eitaa logo
شجره طیبه
55 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
35 فایل
کانال شجره طیبه شهر مقدس قم خداوندا، ای که در خاطربه طور یقینی نمی گنجی،، و یاد خاطر خواهانت کفایتت نکند، دریابمان،،،
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
♥️ سلام بر تـو آن هنگام که برای احیایِ عشـق قیام خواهی کرد و سلام بـر آنـان که قیامِ تــو را چشم به راهند .. 🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ ۶ دلیل قرآنی امام علی علیه السلام چرا امیرالمومنین علیه السلام با این شجاعت و قدرت بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در، خانه نشست⁉️ 🎥حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎کلیدهای تربیتی ❤️ 💠 مهارت‌های همسرداری 🔸 سه چیز که زن را نابود می کند 🍏
❌❌هشدار جدی به همه ی پدر مادرها 🚫🚫بازی مریم تهدید کودکان😳 چالش جديدی اومده به اسم بازی "مریم". از طریق موبایل این بازی قابل اجراست! این بازى، بازی بسيار خطرناكیه! در سال گذشته شاهد این بودیم که چگونه بازی نهنگ آبی در بین مردم به سرعت شناخته شد و تعداد بسیاری از مردم که اکثر آن ها نوجوانان 13 تا 18 سال بودند جان خودشون را از دست دادند. بعد از اون بازی مومو وارد بازار شد که کودکان و نوجوانان را به سمت خودش میکشوند و بعد اونها را وادار به خودکشی میکرد که به سرعت با اطلاع رسانی جلوش گرفته شد!!! الان بازی مریم!! این بازی کم سن ترین افراد جامعه را یعنی کودکان و نوجوانان را هدف قرار داده! به دلیل دسترسی راحت به این برنامه قطعا افراد بیشتری تحت تاثیر این برنامه قرار میگیرن که این یه فاجعه اس. بازی مریم ساخته فردی با هویت سعودیه و اگه در تصاویر مختلف از محیط بازی دقت کنید، متوجه میشین زبان بازی، کاملا عربیه و در صورت عدم آشنایی با زبان عربی، بازی سخت تره! البته زبان انگلیسی هم داره و حتما هم لازم نیست فرزند ما زبان بلد باشه. اصلی ترین شباهت بازی مریم و نهنگ آبی و مومو اینه که کارشون ایجاد ترس، دلهره، وحشت و تهدید کودکانه! نهنگ آبی طی دستورات مرحله به مرحله دستورات 50روزه متوالی دیکته میشد! در بازی مریم شاهد یک خط سیر داستانی هستیم. داستان بازی اینه که یه دختر جنگ زده 9 ساله به نام مریم در جنگل گم شده و از کاربر خواهش می کنه تا اونو را به خونه اش و خانواده اش برسونه. اما در طی مسیر اتفاقات وحشتناکی را تجربه میکنه و کاربر در حین اجرای بازی هیجان، ترس دلهره و تهدید زیادی را تجربه میکنه! موضوع بازی بیشتر در رابطه با اجنه و جن زدگیه و سراسر طول بازی شاهد پخش صداهای ترسناک و رعب آوریم. در ابتدای بازی اطلاعات مختلفی از فرزند ما درخواست میشه مثلا ازش میخواد که اسمش و آدرس خونش را بده و اجازه دسترسی به دفتر تلفن، صفحات مجازی و اپلیکیشن های مجازی مثل تلگرام و اینستاگرام را میگیره! و تا زمانی که کاربر این اطلاعات را وارد نکنه، اجازه بازی به فرزند ما داده نمیشه!!!! بچه ها کلا اینا رو نمیخونن و اوکی میکنن! فرض کنید فرزند من و شما اسم دروغ و آدرس دروغ وارد کنه! موضوع به این سادگی نیستتتت.... چون این بازی دسترسی های زیادی به دفتر تلفن و اطلاعات کاربر داره و میتونه اطلاعات واقعی را تا حد خیلی زیادی پیدا کنه و با اون فرزند ما را تهدید کنه!!!جالب اینکه این بازی پس از چند دقیقه بازی مداوم به اتمام میرسه و ترفندش هم اینه که اگه از بازی خارج بشی تا یک روز بعد به هیچ عنوان نمیتونی وارد بازی بشی!!تا اینجاش مثل بازی های خشنه و با صداهای وحشتناک. چیزی که این بازی را وحشتناک میکنه اتفاقات بعد از بازیه! بعد از اتمام بازی ساعت 3نصف شب یک شماره ناشناس زنگ میزنه به گوشی و میگه " ما هنوز با تو کار داریم"!! این عمل نه یک بار ده ها بار تکرار میشه. هر شب بی وقفه.... و هر بار صداهای عجیبی پخش میشه تا فرزند ما را مجاب کنه که جن زده شده!!! این نکته را نباید فراموش کنیم که بازی مریم بیشتر در رابطه با ارواح سرگردان و اجنه اس و همین موضوع باعث میشه تا بچه ها که سن کمتر دارند، بیشتر وحشت کنند. تماس ها کم کم از نصف شب به مواقع مختلف روز هم سرایت پیدا میکنه و در نهایت منجر میشه تا بازیکن که در رده سنی کودک یا نوجوان هست دچار وحشت بشه و دست به کارهایی همچون خودکشی بزنه! ✅این پیام را به دوستان و گروه های خود ارسال کنید تا دوباره داستان مومو و نهنگ آبی و ترس و اضطراب و وحشت زده گی در مدارس ابتدایی ما تجربه نشود. 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠آیت الله شبیری زنجانی میفرمودند: ( در شصت -هفتاد سال قبل سه تا موسی در قم بوده اند دوست و رفیق.یکی سید موسی صدر. یکی سید موسی شبیری و دیگری شیخ موسی قمی فرزند شیخ علی زاهد قمی): مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت.از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم. .. و راست می گفت.تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر -بعدها:امام موسی صدر- گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن.مرتاض گفت درون آن سینی -که بزرگ هم بود- بنشین.ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل و ویران می کنم.اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را-که جوانی نو خط بود- سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم. مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی تبریزی بردیم. ما که جمعی از شاگردان علامه بودیم و برخی هایمان گویی خود را باخته بودند و بعضی با کمال وقار و اطمینان نفس به همراه این مرتاض به منزل علامه رفتیم.وارد اتاق علامه شدیم. با روی خوش از ما شاگردانش استقبال و برخورد کرد و در گوشه ای نشست. گفتیم که این مرتاض از هند امده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند. مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در اورد و اورادی می خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن. مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد. مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می اورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا اورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. مرتاض که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود علامه را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و بیرون رفت.با سراسیمه گی و التهاب. برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟ با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا روح وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد. مرتاض که از شکست خوردنش ناراحت بود و قدرت روحی یکی از پروردگان مکتب امام جعفر صادق و امام زمان علیهما السلام را دیده بود همان شب از قم رفت و تمام برنامه هایش به هم ریخت. ارادت ما هم به علامه ی طباطبایی-علیه الرحمه- بیشتر از قبل شد. 📚کتاب داستان راستان ~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا