#رمان
#روایت_دلدادگی
#قسمت 9️⃣3️⃣ 🎬
اندکی بعد از مسابقه ی سخت و نفس گیر تیر اندازی ،حضار و داوطلبان استراحت کردند ،حالا همه می دانستند که فقط هشت نفر از آن انبوه شرکت کنندگان به مرحله ی بعدی راه پیدا کرده است.
سهراب به سمت جایگاه داوطلبین رفت که صدای شور و هلهله ای بر پا شد و شکیب با صدای بلند نام سهراب را گفت و ناگهان جمعیت یک صدا سهراب سهراب می کردند ، آنها بدون آنکه بدانند این جوان از کجاست و کی و چگونه آمده ، آرزوی سلامتی و برنده شدنش را داشتند.
شکیب کاسه ای سفالین پر از شربت گلاب کرد و به سمت سهراب داد.
سهراب با لبخندی شیرین ،تشکرش را ابراز داشت و یک نفس ،شربت گوارا را سر کشید.
همه منتظر ادامه ی مسابقه بودند، بهادرخان که خود را جدا از دیگر شرکت کنندگان می دانست ، در آن سوی صحنه و بین طرفداران خودش ،با نگاهی مملو از خشم و نفرت ،به سهراب چشم دوخته بود و اسب او را ورانداز می کرد ، می خواست بداند این رقیب جوان و قدرش ،آیا قادر است که مسابقه ی سوارکاری را هم با موفقیت طی کند یا نه ؟
اما متوجه شد ، اسب سهراب دقیقا شبیه اسب خودش است ،گویی از یک نژاد و اصالتند ،هر دو سیاه و با هیبت ،فقط با این تفاوت که روی پیشانی اسب بهادرخان ،انگار خال بزرگی به اندازه ی کف دست یک مرد، حک شده بود.
بالاخره شیپور مرحله ی دوم را نواختند و هر هشت داوطلب باقی مانده در یک ردیف ، سوار بر اسب خود قرار گرفتند و به محض پایین آمدن پرچم داور ، حرکت کردند ، آنها می بایست دور تا دور میدان سنگ فرش را ده دور بپیمایند و از روی موانعی که در آنجا قرار گرفته بود عبور کنند ، هر کس که در مدت زمان کمتری و با خطای کمتر می توانست دور میدان را برود ،او برنده ی این مرحله بود و فقط نفر اول و دوم این مرحله ،به مرحله ی بعدی که شمشیر بازی و آخرین قسمت مسابقه بود ،راه پیدا می کرد.
با شروع شدن مسابقه ،عده ای سهراب سهراب می کردند و جمعی از سربازان بهادر خان را تشویق می کردند و تک و توک صدایی هم به گوش میرسید که نام دیگر شرکت کنندگان را می بردند
بهادرخان با سرعتی زیاد به جلو میرفت که ناگهان سواری دیگر از او سبقت گرفت ، ابتدا گمان می کرد که سهراب باشد ،اما متوجه شد که سوارکارش مردی لاغر اندام است ، پس سهراب نمی توانست باشد.
بهادر خان اینبار تمام حواسش را معطوف این یکی رقیبش نمود ، انگار به نوعی خیالش راحت بود که سهراب در سوارکاری مهارتش به پای او نمی رسد چون می دید، سهراب کمی از او عقب تر است.
از آن طرف ، سهراب که بزرگ شده ی صحرا و بیابان بود و کاملا رمز و راز سوارکاری را آگاه بود و البته به مرکب زیر پایش هم اطمینان داشت ، با طمأنینه سوارکاری را شروع کرد ، دو چشم در بین حضار تماشاچی ،که انگار درون سهراب را میدید ، از اینهمه زیرکی این جوان غرق شعف شده بود و دو چشم هم از بالا و جایگاه درباریان که راز و رمز کار در دستش نبود ،با اضطرابی شدید تمام حرکات سهراب را زیر نظر داشت و هر بار که کمی سرعت او زیاد میشد ، ناخوداگاه مشت ظریف این تماشاچی به هم می آمد و دستمال حریر آبی رنگ را در خود می فشرد .
نه دور ،دور میدان تاخته بودند ، رمضان که همان داوطلب پیشتاز بود ، همچنان جلوبود و پس از آن با چند قدم فاصله بهادرخان در پی اش می تاخت و نفر سوم هم کسی جز سهراب نبود و دیگران پشت سر او قرار داشتند.
بهادر خان که مردی مغرور بود ، با خود اندیشید ،باید کاری کنم که اینجا هم اول شوم ، پس به تاخت و با نقشه جلو رفت ،مماس بر اسب سفید رمضان قرار گرفت ودر حین عبور، خیلی ماهرانه شلاق دستش را به پهلوی آن اسب بیچاره زد. اسب که انتظار چنین حرکتی را نداشت ، رم کرد و از مسیر مسابقه خارج شد.
بهادرخان از زیر چشم نگاهی به عقب سرش انداخت و خوشحال از نتیجه ی عمل ناجوانمردانه اش بود و اصلا متوجه مانع جلویش نشد و ناگهان بدون اینکه بداند چه شده ،می خواست بر زمین سرنگون شود ، در همین حین سواری مانند باد از کنارش گذشت و او کسی نبود جز سهراب....
