eitaa logo
محمدصادق
152 دنبال‌کننده
648 عکس
119 ویدیو
22 فایل
کانالی برای انتشار نوشته های آقای محمدصادق حیدری و البته، گاهی مطالب مناسبتی نویسندگان دیگر ارتباط با ادمین: @mbalochi ادرس کانال ما در سروش sapp.ir/msnote ادرس کانال در ایتا Eitaa.com/msnote ادرس کانال در بله https://ble.im/msnote
مشاهده در ایتا
دانلود
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• *سوره‌ی قیام* *آیه‌ی دوم: و اُلقی السحره ساجدین قالوا آمنا برب العالمین*  ▪️بخش اول▪️ 🏴هنوز هم که هنوز است، نظامیان با همه‌ی کسانی که برای حکومت‌ها کار می‌کنند، فرق دارند و قوانین و مقررات و مجازات و تشویق‌های‌شان با تمامی کارکنان دولت‌ها تفاوت دارد. چون هر حکومتی ـ حق یا باطل ـ به ناچار روی موجی از خون بنا شده و ـ به عدل یا ظلم ـ لاجرم باید بکشد و کشته بدهد تا باقی بماند. این وسط، نظامیان و لشگریان هستند که ریسک می‌کنند و خطر می‌پذیرند و جان می‌دهند و فداکاری می‌کنند و بالاترین مراتب تعلّق و طرفداری از هیأت حاکمه را به نمایش می‌گذارند تا ائمّه‌ی نار یا ائمّه‌ی نور، سریر سلطنت مادّی یا خرقه‌ی خلافت الهی را از دست ندهند.  🏴حرّبن‌یزید ریاحی هم همین بود و فراتر از این؛ چون به نفع امیری شمشیر می‌زد که تا چند روز قبل از آغاز محرّم، در تندترین طوفان‌های سیاسی دست‌وپا می‌زد اما وفاداری‌ حرّ به امیر متزلزل نشده بود و نام او پای هیچ‌یک از هزاران نامه‌ی کوفیان به حسین‌بن‌علی دیده نمی‌شد. قاعدتاً همین وفاداری قرص و قطعی بود که عبیدالله را قانع کرد تا یک مأموریت بی‌سابقه را به عهده‌ی او بگذارد: اولین کسی که بعد از سال‌ها دوریِ اهل‌بیت پیامبر از جنگ و کارزار، در مقابل آنها شمشیر بکشد و برق تیغ را به سوی چشمان اهل حرم رسول‌الله روانه کند؛ آن هم در حالی که کاروان امام، نشانی از آرایش نظامی به همراه ندارد. راستش را بخواهید وقتی کسی مثل عبیدالله برای کاری مثل شمشیر کشیدن بر نوه‌ی پیامبر، سرداری را به پیش‌قراولی سپاهش انتخاب کند، باید آن شخص را فداکارترین فداییِ امیرکوفه به حساب آورد. مخصوصاً این‌که امراء در جنگ‌های حیاتی، پیش‌آهنگیِ سپاه را به هر کسی نمی‌دهند؛ مثل علی که در صفین، مالک اشتر را برای این منصب انتخاب کرده بود. من حتی حدس می‌زنم که حرّ وعده‌های بسیاری از عبیدالله شنیده بود و قول‌های زیادی گرفته بود تا چنین کاری را در چنان شرایطی به عهده بگیرد؛ مثل سحره‌ی فرعون که زبونی و ذلّت او را در مقابل موسی دیده بودند و در روزگاری که طبق روایات، قدرت فراعنه بر سحر استوار بود، اصرار کرده بودند تا بیشترین امتیازها را بگیرند: «أ إنّ لنا اجراً ان کنا نحن الغالبین؟» و فرعونِ کوفه مثل فرعون مصر، مجبور بوده به خواسته‌ی تکیه‌گاه حکومتش تن دهد و در مقابل حرّ حرفی جز این نداشته: «نعم و إنکم لمن المقرّبین»  ادامه:👇👇👇
