eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
32.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
254 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله: 16 آذر ✨پایان: 25 دی @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻💐🌻💐🌻💐🌻 💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚 🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ 🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی 🌷⃟ *صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صلي الله عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ 🌷⃟ *صَلي اَللَّهِ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيُّ بْنُ جَعْفَرٍ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي 🌷⃟ *صَلِي اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ 🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 ➡️@motevasselin_be_shohada ‌❣متوسلین به شهدا❣ 🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣ 🔟دهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا 💫 امروز" یکشنبه 10 اردیبهشت ماه " 📌روز " نهم " چله صلوات و زیارت عاشورا‌《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》 🌻شهید والامقام " محبعلی فارسی "🌷🌷🌷 معرف: سرباز گمنام امام زمان‌عج🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @motevasselin_be_shohada
سردار شهید محبعلی فارسی🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت :۱۳۳۸/۶/۱ محل ولادت :زابل تاریخ شهادت:۱۳۹۶/۲/۱۲ محل شهادت:زاهدان تحصیلات:لیسانس مزار: زادگاه ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌷🕊🌿🥀🌿🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰زندگینامه سردار شهید محبعلی فارسی 💐شهید محبعلی فارسی در اول شهریور سال ۱۳۳۸ در زابل بدنیا آمد این شهید والامقام با رشادت در شلمچه و مقابله با دشمن از پیشروی آنها جلوگیری کرد و رنج اسارت را به جان خرید و سرانجام در ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۶ پس از تحمل ۲۷ سال رنج و زجر آثار شیمیایی و زخم های دوران دفاع مقدس به شهادت رسید. سردار محبعلی فارسی یک معلم بود و از آغاز جنگ تحمیلی تا پایان آن در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور فعال داشت. تقریبا از هر عملیاتی زخمی به تن داشت دو بار در عملیات «خیبر» و «والفجر۸ » شیمیایی شد ولی همچنان به مبارزه ادامه می داد تا اینکه چند روز بعد از پذیرش قطعنامه در سال ۶۷ اسیر شد و با جانبازی ۷۰ درصد و انواع ترکش ها دو سال در اسارت بود. وی در عملیات‌های مختلف جنگ از سال ۱۳۶۰ در کنار سردار حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید حاج قاسم میرحسینی قائم مقام لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس نقش بی‌بدیلی ایفا نمود. این سردار لشکر اسلام سال ۱۳۶۴ به عنوان فرمانده گردان «۴۰۹ حمزه سیدالشهدا» استان سیستان و بلوچستان منصوب شد و با درایت و فرماندهی ممتازی که در عملیات‌های مختلف داشت همواره از یاران صدیق فرماندهی لشگر ۴۱ ثارالله بود. این جانباز و آزاده سرافراز، در آبان‌ماه سال ۶۹ پس از تحمل دو سال اسارت به آغوش میهن اسلامی بازگشت و تازه دوران سخت رنج‌ها و مشقات وی به دلیل عوارض و جراحات شیمیایی از ناحیه  ریه و کبد آغاز شد. ایشان پس از تحمل ۲۷ سال درد و رنج شیمیایی در روز چهاردهم اردیبهشت ماه ۹۴ و در سالروز ولادت با سعادت امام سجاد(ع) و روز معلم در حالی شهید شد که علم ابوالفضل عباس(ع) او را در برگرفت. 🌹🕊🌿🌹🕊🌿🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معلم،ورزشکار،بسیجی،جهادگر،بخشدار،دستیارپزشک ،مربی،فرمانده،جانباز ،آزاده،پاسدار،سردارسرتیپ وشهید از عناوین بزرگ مردی به نام محب علی فارسی✨ از خطه سیستان ولایتمدار است.