#حکایت
روزی عده ای از چرچیل خواستند که #سیاست را برای آنان تعریف کند.
چرچیل از آنها خواست تا خروسی بیاورند. سپس دایره ای کشید و خروس را در آن انداخت و گفت خروس را بدون آنکه از دایره خارج شود بگیرید. هر چه تلاش کردند نتوانستند و خروس از دایره بیرون میرفت.
چرچیل خروسی دیگر کنار خروس اول گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند!
آنگاه چرچیل دو خروس را از گردن گرفت و بلند کرد ، و در پاسخ گفت این سیاست است.
و آن همان سیاستیت که #انگلستان قرنهاست از آن بهره میبرد ...
عارفی به شاگردانش گفت:
بر سر دنیا کلاه بگذارید
پرسیدند: چگونه؟
گفت:
نان دنیا را بخورید
ولی برای آخرت کار کنید
#حکایت
🌿🌺﷽🌿🌺
✍روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند.
شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه اینگونه اشك میريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟»
شیخ جعفر در میان گریهها گفت: «آری، یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»
شیخ در جواب میگويد او به من گفت:
«شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من میگویند. آیا تو هم همانی هستی که همه میگویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.»
گفتا؛ شیخا، هر آنچه گویی هستم
آیا تو چنانکه مینمایی هستی؟
#حکایت
#زیبا_زندگی_کن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Join🔜 @mohandesi_fekr2
🌺🌿🌺🌿
#قلب_زیبا313
#حکایت
راز موفقیت همسرداری ملانصرالدین
👈ملانصرالدین را گفتند:
چگونه چهل بهار بدون مُرافعه و جدال با عیال سر کردی؟🤔
او در پاسخِ جماعت گفت:
ما با هم در روز عروسيمان عهدی بستیم (و آن اینکه) اگر من آتش خشمم زبانه کشید ، او برای انجام یک امری نیکو (به جای جدل) به مطبخ رود تا کشتی طوفان زده من به ساحل آرامش و سکون برسد 🌊
و اگر رگ غضب او متورم شد،🙎🏻♀😠 ، من به طویله رَوم و کمی ستوران را رسیدگی کنم و وارد بیت نشوم تا عیال خونش از جوش بیافتد...
و اینک من - شکر خدا - چهل سال است که بیشتر عمر را در طویله زندگی می کنم!😁
•
#حکایت
یکی تعریف میکرد وقتی از نماز جماعت صبح بر میگشتم جماعتی را دیدم که بزور قصد سوار کردن گاو نری را در ماشین داشتند.
گاو مقاومت میکرد و حاضر نبود سوار ماشین بشود، من رفتم دستی به پیشانی گاو کشیدم؛
گاو مطیع شد و سوار شد.
من #مغرور شدم و پیش خودم گفتم؛
«این از برکت نماز صبح است.»
وقتی رسیدم خانه دیدم مادرم گریه و زاری میکند، علت را که جویا شدم گفت «گاومان را دزدیدند!»
گاو مرا شناخته بود ولی من او را نشناختم.
#حکایت
#شهید_دکتر_محمد_علی_رجایی
#نماز_اول_وقت
نماز ظهر اول وقت به سبک شهید رجایی
یکبار ایشان داشت سخنرانی می کرد اول وقت برای نماز شد، گفت: آقایان اگر الان وسط سخنرانی تلفن از یک شخصیت مهم مملکتی باشد که با بنده کار داشته باشد، اجازه می دهید بروم گوشی را بردارم؟
◇ مردم همه گفتند: بله بروید گوشی را بردارید،
◇ ایشان گفت: الان خدا پشت خط است، تلفن خدا زنگ می زند، وقت اذان است، او رفت برای نماز و همه مردم هم رفتند نماز، خیلی سریع نماز خوانده شد و بعد هم کار را با همان جدیت ادامه دادند.
#حکایت
روزی عده ای از چرچیل خواستند که #سیاست را برای آنان تعریف کند.
چرچیل از آنها خواست تا خروسی بیاورند.
سپس دایره ای کشید و خروس را در آن انداخت و گفت خروس را بدون آنکه از دایره خارج شود بگیرید. هر چه تلاش کردند نتوانستند و خروس از دایره بیرون میرفت. آخر از چرچیل خواستند که این کار را خود انجام دهد.
چرچیل خروسی دیگر کنار خروس اول گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند!
آنگاه چرچیل دو خروس را از گردن گرفت و بلند کرد ، و در پاسخ گفت این سیاست است.
#حکایت
در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!!
به #شیخ_بهایی که اسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش اینهمه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو می تازد.
#میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد و می خواهد از شوق بال در آورد.
این است " #رسم_رفاقت..."
در "غیاب" یکدیگر" حافظ آبروی" هم باشیم...
@Elteja | کانال اِلتجا1_1946141594.mp3
زمان:
حجم:
4.9M
▫️ همه هلاک خواهند شد مگر کسی که...
#حکایت ملاقات احمد بن اسحاق با امام عسکری علیهالسلام.
📚 کمال الدین ج۲، ص۳۸۴.
#دعا_برای_فرج
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#حکایت
دعای «اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیَّكَ...»
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
آقایی میگفت: محضر حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف مشرّف شدم، ولی نمیدانستم اصلاً محضر چه کسی هستم!
کمی صحبت کردیم و با هم حرف زدیم. بعد از اینکه دیدارمان تمام شد، یکدفعه به خود آمدم که ای وای کجا بودم؟! محضر چه کسی بودم؟! این آقا چه کسی بودند؟! اما دیدم دیگر گذشته است.
این آقا میگفت که من ضمن صحبتهایم به ایشان عرض کردم: خیلی میل دارم یک کاری انجام دهم؛ یک عملی را انجام دهم که بدانم مورد توجه حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف است و بدانم اگر من آن کار را انجام دهم، مورد توجه حضرت میشوم. کار خوبی باشد و مورد پسند حضرت باشد. مدام اینها را تکرار کردم.
حضرت فرمود: یکی از آن کارهایی که خیلی مورد توجه واقع میشود، این است که به محض اینکه صدای اذان بلند شد، دعای «اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیَّكَ...» را بخوانی!
[این نقل] خیلی موافق اعتبار است!
برگرفته از #کتاب_حضرت_حجت ؛ مجموعه بیانات آیتالله بهجت درباره حضرت ولیعصر(عج)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آدرس سایت و شبکههای اجتماعی
@anwartohid_ir
◉✿ #موسسه_انوار_توحید ✿◉
--------------------------------------------------------------
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌼#بلاغ_مبین🌺
🇮🇷@mrmazdei🇵🇸
#حکایت
#عجیب_اما_واقعی
گفتم: چرا ديگر خروستان نميخواند؟!
گفت: همسايهها شاكی بودند كه صبحها ما را از خواب خوش بيدار میكند، ما هم سرش را بُريديم.
آنجا بود كه فهميدم هر كس مردم را بيدار كند سرش را خواهند بُريد.
در دنیایی كه همه از مرغ تعريف میكنند نامی ازخروس نيست، زيرا همه بهفكر سير شدن هستند، نه بفكر بيدار شدن.!
#کلیله_و_دمنه
#حکایت
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش ديد. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند: تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد.
ماری در تله افتاد
و زن مزرعه دار را گزيد.
از مرغ برايش سوپ درست کردند.
گوسفند را برای عيادت کنندگان سر بريدند.
گاو را برای مراسم ترحيم کشتند
و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه میکرد و به مشکلی که به ديگران ربط نداشت فکر میکرد!