<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🦋#پروانه ای در دام عنکبوت
نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت156🎬
انور حکم کرد که تمام پرستاران دریک اتاق عمل بزرگ جمع شدند ودختر بچه ای کوچک هم اوردند.
اسحاق انور لباسش راعوض کرد ولباس اتاق عمل راپوشید وبه من اشاره کرد تا دم دستش باشم وبه پرستاران گفت تا خوب اعمال وحرکاتش را زیرنظر داشته باشند....
دقیقا مثل کلاس تشریح داخل دانشگاه,که استادمان جسد یک مرده نگون بخت را برایمان تشریح میکرد,همچین حالتی بود,دختربچه ی زیبا ومعصوم را که تااخرین لحظه بانگاه ترسانش همه مان را زیرنظر داشت. روی تخت خواباندند وبیهوشش کردند...
خدای من....نهههه......حالا علت تمام کارهایشان رافهمیدم....
وای من....اخر پست ورذل بودن تا کجا؟؟پول دوستی وشیطان پرستی تا چه حد؟؟خدااااا این کودکان بیگناه به چه گناهی باید قطعه قطعه شوند وهر عضو انها با قیمتی گزاف به هرجای دنیا برود.....اری اینان درصدد قاچاق اعضا...انهم ازاین اطفال بیگناه بودند....
در دلم گفتم:خدایا چگونه اینهمه جنایت را میبینی واینجا را درچشم بهم زدنی کن فیکون نمیکنی؟!....
خداااا این ظلم تاکجا بایدپیش برود تا حجتت رابرسانی؟؟
وباخودزمزمه کردم,عجب صبری خدا دارد!!!
انور برای اینکه طریقه ی درست وسالم دراوردن اعضای بدن این کودکان بیچاره را یاد این پرستاران ادم خوار بدهد کلاس گذاشته بود ودخترک زیبای اسیر هم قربانی این کلاس بود واعضایش هم پولی بود که اسراییل میبلعید.
البته طبق گفته ی انور این یک تمرین بود وکاراصلی راهفته ی اینده انجام میدادند.
دخترک که بیهوش شد ودست انور به چاقو رفت وشکم این کودک بیگناه را درید ,چشمانم سیاهی رفت ودیگر چیزی نفهمیدم....
#ادامه دارد....