💠 هر وقت حاجتی داشتی، خجالت نکش
إِسْحَاقُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام ضِيقَ الْحَبْسِ وَ كَتَلَ الْقَيْدِ فَكَتَبَ إِلَيَّ أَنْتَ تُصَلِّي الْيَوْمَ الظُّهْرَ فِي مَنْزِلِكَ فَأُخْرِجْتُ فِي وَقْتِ الظُّهْرِ فَصَلَّيْتُ فِي مَنْزِلِي كَمَا قَالَ علیهالسلام وَ كُنْتُ مُضَيَّقاً فَأَرَدْتُ أَنْ أَطْلُبَ مِنْهُ دَنَانِيرَ فِي الْكِتَابِ فَاسْتَحْيَيْتُ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى مَنْزِلِي وَجَّهَ إِلَيَّ بِمِائَةِ دِينَارٍ وَ كَتَبَ إِلَيَّ إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْيِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا فَإِنَّكَ تَرَى مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّه.
📚 الكافي؛ ج۱؛ ص۵۰۸
ابوهاشم جعفری گوید:
به امام حسن عسکری علیهالسّلام از سختی زندان و ناراحتی غل و زنجیر شکایت کردم؛ آن حضرت در جواب من نوشتند:
تو نماز ظهر را امروز در منزل خود خواهی خواند!
موقع ظهر مرا از زندان خارج نمودند و نماز ظهر را در منزل خود خواندم.
وضع مالی من خوب نبود و تصمیم داشتم در نامهای که نوشته بودم تقاضای کمکی بکنم ولی خجالت کشیدم.
وقتی به منزل رسیدم، امام علیهالسّلام برایم صد دینار فرستادند و نوشته بودند:
👈 هر گاه احتیاجی داشتی خجالت نکش و درخواست خود را از ما طلب کن! آنچه مایلی به تو داده خواهد شد انشاءالله.
#فضائلومعارف
@madras_emb
🔆 از معجزات حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام
عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ حَلَبِيٍ قَالَ: اجْتَمَعْنَا بِالْعَسْكَرِ وَ تَرَصَّدْنَا لِأَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام يَوْمَ رُكُوبِهِ فَخَرَجَ تَوْقِيعُهُ أَلَا لَا يُسَلِّمَنَ عَلَيَّ أَحَدٌ وَ لَا يُشِيرُ إِلَيَّ بِيَدِهِ وَ لَا يُومِئُ فَإِنَّكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ قَالَ وَ إِلَى جَانِبِي شَابٌّ فَقُلْتُ مِنْ أَيْنَ أَنْتَ قَالَ مِنَ الْمَدِينَةِ قُلْتُ مَا تَصْنَعُ هَاهُنَا قَالَ اخْتَلَفُوا عِنْدَنَا فِي أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام فَجِئْتُ لِأَرَاهُ وَ أَسْمَعُ مِنْهُ أَوْ أَرَى مِنْهُ دَلَالَةً لِيَسْكُنَ قَلْبِي وَ إِنِّي لِوُلْدِ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ فَبَيْنَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام مَعَ خَادِمٍ لَهُ فَلَمَّا حَاذَانَا نَظَرَ إِلَى الشَّابِّ الَّذِي بِجَنْبِي فَقَالَ أَ غِفَارِيٌّ أَنْتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ مَا فَعَلَتْ أُمُّكَ حمدوية فَقَالَ صَالِحَةٌ وَ مَرَّ فَقُلْتُ لِلشَّابِّ أَ كُنْتَ رَأَيْتَهُ قَطُّ وَ عَرَفْتَهُ بِوَجْهِهِ قَبْلَ الْيَوْمِ قَالَ لَا قُلْتُ فَيَنْفَعُكَ هَذَا قَالَ وَ دُونَ هَذَا.
📚 الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۴۳۹
● حلبى نقل می کند: ما در محله عسكر اجتماع كرده منتظر تشريف آوردن امام حسن عسكرى بوديم چون روز بيرون آمدن امام بود دستور امام رسيد كه هيچ كدام به من سلام نكنيد و نه با دست و نه با سر به طرف من اشاره نكنيد زيرا براى شما خطر دارد.
● كنار من جوانى ايستاده بود گفتم: از كجا هستى؟ گفت اهل مدينه ام.
گفتم: اينجا چرا آمدهاى گفت در بين ما راجع به امامت حسن عسكرى اختلاف بوجود آمده، آمدهام از نزديك ايشان را ملاقات كنم و چيزى بشنوم تا برايم ثابت شود و قلبم تسكين يابد من از اولاد ابى ذر غفارى هستم.
● در همين بين حضرت امام حسن عسكرى عليهالسّلام با خادم خود خارج شد، همين كه روبروى ما رسيد نگاهى به جوانك كرده فرمودند: تو از فرزندان ابى ذر غفارى هستى؟ جواب داد: آرى. فرمودند: مادرت حمدويه چطور است؟ گفت خوب است. امام علیهالسلام رد شدند.
من به جوان گفتم: قبل از اين مرتبه ايشان را ديده بودى و میشناختى، گفت: نه گفتم پس همين دليل برايت كافى است گفت كمتر از اين هم مرا كافى بود.
#فضائلومعارف
✍ سیره امام حسن عسکری علیهالسلام، الگوی تراز در دوران دینگریزی
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْعَلَوِيِّ قَالَ: حُبِسَ أَبُو مُحَمَّدٍ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ نَارْمَشَ وَ هُوَ أَنْصَبُ النَّاسِ وَ أَشَدُّهُمْ عَلَى آلِ أَبِي طَالِبٍ وَ قِيلَ لَهُ افْعَلْ بِهِ وَ افْعَلْ فَمَا أَقَامَ عِنْدَهُ إِلَّا يَوْماً حَتَّى وَضَعَ خَدَّيْهِ لَهُ وَ كَانَ لَا يَرْفَعُ بَصَرَهُ إِلَيْهِ إِجْلَالًا وَ إِعْظَاماً فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ وَ هُوَ أَحْسَنُ النَّاسِ بَصِيرَةً وَ أَحْسَنُهُمْ فِيهِ قَوْلًا.
📚 الكافي؛ ج۱؛ ص۵۰۸
امام حسن عسكرى عليهالسلام را نزد على بن نارمش كه دشمنترين مردم با اولاد ابىطالب بود زندان كردند، و به او گفتند، بر او هر چه خواهى سخت گير و سخت گير.
حضرت بيش از يك روز، نزد او نبود كه احترام و بزرگداشت آن حضرت در نظر او به جائى رسيد كه در برابر او چهره بر خاك ميگذاشت و ديده از زمين برنميداشت.
حضرت از نزد او خارج شد، در حالى كه بصيرت او به آن حضرت از همه بيشتر و ستايشش او را از همه نيكوتر بود.
#فضائلومعارف
#الگوهای_طلبگی
@madras_emb