فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه شهادت
"حمید امانی"
هنگام شکار تانکهای دشمن در عملیات والفجر هشت.
لطفا عضو شوید و به دیگران معرفی نمایید.
۱. کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی - خاطرات
@mramezani44
۲. کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی - کتابخانه
حدود ۲۰۰ جلد کتاب الکترونیکی و فایلهای آموزشی در رابطه با تاریخ ایران و جهان، انقلاب اسلامی، جنگ نرم، دفاع مقدس و خاطرات
@mramezani444
خادم کانال مهدی رمضانی
34.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۰ نکته مهم در رابطه با عملیات وعده صادق!
✅ هر آنچه که لازم است در رابطه با عملیات موشکی سپاه بدانید👆
🔴 دیدن این ۱۰ دقیقه دست شما را در #جهاد_تبیین پر و شما را مجهز به پاسخ تمام شبهات میکند
🔔 حتی اگر حوصله نگاه کردن تمام فیلم را ندارید، حداقل ۲دقیقه اول را -حتی با سرعت ۲x - نگاه کنید؛ مطمئن باشید #پشیمان_نخواهید_شد...
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی، در رابطه با حمله تنبیهی موشکی سپاه
لطفا با ارسال این مطلب برای گروه هایی که عضو هستید، آنها را به کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی دعوت کنید.
@mramezani44 ایتا
لطفا با تامل و تعقل بخوانید.
آمدم بالای سر سیّد مجتبی علمدار، بدنش کبود شده بود. اصلا حال خوبی نداشت، گفت:
«حمید، بگو این چیزا رو از دستم در بیارن»
به سید گفتم:
مگه چی شده، براچی میخوای سرم و دستگاهها رو در بیاری؟
گفت:
« میخوام برم غسل کنم.»
با تعجب گفتم: غسل؟
نگاهی به صورتم انداخت و گفت:
« آمدهاند مرا ببرند» از این حرف بدنم لرزید. سیّد مجتبی، هیچ وقت حرف بیربط نمیزد. با چشمانش به گوشهای از سقف خیره شد. فقط به آنجا نگاه میکرد! تحمل این شرایط برایم خیلی سخت بود. نمیدانستم چکار کنم. دوباره نگاهش به من افتاد و گفت:
« آمدهاند من را ببرند. پیامبر(ص) حضرت علی(ع) و مادرم حضرت زهرا(س) اینجا هستند ، من که نمیتونم بدون غسل شهادت برم»
با هر زحمتی بود غسل کرد و طولی نکشید پرواز کرد.
لطف میکنید به کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی در ایتا میپیوندید و به دوستان و آشنایان هم معرفی میکنید.
@mramezani44
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر نبینی از دستت رفته
مثل ابراهیم هادی یه طرفدار میخوای بمن بگو
بزرگوارانی که در نشر این مطلب ما رو یاری میکنند، در ثواب جهاد تبیین سیره شهدا شریک هستند.
@mramezani44 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت بخیری یعنی:
از عروسی در جوار شهدا تا شهادت در جوار شهدا.
هدیه به روح شهدا با ذکر صلوات نشر دهید. الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
ممنونم از اینکه کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی را به دوستان خود معرفی میکنید.
@mramezani44 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال خوب میخواهی؟ نگاه کن.
باور کنند یا نه.
من، تو را از عمق جان باور دارم.
لطفا کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی را به دوستان خود معرفی کنید.
@mramezani44 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبارک داش ابراهیم
10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما تا انتها ببینید.
چرا برای شهید ابراهیم هادی تولد میگیریم.
لطفا عضو شوید و به دیگران معرفی نمایید.
۱. کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی - خاطرات
@mramezani44
۲. کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی - کتابخانه
حدود ۲۰۰ جلد کتاب الکترونیکی و فایلهای آموزشی در رابطه با تاریخ ایران و جهان، انقلاب اسلامی، جنگ نرم، دفاع مقدس و خاطرات
@mramezani444
خادم کانال مهدی رمضانی
حتما تا انتها بخوانید.
داستانی بسیار زیبا از روایت دوئل تانکهای ایرانی و عراقی در عملیات فتحالمبین
در روز سوم نبرد در دشت عباس در میان دود و آتش، تانکهای دشمن نزدیکتر آمدند. آنها جسورانه جلو میآمدند و گویی از تانکهای ما واهمه نداشتند. سه تانک ما به دشمن نزدیکتر بودند.
(لازم به ذکر است تانکهای ما از دشمن غنیمت گرفته بودیم و بسیجیها از آنها استفاده میکردند)
به فرمانده دسته گفتم که تانک دشمن را بزنند. او هم گلوله گذاری کرد و شلیک کرد. هدف نزدیک بود، اما گلوله از بالای تانک عراقی عبور کرد.
