eitaa logo
پایگاه حسینیه شهدا
33 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
137 فایل
https://eitaa.com/Mehrpayan ارتباط باادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
14857-fa-baserat.pdf
حجم: 3.62M
📗 ( pdf) رایگان بصیرت حضرت زهرا علیه السلام نویسنده؛ اصغر طاهرزاده ☑️ منابع و مستندات مربوط به فایل دهم از مجموعه‌ی سلام‌الله‌علیها
📝 راوی: 🔶 اولش که قبول نمی‌کرد، با من بالاخره راضی شد ازدواج کند. 🔹 برای داشت، دلش می‌خواست همسرش با ایمان باشد، به مادرش می‌گفت «مادر جون! زنی می‌خوام که با خدا باشه، دوست دارم طوری باشه که به افتخار کنم.» ♦️ روز اول به همسرش گفته بود «من به خاطر این کردم، که دینم کامل بشه؛ چون بنای دارم، می‌خوام وقتی شدم، با دین کامل برم به .» 📚 کاش با تو بودم 🌀 با ما همراه باشید.
📝 راوی: 🌸 ساختمان بود. و توی یک شرکت کار می‌کرد. به خیالم خیلی سرش گرم دنیاست، برعکس من فعالیت سیاسی داشتم. 🔻 روی همین حساب دلم به این راضی نمی شد. باید می کردم، می‌خواستم بسازمش. ⚜ آمد خانه‌مان. سر صحبت را باز کردم «چرا من را انتخاب کردی؟ من زن کسی می‌شم که مهریه‌م رو با قرار بده.» گفتم تیر خلاص را زده‌‌ام. الان راهش را می گیرد و می رود دنبال کارش. ❇️ اما جلویم ایستاد، و دوباره گفت «به جدم من شهید می‌شم.» داشت از تعجب خشکم زد. 🔸بعد عقد تازه فهمیدم دارد؛ آن هم چه فعالیتی. از فکر هایی که درباره اش کرده بودم، خنده‌ام گرفت. می‌خواستم بسازمش. 📚 قصه‌ای برای سجاد 🌀 با ما همراه باشید.
📝 راوی: 🔶 آن زمان هم رسم و رسوم زیاد بود، ریخت و پاش بیداد می‌کرد؛ ولی ما از همان اول، ساده شروع کردیم. 🔹 خریدمان، یک بلوز و برای من بود، و یک و برای مرتضی. ♦️ چیز دیگری را لازم نمی‌دانستیم. به حرف و ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم. ⚜️ خودمان برای مان تصمیم می‌گرفتیم. همین‌ها بود، که زیبا ترش می کرد. 📚 مرتضی آیینه زندگی‌ام بود 🌀 با ما همراه باشید.
📝 راوی: 🔶 کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد هم مقابلش. 🔹 را هم بر خلاف آن زمان نگرفتیم؛ اما مراسم‌مان شلوغ بود. همه را کرده بودیم؛ ♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواج‌مان را ببینند؛ این که می‌شود ساده کرد، و خوشبخت بود. ⚜ عروسی‌مان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب ، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانه‌ی بخت. 📚 قرمز رنگ خون بابا 🌀 با ما همراه باشید.
4912786488.pdf
حجم: 1.12M
کتاب "فضای مجازی از نگاه رهبر معظم انقلاب" این کتاب علاوه بر تحلیل فضای مجازی در دنیای امروز، بیانات رهبر فرزانه انقلاب در حوزه فضای مجازی و جنگ نرم و راهکارهای معظم له برای مبارزه در جبهه مجازی را نیز شامل می شود که به تفکیک موضوعی دسته بندی شده اند.
راستگوئی راه نجات: لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین: 🔹🔸🔹😭 چرا مجید رضا رهنورد که بچه مذهبی بود شد😭 مراقب خود، اطرافیان و مان باشیم. 👇👇👇 امروز صبح که خبر اعدام را همراه عکسش دیدم یک حس عجیبی بهم ‏دست داد نشدم به چهره اش که نگاه کردم افسوس خوردم که چرا عاقبت این جوان باید این جوری بشه تا این که بعدازظهر به جلسه ای دعوت شدم، سخنرانش فردی بودکه از زندگی او تهیه کرده بود و در جریان باز جویی وی بود این مطلب از زبان ایشان است. مادرش به امام رضا علیه السلام نامش را ‏مجیدرضا گذاشت از کودکی و هیئتی بود همیشه تلاش میکرد صف اول خودش را جاکند حتی برای ثواب بیشتر نماز، عبا بر شانه می انداخت از 15 سالگی که وارد شد کم کم تحت تاثیر قرار گرفت آنچنان شست و شوی شد که نماز را می کند و اعتقادات مذهبی و عشق به امام ‏حسین ع و حضرت فاطمه س را کنار گذاشته و حتی می کند😳 خودش میگوید ۸ سال رسانه من را تبدیل کرد به یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود، روز حادثه با دیدن آن گروه اغتشاش در خیابان آن جرقه زده شد اول در خانه نامه اش را می نویسد که برای من نکنید ‏سر قبرم نخوانید، هر که زده به خاطر کینه ای بوده که از حزب اللهی ها داشته، او میگوید با خودش فکر می کرده بعد از قتل اگر او را بگیرند حتما و تکه تکه اش میکنند برای همین موقع دستگیری میگوید مرا اعدام کنید اما بعد از چند روز که رفتار ماموران اطلاعاتی را می بیند که ‏با دینی با او تعامل می کنند تمام ذهنی اش به هم می ریزد بچه های اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجه ا‌ش بدهند، با او می کنند از زندگیش می پرسند برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او می دهند بخواند و خلاصه مجرم و بازجو باهم میکنند. آخر تازه ‏فهمیده که این ۸سال چه قدر فضای مجازی مغزش را شستشو داده تا دست به این برند، به مادرش می گوید، با مادران صحبت کن، طلب نکن فقط طلب کن من مثل یک برادرم را کشتم، مجید رضا میگوید چند به دلم مانده، یک بار دیگر دست را ببوسم به مادرم کادو بدهم😭 بعداز ۸ ‏سال دوباره پایم به حرم امام رضا علیه السلام برسد(این حرف را با گریه و زجه میزند و باز جو هم همراهش گریه و زجه میزند)😭 او بسیار پشیمان و شکسته شده بود. در حقیقت می شود گفت دوتا جوان ما را شهید نکرد بلکه دوتا جوان را شهید کرد ویک جوان را ، دشمن یک جوان را که می توانست سرباز امام زمان عج باشد ‏را تبدیل به یک کرد. مراقب خود، اطرافیان و مان در فضای مجازی باشیم. دکتر اصغری نکاح روانشناس و دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد