🔷خاطرات به روایت از برادر شهید:
یک روز همراه هم به بیرون رفتیم.در مسب موتورمان خراب شد و دیگر نتوانستیم روشنش کنیم .تا مقصد ۲ کیلومتر فاصله بود .کل راه را همراه یوسف موتور را هل دادیم.بعد از رسیدن به مقصد چند ساعتی ماندیم و دوباره عزم رفتن کردیم. موقع بازگشت درمانده بودیم که چطور موتور را روشن کنیم، بدون وسیله برگشت سخت بود و اذیت میشدیم.تا اینکه یوسف گفت :۱۰۰ تا صلوات به نیت سلامتی آقا امام زمان عج نذر میکنیم موتور روشن میشود.
در همان لحظه به محض اینکه استارت زد موتور روشن شد.او ارادت ویژه ای به امام زمان داشت و همین نیز باعث شد من با امام الفت پیدا کنم.هنوزم حال و هوای آن روز در ذهنم تداعی میشود
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🔸خاطره ای به روایت از مادر شهید:
یوسف در جزیره مجنون مجروح شده و در بیمارستان بستری بود.برای دیدنش به بیمارستان رفته بودم .با وجود اینکه تازه از اتاق عمل بیرون آمده بود و به خاطر داروهای بیهوشی کم رمق بود ،با دست اشاره کرد به سمت هم تختی و همرزمانش که اول به آنها سر بزنم بعد سراغ او بروم.هر بار که به ملاقاتش میرفتم باید اول احوال دوستانش را میپرسیدم اگر غیر از این اتفاق می افتاد یوسف خیلی دلگیر میشد .برای همین به دلخواه او عمل میکردم.
#شهید_یوسف_جعفرقلی🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