*سوره‌ی قیام* *آیه‌ی دوم: و اُلقی السحره ساجدین قالوا آمنا برب العالمین*  ▪️بخش دوم و پایانی▪️ 🏴...اما عاشورا صحنه‌ی بزرگترین معجزات الهی است و کدام معجزه بالاتر از ذوب‌کردنِ قلب فداییان اهل طغیان و دست‌گیری از غرق‌شدگان در امواج عصیان با همه‌ی تعلّقی که به روسای خود دارند و با تمام عادات دنیایی و محاسبات مادّی که گرفتارش شده‌اند؟ فقط کافی است تا طرف پشت نکند و رو برنگرداند و بی‌ادبی را کنار بگذارد. آن‌وقت است که مظلومیت حسین و مروّت او به سپاه تشنه‌ی حرّ و انتساب او به تک‌دختر پیامبر و دهها چیزی که شاید بین حر و حسین گذشته و ما نمی‌دانیم، دست به دست هم می‌دهد و سردار سپاه کوفه را نه تنها از اردوگاه مقابل به کناره‌ای می‌کشاند بلکه او را به لشگری پیوند می‌دهد که نه تنها هیچ احتمالی از پیروزی و غلبه‌ی نظامی برایش متصوّر نیست که مُردن و تکه‌تکه‌شدن، حاصل قطعیِ همراهی با آن است.  ولی حرّ همان کاری را کرد که سحره‌ی فرعون، وقتی قدرت عصای موسی را دیدند و آیه‌ی الهی برای هدایت را چشیدند، انجام دادند: «و ألقی السحره ساجدین قالوا آمنّا برب العالمین رب موسی و هارون» البته حرّ در میدان جنگ بود و الا بعید نبود که به سجده بیفتد. شاید هم دست‌گذاشتن بر سر یا آویزان کردن چکمه‌ها از گردن در وسط معرکه، چیزی از قبیل سجده حساب شود. به هرحال فکر می‌کنم ذکر زیبایی برای سجده‌اش انتخاب کرده بود: ـ «جعلت فداک... هل تری لی من توبه؟» + نعم. یتوب الله علیک. فأنزل! ـ انا لک فارساً خیر لک منّی راجلاً و الی النزول یصیر آخر امری...   🏴پ.ن: وقتی سحره‌ی فرعون در برابر معجزه‌ی موسوی به سجده افتادند، خیلی‌ها در کفرشان به تزلزل افتادند و بعضی‌ها هم ایمان آوردند، اما هنگامی که اباعبدالله سردار وفادار عبیدالله را به دستگاه الهی جذب کرد و حرّ را به سجده انداخت، سپاه کوفه تکان نخورد و به این آیه‌ی الهی و معجزه‌ی حسینی پشت کرد. بالاخره اشقی‌الاشقیاء باید یک جایی از تاریخ، عمق عناد و انکار خودشان را نشان دهند دیگر... 🏴تقدیم به حضرت حرّ، ابرمردی که نشان داد اختیار مؤمن می‌تواند مستحکم‌ترین زنجیرها را پاره کند و تن به جبر محیط ندهد؛ به کسی که ما در شب‌های ابتدائی محرّم، کودکانه خود را به جای او جا می‌زنیم و مثل او توبه می‌کنیم؛ غافل از این‌که او بعد از توبه، به معرکه رفت و برای حسین شمشیر زد... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: سروش sapp.ir/msnote ایتا Eitaa.com/msnote بله https://ble.im/msnote تلگرام https://t.me/msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• *سوره‌ی قیام*  *آیه‌ی سوم: فأشارت الیه قالوا کیف نکلّم من کان فی المهد صبیاً*  🏴دیدید واکنش یک بچه‌ی کوچک را وقتی کسی ـ حتی اگر از نزدیکان و آشنایان باشد ـ با آن طفل معصوم تندی کند؟ بغض می‌کند و می‌ترسد و سمت پدر و مادرش می‌دود و پشت آنها پناه می‌گیرد و تا مدّت‌ها بعد هم اگر دوباره طرف را ببیند، غریبی می‌کند و لب می‌گزد و احتیاط به خرج می‌دهد و دور و بر آن مرد یا زن نمی‌پلکد. انگار که ترس، غل و زنجیری شده که دست و پایش را بسته و به هیولایی تبدیل شده که زبانش را بند آورده ... ▪️بچه‌های اهل‌بیت اما حساب جداگانه‌ای دارند. حتی اگر قواعد وراثت را در نظر بگیریم، امام‌زاده‌ها اولین ورثه‌ی شجاعت و حمیّت و هیبت و عقلانیت و ذکاوت ِ پدران‌شان هستند. معنا ندارد که پدرشان در یک جنگ نمایان کشته شود و چهل منزل با سرش همسفر شوند و بعد بگوییم بچه خیال می‌کرده که بابایش به مسافرت رفته ... ▪️سید بن طاووس در لهوف حکایتی را نقل می‌کند که ثابت می‌کند به عجز درآوردن ِ ائمّه‌ی کفر و پیشوایان نفاق، نه فقط کار بزرگان بنی‌هاشم است؛ که بخشی جدانشدنی از زندگی کودکان این قوم بوده؛ نشان می‌دهد که به کار بردن واژه‌ای مانند «کودک» برای خردسالان ِ این خاندان هم، یکی از کارهای کودکانه‌ی ماست. ▪️یزیدی که در پایتخت امپراطوری‌ش مفتضح شده و در جنگ خطبه‌ها و گریه‌ها و روضه‌ها دست‌های نجس‌ش را بالا برده، به حضرت سجاد پیشنهاد می‌دهد که پسرش با یکی از پسران حسین کشتی بگیرد. حتماً خیال می‌کرده با این مکر، می‌تواند در مقابل مردم جنایتش را به یک دعوای خانوادگی بین پسرعموها تقلیل دهد که بعد از جنگی اتفاقی، تصمیم گرفته‌اند آشتی کنند و کینه‌ها را کنار بگذارند و به بازی و تفریح و شادی بگذرانند. ▪️حالا در نظر بگیرید طفل معصومی را که بزرگترین فجایع را به چشم خود دیده و عمق جنایت وحشی‌ترین سلّاخ‌ها را با تمام وجود درک کرده و حالا هم در اسارت همان آدم‌کش‌هاست؛ بغض می‌کند و می‌ترسد و پناه می‌گیرد و زبانش بند می‌آید و به خود می‌لرزد؟! ابداً! با عقلانیت و ذکاوتش به خوبی فهمیده که یزید چه معرکه‌ای به راه انداخته و چه نیرنگی را تدبیر کرده و شجاعت و حمیّتش را طوری در کلمات سرازیر می‌کند که ... ▪️ من حدس می‌زنم زین‌العابدین بعد از شنیدن پیشنهاد یزید، به جای آن‌که حرفی بزند، مثل مریم مقدس، دشمنان را به کودکی حواله داد که در کنارش بود: «فاشارت الیه». یزید هم مثل علمای یهود پر از تعجب شده و با خودش گفته: «کیف نکلّم من کان فی المهد صبیا» اما عمرو بن الحسین ـ که به روایت سید بن طاووس «صغیر» بوده ـ چیزی نگفته جز این: «هرگز! به جای این کار، یک خنجر به من و یک خنجر به فرزندت بده تا با او بجنگم». لابدّ لحنش همان لحن محکمی بوده که عیسی در گهواره داشته: «انی عبدالله ... جعلنی مبارکا این ما کنت ...» ▪️ اعجازی که روح این پسر در برابر امپراطور به نمایش می‌گذارد، طوری زاده‌ی معاویه را به عجز می‌رساند و به زمین گرم می‌کوبد که راهی جز یک فحّاشیِ بچه‌گانه برایش باقی نمی‌ماند؛ کاری که یک مرد عادی در برابر یک بچه‌ی کوچک هیچ‌وقت انجام نمی‌دهد و آن را خفّت و خواری برای خودش حساب می‌کند. چه برسد به این‌که یک امپراطور به پسری فحّاشی کند که پدر و برادرانش را از دست داده و به اسارت قاتلان آنها در آمده. این ناسزاها به عمرو و پدرش طبعاً قابل نقل و ترجمه نیستند ... اما این حجم از استیصال و درماندگی و انفعال برای یک حاکم فاتح در برابر یک خردسالِ دربند کشیده شده، همان معجزه‌ای است که کار هر روز ِ آل‌الله است. آل‌الله هم که می‌دانید یعنی چه؟ یعنی خانواده‌ی خدا ... ▪️ـ جامعه‌ی کبیره است که روی لب‌هایم می‌لغزد: خضع کل جبّار لفضلکم و ذلّ کلّ شیء لکم تمامی جباران در برابر فضل شما خاضع شده‌اند و همه چیز در مقابل شما به خاک ذلّت افتاده ...  ▪️خیلی مانده تا شیعه بفهمد حقیقت روضه‌های سه ساله‌ی حسین را ... ▪️این متن را پارسال به اشتراک گذاشتم اما این یک بازنشر نیست چون وقتی این نوشته را نوشتم، قرار بود یکی از آیات سوره‌ی قیام باشد و همراه با بقیه‌ی این مجموعه به اشتراک بگذارمش. اما پارسال در شب منسوب به حضرت رقیّه، خبری از این نام مبارک در استریم نبود. پس منتظر نماندم و متن را به اشتراک گذاشتم. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: سروش sapp.ir/msnote ایتا Eitaa.com/msnote بله https://ble.im/msnote تلگرام https://t.me/msnote
