eitaa logo
MRJG.IR l جهادگر
641 دنبال‌کننده
893 عکس
84 ویدیو
11 فایل
گروه جهادی محمد رسول الله ( ص ) 🇮🇷 لینک کانال های ما در فضای مجازی 🪩؛ https://zil.ink/mrjg_ir آدرس سایت 🌐؛ https://mrjg.ir ارتباط با ما📱؛ @Adra083 شماره کارت جهت واریز کمک های شما 💳: '5892107047338150'
مشاهده در ایتا
دانلود
‌〖📄❥↷〗 لیست اقلام مورد نیاز گروه جهادی محمد رسول الله ( عید ۱۴۰۴ ) _________________________________ کمتر از ۱۰ تا شروع گروه جهادی محمد رسول الله باقی نمونده. با کمک و همت "هممون" و به لطف خدا برخی از موارد تهیه شد؛ اما بسیاری از موارد همچنان باقی مونده و تهیه نشده؛ اگر اقلامی که داخل لیست هست رو دارید میتونید به ما برسونید یا میتونید هزینه اقلام رو پرداخت کنید. لیست قیمت هم اضافه شده. 📞 برای تقبل اقلام با شماره زیر تماس بگیرید؛
09192333575
💳 شماره کارت جهت واریز کمک های شما؛
5041721050361964
🏷 https://zil.ink/mrjg_ir •گُروهِ جَهادیِ مُحَمَّد رَسُولُ الله⊰|جهادگر
‌〖🗓❥↷〗 ۹ روز مانده به شروع گروه جهادی محمد رسول الله __________________________________________ یه روز که مسئول خرید جایی کار داشت، باهاش سوار ماشین شدم رفتم پسکوه. یکی از داداشای اردو اولی هم با من اومد که من تنها نباشم. وقتی رسیدیم من توی سایه واینمیستادم. اون داداش اردواولی ازم خواست که بیام تو سایه. منم گفتم: الان داداشا زیر افتاب وایسادن دارن کار می کنن چطور انتظار داری من بیام تو سایه! شب که برگشتیم، توی جلسه ای که بین همه جهادگرا برگزار میشد اون برادر زودتر از همه بلند شد این موضوع رو تعریف کرد و از تقوا و ریاضت نفس من صحبت کرد. بنظرم بیان نظر دکتر در مورد کمبود ویتامین دی بدنم و توصیش به ایستادن زیر نور آفتاب خالی از لطف نبود‌. خاطره نقل شده از برادر "عابد" 📒 https://zil.ink/mrjg_ir •گُروهِ جَهادیِ مُحَمَّد رَسُولُ الله⊰|جهادگر
‌〖🗓❥↷〗 ۸ روز مانده به شروع گروه جهادی محمد رسول الله __________________________________________ برای مسابقه با اهالی پسکوه، من رفتم یه سری فوتبالیست حرفه ای جمع کردم تا ببرم مسابقه،‌ سید اومد همه رو کنسل کرد یه سری تپل عین خودم انتخاب کرد گفت برید مسابقه. توی همین حین داداش محسن گفت یادم بنداز یه نکته ای رو بهت بگم ولی من یادش ننداختم. ما رفتیم مسابقه شروع شد ۴ تا گل زدیم. یهو داداش محسن و چند تا از داداش های دیگه هم اومدن بازی رو تماشا کنن، بچه ها هم جوگیر شدن ۳ تا دیگه زدن مسابقه شد ۷ بر صفر. من که داور بودم داداش محسن بهم گفت نتیجه چی هست گفتم ۷ تا زدیم هیچی نخوردیم. گفت چقدر زمان مونده گفتم حدودا ده دقیقه باقی مونده. گفت یا مساوی یا باخت! اولش شوکه شدم می خواستم قبول نکنم که یاد عواقب بعدش افتادم سریع گفتم چشم. تو ده دقیه ۹ تا خوردیم. خاطره نقل شده از برادر "عابد" 📒 https://zil.ink/mrjg_ir •گُروهِ جَهادیِ مُحَمَّد رَسُولُ الله⊰|جهادگر
MRJG.IR l جهادگر
‌〖🔔❥↷〗 مهلت ثبت نام #سی_و_ششمین_اردوی_جهادی گروه جهادی محمد رسول الله تا ۱۵ اسفند ماه تمدید شد. ____
تا ساعت ۱۲ امشب ، پنل ثبت نام بازه. کسایی که‌ تمایل به حضور در اردو دارن دست دست نکنن و ثبت نامشون رو تکمیل کنن.