مردی که شهره ایمان وایثار وامانت وصداقت و صبر عظیم است و هم رزمانش و نیروهای تحت امرش در ۸ سال دفاع مقدس او را با نام حاج محب می شناسند. مردی که تمام استعدادها و توانش را برای خدا رشد داده بود . مردی که تمام فضایل و خصایص ممتاز را با هم داشت. مردی  متواضع و مخلصی که او را فاتح قلاویزان می نامند.مردگمنامی که با نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق به فرماندهی عدنان خیر الله وزیر جنگ صدام جنگ تن به تن میکند وپیروز معرکه است. مردی از خود گذشته که پس از پذیرش قطع نامه صلح ۵۹۸ در ۳۱ تیر ماه۱۳۶۷ خرمشهر را به قیمت به اسارت رفتنش از سقوط حتمی نجات می دهد. مردی که تا آخرین نفس تفسیر عملی آیه اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم بود. مردی که تار وپودش با حب علی (ع )واولاد علی(ع)سرشته بود.وهرگز عجب وغرور ونخوت به سراغش نیامد. حاج محب یار دیرین حاج قاسم سلیمانی بود.  از هر عملیاتی نه زخمی که زخمها بر تن داشت،بیش از سه مرحله شیمیایی شد وحدود دوسال ونیم اسارت از نوع  مفقودالاثر داشت. در اسارت هم ازحمایت وهدایت هم اسارتی ها فروگذار نکرد.از فرماندهانی بود که توسط نیروهای خود فروخته وطنی و شناسایی دشمن لو رفته بود وتحت بدترین َشکنجه ها قرار می گرفت. در عین حال همواره سپر بلای شکنجه کوچکترها می شد وکابل وشلاق وباتومی که قرار بود کوچکترها بخورند او به جان می خرید. حاج محب آنگونه زیست وآنگونه عمل کرد که خدایش راضی باشد ولا غیر. ۱۲ اردیبهشت ۹۶ که مصادف بود باولادت قمر بنی هاشم و روز جانباز به فیض شهادت نائل آمد. با شنیدن خبر شهادت حاج محب ،حاج قاسم از جبهه مقاومت و نبرد با داعش خودش را به زاهدان رساند وتمام طول مسیر تشییع پیکر پاک شهید حاج محب را  علیرغم خطراتی که ممکن بود حادث شود پیاده طی کرد. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
حاج محب» با وجود این‌که در زندگی خود سختی‌های زیادی را متحمل می‌شد؛ اما هیچ‌وقت مشکلاتش را به کسی نمی‌گفت؛ ولی با این وجود، گمنامی و مشکلاتش برای «حاج قاسم» پوشیده نبود؛ بنابراین سردار دل‌ها سعی می‌کرد تا گه‌گاهی به همرزم قدیمی خود سر بزند و هوای او را داشته باشد و وقتی هم که «حاج محب» به شهادت رسید، بازهم فرمانده، خود را از جبهه مقاومت به سیستان و بلوچستان رساند و در مراسم تشییع او شرکت کرد. «حاج قاسم» وقتی برای شرکت در مراسم تشییع «حاج محب» به سیستان و بلوچستان آمده بود، از آن‌جایی که همیشه دغدغه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را داشت، به خانواده حاج محب تأکید کرد که «حاج محب باید از گمنامی دربیاید»؛ چراکه به عقیده سیدالشهدای مقاومت، فرماندهی «حاج محب» تازه شروع شده بود؛ قوی‌تر و زنده‌تر از قبل.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج محب» و ۱۰ سال ممنوع‌السفری! شرایط ناشی از مشکلات جسمی «حاج محب»، موجب شد تا ۱۰ سال ممنوع‌السفر شویم؛ چراکه وی شیمیایی بود و این موضوع باعث شده بود تا با مشکلات زیاد جسمی روبه‌رو شود. برای نمونه؛ چشم‌های وی عفونت می‌کرد، عفونت چشم‌ها را درمان می‌کردیم، پوست‌اندازی بدنش شروع می‌شد، تا این‌که یک‌مقداری مراقبت می‌کردیم و وضعیتش بهتر می‌شد، می‌دیدیم یک قسمتی از بدنش طاول‌های خونی زده است، این طاول‌ها موقتاً بهبود نسبی پیدا می‌کرد، به‌یک‌باره می‌دیدم که خون‌ریزی داخلی کرده است. حتی به‌دفعات پزشکان در «مری» وی حلقه‌هایی قرار دادند تا جلوی این خونریزی‌ها گرفته شود، یا این‌که «نای» او سفت و سخت می‌شد و پزشکان مجبور می‌شدند تا آن را تراش دهند و باید به‌صورت مداوم از اکسیژن استفاده می‌کرد.