بهادرخان با دستپاچگی ،سعی کرد تعادلش را حفظ کند ، درست است که موفق شد و زود خود را در مسیر مسابقه قرار داد ،اما با چشم خود، گذشتن،سهراب را از خط پایان دید و باز هم دندان بهم سایید...
ادامه دارد...
📝 به قلم :ط_ حسینی
🦋🕊🦋🕊🦋
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
@motevasselin_be_shohada
🦋🕊🦋🕊🦋
°
°
عزتدستخداست 🌿.
وبدانیداگرگمنامترینهمباشید؛
ولۍنیتشمایار؎مردمباشد
مۍبینیدخداوندچقدرباعزت ،
وعظمتشمارادرآغوشمےگیرد((:
‹شھیدحاجقاسمسلیمانے›
°
°
🗞 #پࢪوفایݪ
#پسرونھ
#چریکے
#شهادت
#امام_زمان
#خدا
#عشق
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
تازقلبمپرسیدمعشقچیست؟!
اینچنینگفتوگریست💔''
لیلیومجنونفقطافسانہاند…
عشقدردستحسینابنعلیست:")
#ارباب
#امام_حسین
#کربلا
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخت باش، اما سخت نگیر
بگذار سختی با تمام وجودش
احساس کند که هنوز هم کسی
در این دنیا سخت تر از خودش
پیدا شده است
تک تک چیز هایی که در زندگی ات
اتفاق افتادند، دارند تو را برای
لحظه ای آماده می کنند که هنوز نرسیده،
به برنامه ریزی خدا اعتماد کن
برنامه ای که خدا برایت دارد نمی تواند توسط مردم متوقف شود
دنیا محل امتحان است!
تو قوی باش، و قوی بمان
خدا همیشه پشتت هست
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
#شهیدانه
#جا_ماندیم
#از_قافله_شهدا
این #رسم ما نبود
که ز #باران جدا شویم
در هجوم #وحشت_شب
بی صدا شویم
این #عهد ما نبود
که در #انتهای راه
ما بین #کوچه_ها
تک و تنها #رها شویم
آن روزها که #شوق
#شهادت به سینه بود
#توفیقمان نبود که
#شبیه شما شویم
#رفتید تا همچو
#پرستو رها شوید
#ماندیم ما که همنفس
#سرفه_ها شویم
ای #کاش می شد
از لبتان #ساغری زنیم
تا #همنشین و هم نفس
#آل_عبا شویم
رفتید #خوش به حال شما
#یادمان کنید
شاید که با #نسیم
#دعاتان دوا شویم
#خدایا_ما_را
#به_قافله_شهدا
#برسان
@motevasselin_be_shohada
🥀 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 حجت الاسلام فرحزاد
💢 استغفار برای گفتن یک«الحمدلله» !!
#اسعدالله_ایامکم🌸
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
به اشتراک بگذارید🌹
AUD-20220720-WA0113.mp3
2.96M
تا نفس می زنیم همه
تا دمی که ما زنده ایم
یادمون نره از روی شهدا شرمنده ایم....💔
#حاج_میثم_مطیعی
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
🌷🕊🍃🌺🍃🕊🌷
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ اذانِ هر کسی فرق میکنه!
این کلیپ خیلی خیلی قشنگه...
پیشنهاد میکنم حتما ببینید♥️
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
4_5834470350129204173.mp3
1.44M
💚دست گیری امام رضا
امام رضا ع فرمود: اونهایی که به زیارت من میان من سه جا دستشون رو میگیرم.....
#امام_رضا_ع
#امام_مهربانی_ها
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
تلنگر✨
⭕️یکی از بیمارىهاى خطرناک، مرضى بىصداست که هیچگونه علامتى نداشته و ندارد و اما مىتواند آسیب شدیدى به شما وارد نماید. این بیماری⬅️مرض «عادىشدنِ نعمت» است!
🔹این بیمارى چهار نشانه دارد👇
۱ـ اینکه نعمتهاى فراوانى داشته باشى، اما آنها را نعمت ندانى، و هیچگونه احساس [شکرگزارى] در قبالش نداشته باشى، گویى این که حقى کسب شده!
۲ـ این که وارد خانه شوى و همهى اعضاى خانواده در سلامتى بسر برند، اما «شکر خدا» را به جاى نیاورى!
۳ـ وارد بازار شوى و خرید کنى و مایحتاج زندگى را در چرخ دستى بگذارى و به خانه برگردى، بدون این که قدردان و شکرگذار صاحب نعمت باشى، و این امر را عادى و حق خودت در زندگى بپندارى.
۴ـ هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزى در حالى که از چیزى ناراحت نباشى، اما خدا را سپاس نگویى!
🔻مراقب باشیم اینگونه نباشیم⚡️
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
🍃💐✨
برای خودت نماز وحشت بخون - @balgh_ir.mp3
1.51M
♨️برای خودت نماز وحشت بخون!!
🎤حجت الاسلام #رفیعی
🔴بهترین سخنرانی های روز
📡حداقل برای یک نفر ارسال کنید.
👇👇👇
@motevasselin_be_shohada