‌〖🗓❥↷〗 ۷ روز مانده به شروع گروه جهادی محمد رسول الله __________________________________________ سلام. اردوی بهار ۹۷ بود. صبح تا ظهر آفتاب سوزان، بعداز ظهر هم باد شدید. بار کیسه های سیمان وسط حیاط بود. صبح با بچه ها قرار شد کل سیمانا رو به زیر سقف مدرسه منتقل کنیم. کیسه ها منتقل شد دیدم یکی از بچه ها نشسته زمین داره کم کم سیمانهایی که از یه پاکت ریخته بود رو داخل یه استانبولی جمع میکنه که حیف نشه. بهش گفتم نیاز نیست این کارو کنی؛ گفت "مردم برای اینا پول دادن". شاید همه اون سیمانایی که جمع کردش یک دهم استانبولی هم نشد. خلاصه که با این تفکرات هست که این نظام و این انقلاب تا الان سرپا مونده. یاعلی خاطره نقل شده از برادر "حسین" 📒 https://zil.ink/mrjg_ir •گُروهِ جَهادیِ مُحَمَّد رَسُولُ الله⊰|جهادگر
〖🗓❥↷〗 ۶ روز مانده به شروع گروه جهادی محمد رسول الله __________________________________________ با سلام خدمت همه بچه ها. خب قبل از هرچیزی خدا رو شاکرم که توفیق ورود به گروه رو به خاطر دوستانم پیدا کردم. خاطره من اینه که تو اردو اولم تو نوروز ۹۸ یه کنسرت طنز اجرا کردم که تا آخر اردو، بچه ها به خاطر اون اجرا ابراز لطف و محبت میکردن و من وقتی اون شور و استقبالو دیدم؛ انگیزم برا شادکردن بچه ها بیشتر شد که تصمیم گرفتم تو اردو های بعدی هم اجراهام رو ادامه بدم. آخرین اردو بچه ها بهم لقب اقای صدا رو دادن که خیلی برام ارزشمند بود. جاداره همینجا از ترانه سرا و آهنگساز عزیز، داش محمدحسین که منو همراهی میکرد کمال تشکر و قدردانی رو داشته باشم. انشالله که دوباره بتونم بعد خدمت سربازی تک تک بچه هارو از نزدیک زیارت کنم. والسلام علیکم والرحمه الله وبرکاه. التماس دعا! خاطره نقل شده از برادر "محمد مهدی" 📒 https://zil.ink/mrjg_ir •گُروهِ جَهادیِ مُحَمَّد رَسُولُ الله⊰|جهادگر
〖🗓❥↷〗 ۵ روز مانده به شروع گروه جهادی محمد رسول الله _______________________________________ بنده نیت کرده بودم که برم اردوی جهادی و بعد از اردو خدا توفیق بده و ازدواج کنم. قبل از اردو، چند مرتبه ای خواستگاری رفته بودم؛ اما بنا به دلایلی موفقیت حاصل نشده بود. تا اینکه در حین اردو خواب عجیبیو دیدم. کسی که قبلا ازشون خواستگاری کرده بودم و بنده رو قبول نکرده بود در خواب از من خواستگاری میکنه و میگه هر چقدر مهریه بگی قبول میکنم. از خواب که بلند شدم گیج و منگ بودم و ذهنم پر از سوال بود. یکی دوروزی گذشت، دیدم دوستم که اتفاقا واسطه من و اون خانم بوده باهام تماس گرفته، متوجه شدم یه خبرایی هست. تا سلام کرد گفتم میدونم چی میخوای بگی. گفت چی میخوام بگم؟ گفتم میخوای بگی که شخصی که ازش خواستگاری کرده بودی که جواب رد داده الان قبول کرده. دوستم تعجب کرد گفت تو از کجا میدونی دیگه من چیزی بهش نگفتم. همون طور که در خواب دیده بودم همسرم با ۱۴ سکه موافقت کرد‌، ازدواج کردیم و الان هم یک فرزند به نام فاطمه بشرا داریم. خاطره نقل شده از برادر " محسن " 📒 https://zil.ink/mrjg_ir •گُروهِ جَهادیِ مُحَمَّد رَسُولُ الله⊰|جهادگر
