eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
34.4هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
304 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله: 29 دی ✨پایان: 8 اسفند تبادل و تبلیغات نداریم❌ @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" سید عباس موسوی" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩 🕯️به نیت"شهید سید عباس موسوی" 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود. @hasbiallah2 👈آیدی خادم شهدا ➡️@motevasselin_be_shohada 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ارسالی اعضای محترم کانال⤵️ سلام وقتتون بخیر من الان پنج روز وارد کانال متوسلین به شهدا شدم مادر چهار فرزندم حاجتی داشتم که هر کاری میکردم براورده نمیشد متوسل شدم به شهدا ازشون خواستم که حاجتم بدن مریضی سختی داشتم با دارو و دوا هم کاری پیش نرفت.. تا اینکه دو شب پیش خواب دیدم که بهم گفتن متوسل بشید به شهید برونسی از خواب بیدار شدم طبق معمول واسه شهدا زیارت عاشورا و صلوات فرستادم ..تا امروز با یه ازمایش دوباره خداوند همچی رو بهم برگردوند الهی شکر ما واقعا مدیون شهدا هستیم 😭😭 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 سلام وقت به خیر واقعیتش من اولین باره که تو چله شهیدا عضو شدم . خواستم بگم که خودم ،همسرم وبچه هام خیلی از نظر روحی و روانی به مشکل برخورده بودیم ومدام تو خونمون بحث بود تا اینکه من روز اول شروع چله از شهدای گمنام خواستم که کمکم کنن وزندگیم کمی آرامش بگیره وخدا روشکر از همون روز اول اخلاق همسرم خیلی خیلی خوب شده و متقابل خود من هم آرامش خاصی در درونم بوجود اومده که این آرامش روی بچه‌ها م هم تاثیر گذاشته ودر حال حاضر از روز اول چله تا به امروز الحمدالله زندگیه خوب و بدونه بحث داشتیم . انشاالله که همیشه همه ی زندگی ها خوب و خوش باشه.🙏 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 سلام و عرض ادب خدمت شما 🌸 من چله شهدا شرکت کردم اول برای خودم نیت داشتم ولی ۳ روز ک از چله گذشت ماشین دوستم ک تازه یکهفته خریده بود از جلوی منزل ایشون دزدیدند و من بلافاصله نیتم رو تغییر دادم برای پیدا شدن ماشین دوستم. روزی که متعلق ب شهید بزرگوار خلبان عباس اکبری بود ناخودآگاه اشکم سرازیر شد و خیلی منقلب بودم و دقیقا همون شب ماشین دوستم پیدا شد. 🌷🌷🌷 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 سلام ممنون از کانال معنوی شما که دلها را بیشتر به سمت و سوی شهدا سوق میده من تا حالا کربلا نرفته بودم و خیلی دلم میخواست قسمتم بشه و یکبار هم اربعین گذرنامه هم درست کردم ولی یه مشکلی پیش اومد و همسرم بیمارستان بستری شد و قسمتم نشد اربعین راهی بشم تا اینکه چندسال بعد از این اتفاق سر مزار شهید کریمی رفتم و از ایشون خواستم که برای من کربلا را از آقا امام حسین بخواه و نذر کردم خیراتی مزارشون ببرم و به زودی قسمتم شد و اربعین به زیارت رفتم... شهدا شرمنده ایم😔🌹 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود. @hasbiallah2 👈آیدی خادم شهدا ➡️@motevasselin_be_shohada 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ارسالی اعضای محترم کانال⤵️ سلام و عرض ادب خدمت شما و همه ی عزیزانی که در کانال سراسر نور متوسلین به شهدا حضور دارند خاطره من برمیگرده به روز پنجم چله به نیابت شهید والامقام مرتضی حسین پور شلمانی ، روز دوشنبه ۱۶ بهمن ماه پسرم که کلاس سوم دبستانه ظهر از مدرسه برگشت ، (زنگ تفریح آخر دوتا از هم‌کلاسی