آیین رونمایی از کتاب «گردان ۴۰۹» روایتی از حال و هوای رزمندگان قبل از شروع عملیات «والفجر ۱۰» و به‌خصوص شهدای سیستان و بلوچستان ۰۳ دی 1397 در فرهنگسرای عترت تهران رونمایی شد. در این مراسم اعلام شد که حاج قاسم سلیمانی تقریظی بر این کتاب نوشته و تجلیل خاصی از شهدای سیستان و بلوچستان کردند که بهانه‌ای برای برگزاری مراسم رونمایی شد. در متن حاج قاسم سلیمانی آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم سلام و برکات خداوند بر خطّۀ شهیدپرور مقاوم و پر از معنویت، ولایی و بسیار شجاع سیستان بارها متحیرانه تماشاگر شجاعت و معنویت آنان بودم، گردان ۴۰۹ و بنیانگذار بسیار پرافتخار و ارزشمند آن شخصیتی دایم قابل افتخاری همچون شهید مخلص میرحسینی عزیز که خود به تنهایی تداعی‌کننده یک لشکر بود، یل بزرگ سیستانی که همۀ جوانان کرمانی، سیستان و بلوچستانی و هرمزگانی را در مدرسۀ خود مشق عشق و ایثار داد و همه به او تأسّی می‌کردند و در سختی‌ها به او پناه می‌بردند. مرد زخم دارِ زخمی تمام نبردها آخرین فردی که از صحنۀ آتش خارج می‌شد، آن هم با تن چند چاک جراحت. سیستان افتخار دارد به یل و رستم حقیقی حسینی، همچون محب که محب خدا و راه اولیاء و ائمه معصومین(ع) بود، محب فارسی تداعی‌کنندۀ سلمان فارسی با همان پاکی و صلابت. سیستان افتخار داشتن عالی‌ها، غزنوی‌ها، میرزایی‌ها، هراتی‌ها، دولتی مقدم‌ها و آزادگان سرافرازی همچون عبدالرضا عزیز و در نهایت شیخ شهید مجاهد شهید مزاری را دارد. رحمت و برکات خداوند بر شهدای این خطّه ارزشمند و این دژ مدافع ایران و اسلام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«قدسیه سرگزی»خواهر شهید محمود سرگزی و همسر جانباز شهید «محبعلی فارسی» همانند دیگر همسران جانبازان، سال‌های سال در کنار این جانباز فداکار، ایثارگرانه از وی پرستاری کرد؛ وی در این گفت‌وگو سرگذشت زندگی پر فراز و نشیب خود و همسر جانبازش را روایت کرده است، تا به درخواست شهید «حاج قاسم سلیمانی» مبنی بر این‌که «حاج محب باید از گمنامی دربیاید»، جامه عمل بپوشاند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠📹مستند سردار شهید  محبعلی فارسی شهید والا مقامی از تبار سیستان و بلوچستان که درعملیاتهای مختلف جنگ از سال ۱۳۶۰ در کنار «حاج قاسم سلیمانی» و شهید «حاج قاسم میرحسینی»، قائم مقام لشکر۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس نقش بی‌بدیلی را ایفا کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این نماهنگ را چند بار دیدم و هر دفعه غم عجیبی قلبم را می فشارد برادر شهیدم شرمنده شما وخانواده صبورتان هستیم 😭 اللهم ارزقنا توفیق شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام محبعلی فارسی 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🦋 ای در دام عنکبوت نویسنده خانم ط_حسینی 🎬 انور باعصبانیت از امبولانس پرید بیرون وشروع به فحاشی کرد ,غافل از اینکه هنوز در محله ی مسلمان نشین اورشلیم هستیم. گویا امبولانس بایه ماشین برخوردکرده بود وداخل چاله ی خیابان افتاده بود. همینطور که انور داشت حرفهای رکیک میزد ناگاه مردی از داخل ماشین عقبی فریاد زد:بگیرید این حرامزاده را این خفاش خونخوار همون دکتری هست که چشمهای زیبای زهرای من را به غارت برد,چشمای ابی دختر چهارساله ی من را از,حدقه دراورد ومعلوم نیست به کدام حیوان صهیونیست پیوند زد...بااین حرف مرد,جمعیتی که نمیدانم تا اون موقع کجا پناه گرفته بودند به سمت امبولانس حمله ور شدند. باران مشت ولگد بود که برسرما میمامد ودوتا مرد خیلی سریع من وانور را سوار یک ماشین سواری کردند. یکی از مردها جلو کنار راننده نشست ویکی دیگر کنار من واسحاق انور نشست وبا اسلحه کمری به سمت اسحاق انور نشانه رفته بود وهرچند دقیقه ای یک بار مشتی حواله ی سرتاس وصورت وحشت زده ی انور ,میکرد. با یه چشمبند چشمان انور را بستند ویک چشم بند هم طرف من داد ودرحینی که چشمک میزد گفت:ای عفریته ی صهیونیست این چشم بند را تو بزن که من کراهت دارم دستم به تن تو بخورد. فهمیدم که اینا نقشه های علی ودوستاش هست. انور انگار هنوز,اتفاقات پیش امده را هضم نکرده بود مثل ادم گنگ باچشمان بسته نشسته بود وکلامی برزبان نمیاورد. بالاخره بعداز نیم ساعت رانندگی مارا جایی پیاده کردند ووقتی چشمانمان را بازکردند خودم را داخل یک اتاقی دیدم که تنها راه ارتباط با بیرون دری کوچک و اهنی بود. دستهای من وانور را بستند وشروع کردند به زدن انور وهراز گاهی با قندان تفنگشان ضربه ای هم به من میزدند . خوب که انور را شستند وبی حال روی زمین افتاد ,جیبهاش راتخلیه کردند وبیرون رفتند ودر را بستند. انور با چشمانی نیمه باز که مثل هلو ورم کرده بود نگاهم کرد,انگار توعالم خودش نبود,با ابروش اشاره کردبه سرم وگفت:مامان ....خون شده.. از تعجب داشتم شاخ درمیاوردم,از کی,من مامان این غول بی شاخ ودم شدم وخبرندارم؟! دارد...