تانک دشمن هم برجکش را چرخاند، لولهاش را پایین آورد و تنظیم کرد. به تانک دومی فریاد زدم که تانک وسطی را بزن. او هم گلوله گذاشت و شلیک کرد. دو تانک ما و دشمن، با هم شلیک کردند.
گلوله ما از سمت راست تانک دشمن عبور کرد؛ اما گلوله تانک دشمن به برجک تانک ما اصابت کرد، برجک را شکافت و از عقب برجک، زره ذوب شده را به فضا پاشید و سوراخی در تانک به جا گذاشت.
خدمه که به علت ضربت گیج و سرگردان شده بودند، از برجک بیرون پریدند. نمیدانستند چه شده است. تانک دشمن از گلوله ثابو، گلولهای از جنس فلز سخت تنگستن با خرج پرتاب دو برابری نسبت به دیگر گلولهها و سرعت حرکت هزار و شش صد متر بر ثانیه شلیک کرد؛ درحالیکه فاصله ما باهم از یک کیلومتر هم کمتر بود.
در این صحنه دو تانک دیگر داشتیم. به فرمانده دسته گفتم: اگر نتوانید تیر دقیق و سریع بزنید، صحنه نبرد به نفع دشمن تغییر میکند. با دو تانک، حجم آتش ایجاد کنید و به توپچی بگویید با خونسردی هدفگیری کند.
در این حال، دو تانک دیگر را از مواضع عقب به صحنه درگیری فراخواندم. در اینجا، تانکهای ما و دشمن در دشت (عباس) بودند و سنگر و موضعی نداشتند.
مهارت و سرعت خدمه و دقت تیر تانکها، تعیینکننده نیروی برتر صحنه نبرد بود. جز گلوله گذار، توپچی و فرمانده تانک، فرد دیگری نمیتوانست کاری از پیش ببرد.
دو تانک ما با هم شلیک کردند. یکی از گلولهها جلوی تانک دشمن خورد و ترکشهای آن به بدنه تانک دشمن برخورد کرد، اما معلوم نشد که گلوله دومی کجا رفت. دشمن هم شلیک کرد و گلولهاش به همان تانک انهدامی زرهی خورد.
حالا فرصت خوبی بود تا بتوانیم تانک دشمن را بزنیم. ناگهان سه خدمه تانک ما بیرون آمدند. یکی از آنها دستش را به پهلویش گرفته بود و به خود میپیچید. او هنگامیکه گلوله گذاشته بود، از پشت توپ کنار نرفته، هنگام عقبنشینی توپ، بین کولاس توپ و بدنه برجک گرفتار شد و این تانکمان هم بدون خدمه و معطل ماند.
آب دهانم خشک و بدنم داغ شده بود. از بس فریاد زده بودم، صدایم درنمیآمد. تانک دشمن که شلیک کرد، اطرافمان تاریک شد. چشمانم جایی را نمیدید و گوشهایم سوت میکشید.
دود که فرو نشست، دیدم تانک سالم است. فریاد زدم بزن و نزدیک تانک رفتم. به فرمانده تانک گفتم که اول، لوله توپ را پایین بیاورد و بعد برای تنظیم، لوله را به بالا حرکت دهد تا خلاصی توپ گرفته شود. او همین کار را کرد. کنار تانک بودم که فرمانده تانک گفت اللهاکبر و توپچی شلیک کرد.
@mramezani44
تمام بدنم در لحظه به رعشه افتاد. گلوله با سرعت از لوله تانک خارج شد و بین برجک و بدنه تانک عراقی نشست که دود و آتش از تانک بلند شد. خدمهها را دیدم که از تانک پیاده شده و فرار کردند.
صدای تکبیر در جبهه خودی بلند شد. دو تانک دیگر هم شلیک کردند. پرواز موشک مالیوتکا تانک ما را هدف گرفته بود. خوشبختانه موشک از بالای تانک عبور کرد.
خدمه تانک گفت که توپ ما به جای خودش برنمیگردد. سریع از دهلیز توپچی وارد برجک تانک شدم، دیدم سیستم عاید-دافع تانک عمل نکرده بود. نمیدانستم چکار باید بکنم. دو دستگاه از تانکهایمان در این موقعیت حساس از کار افتاده بود.
توپچی که جوان بسیجی اهل تهران بود، از برجک تانک پایین پرید و گفت: حالا که تانکم از کار افتاد، با آر. پی. جی سراغ همان تانکی میروم که تانکم را زد. بعد گفت: در عملیات قبلی، در تیپ کربلا، آر. پی. جی زن بودم. با لهجه تهرانی فریاد زد: آر. پی. جی...آر. پی. جی.
@mramezani44
از خاکریز یک قبضه آر. پی. جی برداشت و با خونسردی، موشکی را در آن قرار داد. گفتم: در مسیر شلیک تانکها حرکت نکن.