هاش دعواشون میشه و پسرم اونا رو از هم جدا میکنه که انگشت یکیشون توی سیاهی چشم پسرم میره) به محض اینکه وارد خونه شد شروع کرد داد و گریه کردن و ناله کردن که چشمم نمی بینه و همین جور از چشمش اشک می اومد و درد داشت نمیتونست هیچ کدوم از چشماش رو باز کنه و منم به ظاهر پیش پسرم خونسرد ولی در واقع داشتم از ترس می مردم نکنه زبونم لال کور بشه😭😭 پسرم می‌گفت مامان دیدی چه کور شدم دیگه نمیتونم ببینم و منم دلداریش میدادم نگران نباش خوب میشه ولی خودم وحشت کرده بودم و اون موقع ظهر هیچ متخصص چشم پزشکی نوبت نمی‌داد و میگفتن ساعت ۵ عصر بیاید و هیچ کاری از دستم بر نمی اومد .. پسرمو آروم کردم و بهش گفتم سعی کن بخوابی بلکه درد چشمت کمتر بشه بچم توی خواب هم از درد ناله میکرد😭 وقت خوندن زیارت عاشورای اون روز به نیابت شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور شلمانی بود که باید میخوندم با دل شکسته از ایشون خواستم و قسمشون دادم به پهلوی شکسته ی حضرت زهرا همه ی مریض ها رو شفا بده و پسر منم چشمش عیب دار نشه😭😭 قسمش دادم به جان بچه هاش شفای پسرم رو از خدا بگیره فقط بگم خدا برای هیچ مادری اون لحظات رو نصیب نکنه که تا وقتی پسرم رو دکتر معاینه کرد چی کشیدم همش میگفتم بمیرم واسه دل مادران شهدا که چطور داغ جگرگوشه هاشون رو تحمل میکنن 💔😭 به لطف خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام و لطف این شهید گرانقدر خدا به پسرم رحم کرد و دکتر گفت قرنیه چشمش خراش برداشته و تا چند روز درد داره و دو هفته تاری دید داره بعد خوب میشه و به خیر گذشت و الحمدلله الان پسرم چشمش خوب شده .. من شکرگزار خدا و ممنون از عنایت شهید بزرگوار هستم و نیت کردم هروقت به امید خدا به شهرهای شمالی سفر کردیم پسرم رو ببرم لنگرود سر مزار شهید والا مقام از نزدیک از ایشون تشکر کنیم🪴🥹 خدا رو شاکرم که با این کانال سراسر نور و زیبایی به برکت شهدای عزیز آشنا شدم و برای بار دوم در این چله توفیق داشتم شرکت کنم و تا جایی که تونستم و میتونم سعی میکنم همه رو با کانال خوبتون آشنا کنم که بیشتر با زندگی شهدا و کراماتشون آشنا بشیم. امیدوارم همه ی عزیزان حاضر در کانال حاجت روا و عاقبت بخیر بشید و در دعاهاتون من روسیاه رو هم یاد کنید که حاجتی که دارم برآورده بخیر بشه ان شاءالله 🤲 شادی ارواح مطهر شهدا و امام شهدا صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚معرفی کتاب: 《》 زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم مجید قربانخانی 🖊کتاب حاضر، روایتی جذاب و خواندنی از حر زمانه ما، جوان دهه هفتادی، شهید مدافع حرم مجید قربانخانی است. بخش اول زندگی او، بخش تاریک و خاکستری آن است. او در یافت آباد تهران قهوه خانه دار بوده، و زندگی او سرشار از مواردی است که این جور آدم ها با آن درگیر هستند. از درگیری و دعواهای هر روزه تا به رخ کشیدن آمار قلیانهای قهوه خانه اش. اما بخش دوم زندگی او، عنایتی است که به او می شود و مسیر زندگی اش عوض می شود و مهر حر مدافعان حرم بر پیشانی او نقش می بندد و او گر چه تک پسر خانواده است و قرار نیست که آنها به سوریه اعزام شوند، ولی عنایت بی بی او را به سوریه می کشاند و می شود مدافع حرم. مجید قصه ما گرچه ناراحت خالکوبی های بر بازوهای خویش است، اما سرنوشتش این طور می شود تا در خانطومان از بدنش هیچی برنگردد تا نه نشانی از خودش باشد نه خالکوبی هایش. قصه مجید بربری، قصه ای از جنس شاهرخ ضرغام حر انقلاب است. 🕊 (س)💐 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