〖🗓❥↷〗 ۴ روز مانده به شروع گروه جهادی محمد رسول الله ______________________________ سلام رفقا. به نظر من مهم ترین ویژگی ای که توی اردوهای جهادی بارزه اینه که بچه ها از قید و بند جایگاه شغلی و موقعیت اجتماعيشون درمیان‌؛ و بانهایت خلوص، خاکی بودن، خاکساری و به قولی تهِ دلی کار میکنن، من رفیقی دارم که خلبان هست. در زمان کارش هیشکیو تحویل نمیگرفت. بهار ۹۹ اومد اردوی جهادی. دیدم چنان لباساش خاکی میشد که با خودم فکر کردم این یکی دیگست اصلا! با داداشا نیسان رو بار میزد، مزدا رانندگی میکرد. توی تمام بخشای عمرانی صفر تا صد همکاری میکرد. خاطره نقل شده از ‌برادر "رضا" 📒 https://zil.ink/mrjg_ir •گُروهِ جَهادیِ مُحَمَّد رَسُولُ الله⊰|جهادگر
〖🗓❥↷〗 ۳روز مانده به شروع گروه جهادی محمد رسول الله ________________________________ سال ۹۱، اولین تجربه حضور من در گروه جهادی بود. یادمه اونموقع هنوز پردیس جهادی دلگان نبود و گروه تازه وارد منطقه شده بود؛‌ منطقه ای پر ازمحرومیت. اونقَدَر مشکلات امنیتی فرهنگی زیاد بود که بعضی از مسولین محلی جرات نداشتند به محل مورد نظر ما بیان. الحمدالله بعد از حضور گروه جهادی محمد رسول الله مشکلات و مسائل کم کم حل شد. یادش بخیر به یه روستای دورافتاده تر از محل اسکان خودمون رفتیم، غروب بود. تا رسیدیم همه از مسجد زدن بیرون و یک حالت و هجمه روانی روی ما ایجاد شد. ما هم تاحالا همچنین تجربه ای نداشتیم. ولی خداروشکر تعاملات خوبی صورت گرفت و تحلیل بدی که مردم محلی از ماها داشتند شکست. یه بارم خودم خونه های دو تا روستا رو تک به تک سر زدم، تاثیر بسیار خوبی روی مردم اون روستا داشت. یه خونه رفتم یه بنده خدایی دوتا زن داشت و حدودا چهارده تا فرزند. خاطره نقل شده از برادر "محمدجواد" 📒 https://zil.ink/mrjg_ir •گُروهِ جَهادیِ مُحَمَّد رَسُولُ الله⊰|جهادگر
〖🗓❥↷〗 ۲ روز مانده به شروع گروه جهادی محمد رسول الله __________________________________________ سال ۹۲ اردوجهادی در جنوب سیستان و بلوچستان برگزار میشد. اعضای گروه معمولا دانشجو و از شمال کشور بودن. من و دوتا از داداشا هم از نهبندان بودیم. یه روز به ما غذا ماکارونی دادن. چشتون روز بد نبینه بعداز خوردن غذا اکثر بچه ها یا شاید همه بچه ها غیر از ما سه نفر‌ نهبندانی مسموم شدن. هیچی دیگه از کارگر معدن زغال سنگ تبدیل شده بودیم به الهی تب کنم پرستارم تو باشی داداشا‌. خاطره نقل شده از برادر "محمدرضا" 📒 https://zil.ink/mrjg_ir •گُروهِ جَهادیِ مُحَمَّد رَسُولُ الله⊰|جهادگر
〖🗓❥↷〗 ۱ روز مانده به شروع گروه جهادی محمد رسول الله __________________________________________ باسلام خداقووت خدمت جهادگران عزیز از بهترین خاطراتی بخاطر دارم شامل دوبخش میباشد. ۱_ بیدار باش صبح های اردو و ورزش بعد از نماز صبح ۲_ حلقه صلوات و سلامِ به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بعد از خستگی کار واقعا شیرین بود. ان شاء الله توفیق باشد، دوباره خدمت گذار باشیم؛ شاه علی مدد.. خاطره نقل شده از برادر "امیرحسین" 📒 https://zil.ink/mrjg_ir •گُروهِ جَهادیِ مُحَمَّد رَسُولُ الله⊰|جهادگر