از خاکریز و جوی عبور کرد و در حالی که آر. پی. جی روی دوشش بود، بهسرعت به طرف دشمن رفت. در میان آن حجم دود و آتش میبایست هزار و سیصد متر میرفت تا تانک دشمن در برد مؤثر موشکش قرار میگرفت.آن جوان شجاع دیگر به محور ما برنگشت.
تانکها شلیک میکردند. صدای شلیک و انفجار، پشت سر هم میآمد. سه گلوله پشت سر هم به خاکریز تازهساز ما فرود آمد و خاکریز را صاف کرد. اگر دود و خاک فضا را نگرفته بود، تانکهای عراقی میتوانستند در نیم ساعت، کل تانکهای ما را منهدم کنند.
به فرمانده تانکها گفتم: دشمن در برد ما قرار گرفته، پشت سر هم شلیک کنید. دو تانک ما از کار افتاده بود که هریک، دستکم بیست گلوله داشتند. نمیتوانستیم آنها را عقب ببریم و این به معنی عقبنشینی بود، اما بقیه تانکهایمان شلیک کردند و بیاثر نبود و از حجم آتش دشمن میکاست.
تانکهای ما گلولهباران دشمن را ادامه دادند. دشمن هم با امکانات زرهی توانمندش ما را زیر آتش گرفته بود. به فرمانده تانکها گفته بودم که همه گلولهها را شلیک کنید؛ دشت عباس، مرز شکست و پیروزی است، دشمن نباید موفق شود. جایگاه و توان ما خوب بود و میتوانستیم دشمن بعثی را متوقف کنیم.
گلولهای دیگر بر بدنه تانک ما فرود آمد و به برجک آن آسیب رساند. پرسیکوپ فرمانده تانک را از کار انداخته و دقت تیرش را به هم ریخته بود؛ البته، چارهای جز تیراندازی با همین تانک نداشتیم. به توپچی تانک گفتم: لوله را از داخل روی انبوه تانکهای دشمن تنظیم و شلیک کن.
پس از هفت ساعت از شروع درگیری، وضع هنوز عادی نشده بود. حسن باقری درحالیکه با فرماندهان یگانهای عملکننده و قرارگاه کربلا در تماس بود، گفت: این حرکت ما به طرف دشت عباس، کار خدا بود؛ چون این ستون عظیم تانک، به طرف عین خوش میرفت تا تنگه را باز کند. ما صبح، به آخر این ستون رسیدیم. این ستون، کاری به ما نداشت. هدفش این بود که امروز صبح عین خوش را بگیرد.
آتش شدید دشمن در منطقه، تانکها را متوقف کرده بود. صدای جان بخش اذان ظهر، در فضای پر از آتش و دود منطقه پیچید و آرامشی در دلمان به وجود آورد، اما هنوز درگیری شدید بود و آتش دشمن متوقف نشده بود. ماهم بیشتر مهمات تانکهایمان را مصرف کرده بودیم؛ آتشی که باعث شد دشمن موفق به پیشروی و انهدام تانکهای ما نشود.
بعدازظهر، با تدبیر حسن باقری، احمد متوسلیان، حاج همت و مجموعه رزمندگان اسلام، بهویژه تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص)، وضعیت صحنه نبرد تغییر کرد. این تغییر، تهدید نیروهای ما از دو جناح جنوب و شمال و توقف دشمن بود. دشمن نمیخواست موقعیت مناسب خود را در دشت عباس از دست بدهد.
شکست لشکر ۱۰ زرهی، برای سپاه چهارم، بهخصوص سرلشکر هشام صباح فخری، گران تمامشده بود. تلاش میکردند به هر نحوی که شده، دشت عباس و در پی آن، توپخانه سپاه چهارم در علی گره زد را که به دست رزمندگان اسلام افتاده بود، پس بگیرند و مسیر عین خوش را نیز باز کنند.
همه ما در منطقه وسیع و صاف دشت عباس شاهد رویارویی جدی حسن باقری با هشام صباح فخری بودیم؛ یعنی رویارویی بین بسیجیان سلحشور و تانکهای دو لشکر زرهی ۳ و ۱۰ از سپاه چهارم عراق.
در این رویارویی، برتری تجهیزاتی و امکاناتی، از آن دشمن بود، اما آنچه میتوانست ما را بر دشمن برتری دهد، تدبیر فرماندهی در صحنه نبرد و روحیه شهادتطلبی بسیجیان بود. این برتری صحنه نبرد را به نفع ما تغییر میداد.
بزرگواری میکنید به کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی در ایتا میپیوندید. لطفا برای ثوابش به دوستان و آشنایان هم معرفی کنید.
@mramezani44
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی زیبا از دلنوشته دختر شهید محمود داسدار از همرزمان شهید تهرانی مقدم.
لطفا با ارسال این مطلب برای گروه هایی که عضو هستید، آنها را به کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی دعوت کنید.
@mramezani44 ایتا