eitaa logo
🏴🇮🇷🇵🇸بلاغ مبین(محمدرضامزده ای)
254 دنبال‌کننده
31.2هزار عکس
22.1هزار ویدیو
125 فایل
اینجابرای تبلیغ دین مبین و انقلاب خمینی کبیر که مقدمه ظهوراست، می باشد. سلام بر خامنه ای عزیز وشهداوسرداردلها وشهید رئیسی وسیدمقاومت .شادی روح محبین اهل بیت علیهم السلام وپدرعزیزم خادم الحسین حاج غلامرضامزده ای و مادرمهربانم صلوات @mohammadrezamazdei
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 هر وقت حاجتی داشتی، خجالت نکش إِسْحَاقُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام ضِيقَ الْحَبْسِ وَ كَتَلَ الْقَيْدِ فَكَتَبَ إِلَيَّ أَنْتَ تُصَلِّي الْيَوْمَ الظُّهْرَ فِي مَنْزِلِكَ فَأُخْرِجْتُ فِي وَقْتِ الظُّهْرِ فَصَلَّيْتُ فِي مَنْزِلِي كَمَا قَالَ علیه‌السلام وَ كُنْتُ مُضَيَّقاً فَأَرَدْتُ أَنْ أَطْلُبَ مِنْهُ دَنَانِيرَ فِي الْكِتَابِ فَاسْتَحْيَيْتُ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى مَنْزِلِي وَجَّهَ إِلَيَّ بِمِائَةِ دِينَارٍ وَ كَتَبَ إِلَيَّ إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْيِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا فَإِنَّكَ تَرَى مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّه‏. 📚 الكافي؛ ج‏۱؛ ص۵۰۸ ابوهاشم جعفری گوید: به امام حسن عسکری علیه‌السّلام از سختی زندان و ناراحتی غل و زنجیر شکایت کردم؛ آن حضرت در جواب من نوشتند: تو نماز ظهر را امروز در منزل خود خواهی خواند! موقع ظهر مرا از زندان خارج نمودند و نماز ظهر را در منزل خود خواندم. وضع مالی من خوب نبود و تصمیم داشتم در نامه‌ای که نوشته بودم تقاضای کمکی بکنم ولی خجالت کشیدم. وقتی به منزل رسیدم، امام علیه‌السّلام برایم صد دینار فرستادند و نوشته بودند: 👈 هر گاه احتیاجی داشتی خجالت نکش و درخواست خود را از ما طلب کن! آنچه مایلی به تو داده خواهد شد ان‌شاءالله. @madras_emb
🔆 از معجزات حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ حَلَبِيٍ‏ قَالَ: اجْتَمَعْنَا بِالْعَسْكَرِ وَ تَرَصَّدْنَا لِأَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام يَوْمَ رُكُوبِهِ فَخَرَجَ تَوْقِيعُهُ أَلَا لَا يُسَلِّمَنَ‏ عَلَيَّ أَحَدٌ وَ لَا يُشِيرُ إِلَيَّ بِيَدِهِ وَ لَا يُومِئُ فَإِنَّكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ قَالَ وَ إِلَى جَانِبِي شَابٌّ فَقُلْتُ مِنْ أَيْنَ أَنْتَ قَالَ مِنَ الْمَدِينَةِ قُلْتُ مَا تَصْنَعُ هَاهُنَا قَالَ اخْتَلَفُوا عِنْدَنَا فِي أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام فَجِئْتُ لِأَرَاهُ وَ أَسْمَعُ مِنْهُ أَوْ أَرَى مِنْهُ دَلَالَةً لِيَسْكُنَ قَلْبِي وَ إِنِّي لِوُلْدِ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ فَبَيْنَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام مَعَ خَادِمٍ لَهُ فَلَمَّا حَاذَانَا نَظَرَ إِلَى‏ الشَّابِّ الَّذِي بِجَنْبِي فَقَالَ أَ غِفَارِيٌّ أَنْتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ مَا فَعَلَتْ أُمُّكَ حمدوية فَقَالَ صَالِحَةٌ وَ مَرَّ فَقُلْتُ لِلشَّابِّ أَ كُنْتَ رَأَيْتَهُ قَطُّ وَ عَرَفْتَهُ بِوَجْهِهِ قَبْلَ الْيَوْمِ قَالَ لَا قُلْتُ فَيَنْفَعُكَ هَذَا قَالَ وَ دُونَ هَذَا. 📚 الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۳۹ ● حلبى نقل می کند: ما در محله عسكر اجتماع كرده منتظر تشريف آوردن امام حسن عسكرى بوديم چون روز بيرون آمدن امام بود دستور امام رسيد كه هيچ كدام به من سلام نكنيد و نه با دست و نه با سر به طرف من اشاره نكنيد زيرا براى شما خطر دارد. ● كنار من جوانى ايستاده بود گفتم: از كجا هستى؟ گفت اهل مدينه‏ ام. گفتم: اينجا چرا آمده‌اى گفت در بين ما راجع به امامت حسن عسكرى اختلاف بوجود آمده، آمده‏‌ام از نزديك ايشان را ملاقات كنم و چيزى بشنوم تا برايم ثابت شود و قلبم تسكين يابد من از اولاد ابى ذر غفارى هستم. ● در همين بين حضرت امام حسن عسكرى عليه‌السّلام با خادم خود خارج شد، همين كه روبروى ما رسيد نگاهى به جوانك كرده فرمودند: تو از فرزندان ابى ذر غفارى هستى؟ جواب داد: آرى. فرمودند: مادرت حمدويه چطور است؟ گفت خوب است. امام علیه‌السلام رد شدند. من به جوان گفتم: قبل از اين مرتبه ايشان را ديده بودى و می‌شناختى، گفت: نه گفتم پس همين دليل برايت كافى است گفت كمتر از اين هم مرا كافى بود.
سیره امام حسن عسکری علیه‌السلام، الگوی تراز در دوران دین‌گریزی عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْعَلَوِيِّ قَالَ: حُبِسَ أَبُو مُحَمَّدٍ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ نَارْمَشَ وَ هُوَ أَنْصَبُ النَّاسِ وَ أَشَدُّهُمْ عَلَى آلِ أَبِي طَالِبٍ وَ قِيلَ لَهُ افْعَلْ بِهِ وَ افْعَلْ فَمَا أَقَامَ عِنْدَهُ إِلَّا يَوْماً حَتَّى وَضَعَ خَدَّيْهِ‏ لَهُ‏ وَ كَانَ لَا يَرْفَعُ بَصَرَهُ إِلَيْهِ إِجْلَالًا وَ إِعْظَاماً فَخَرَجَ‏ مِنْ عِنْدِهِ وَ هُوَ أَحْسَنُ النَّاسِ بَصِيرَةً وَ أَحْسَنُهُمْ فِيهِ قَوْلًا. 📚 الكافي؛ ج‏۱؛ ص۵۰۸ امام حسن عسكرى عليه‌السلام را نزد على بن نارمش كه دشمنترين مردم با اولاد ابى‌طالب بود زندان كردند، و به او گفتند، بر او هر چه خواهى سخت گير و سخت گير. حضرت بيش از يك روز، نزد او نبود كه احترام و بزرگداشت آن حضرت در نظر او به جائى رسيد كه در برابر او چهره بر خاك مي‌گذاشت و ديده از زمين برنمي‌داشت. حضرت از نزد او خارج شد، در حالى كه بصيرت او به آن حضرت از همه بيشتر و ستايشش او را از همه نيكوتر بود. @madras_emb