفت بابا که تو اصلا می‌دونی چه قدر پول دارن اینا؟! میدونی ماشینشون چیه؟! میدونی پدره چیکارست؟! میدونی خونه‌شون کجاست؟! - بابای گلم من می‌خوام ازدواج کنم نمی‌خوام تجارت کنم که... ◀️ادامه دارد ... داستان عاشقانه دانشجوی مدافع حرم؛ "شهدا عاشق‌ترند"