▪️به جرم اینکه ندارم پدر زدند مرا▪️ به جرم اینكه ندارم پدر زدند مرا شبیه مادر در پشت در زدند مرا خبر نداشتم این ها چقدر نامردند خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا خدا كند كه عمویم ندیده باشد، چون پدر، درست همین دور و بر زدند مرا پدر، به وقت غذا تازیانه می آمد نه ظهر و شام كه حتی سحر زدند مرا سرم سلامت از این كوچه ها عبور نكرد چقدر مثلِ تو ای همسفر زدند مرا چه بینِ طشت، چه بر نیزه ها زدند تو را چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا چه چشم زخم، چه زخمِ زبان، چه زخمِ سنان اگر نظر كنی از هر نظر زدند مرا فقط نه كعبِ نِیّ و تازیانه و سیلی سپر نداشتم و با سپر زدند مرا پدر، من از سرِ حرفم نیامدم پائین پدر پدر گفتم هر قَدر زدند مرا مگر به یادِ كه افتاده اند دشمن ها كه بینِ این همه زن بیشتر زدند مرا؟ زدند مادرتان را چهل نفر یكبار ولی چهل منزل صد نفر زدند مرا ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: سروش sapp.ir/msnote ایتا Eitaa.com/msnote بله https://ble.im/msnote تلگرام https://t.me/msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• یک نيمه شب بهانه‌ی دلبر گرفت و بعد قلبش به شوق روي پدر پر گرفت و بعد از روزهاي بي کسي اش گفت با پدر يعني نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد جان داد در مقابل چشمان عمه اش با بال هاي زخمي خود پر گرفت و بعد ... سلام خدا بر رقیه بنت الحسین «علیه السلام» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• سروش sapp.ir/msnote ایتا Eitaa.com/msnote بله https://ble.im/msnote تلگرام https://t.me/msnote
هدایت شده از اهل بیت مدیا
98061404.mp3
23.29M
هدایت شده از اهل بیت مدیا
shab sevom004.mp3
10.5M
🖤 السلام علیک یا اباعبدالله 🦠 در دهه اول محرم، هر روز ساعت ۱۹، هیئتی مجازی و مختصر را فراهم کردیم تا عزیزانی که امکان حضور فیزیکی در مراسم عزاداری را ندارند نیز بهره‌مند شوند. شب ۴ (حر و دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها) وعدهٔ ما هرروز ساعت ۱۹ در خیمهٔ مجازی اهل‌بیت مدیا👇 @AhleBeytMedia
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• *سوره‌ی قیام*  *آیه‌ی چهارم: فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل‌الله و ما ضعفوا و ما استکانوا*  ▪️بخش اول▪️ 🏴ترسوهایی مثل من، خیلی وقت‌ها جرأت و توانِ هماوردی با یک نفر را هم ندارند اما بالاخره در بین ما، آدم‌های قوی یا جسوری پیدا می‌شوند که یک‌تنه، حریفِ دو یا سه یا حتی پنج نفر می‌شوند. البته افسانه‌های قدیمی و هنرهای مدرن ـ که کارشان آراستنِ چهره‌ی خونریز و خشنِ کسانی است که در خدمت دنیاپرستان بوده‌اند تا آنها را در ازای خوش‌خدمتی‌های‌شان به عنوان قهرمان به تاریخ تحمیل کنند ـ نمونه‌های قوی‌تری را عَلََم می‌کنند: اسطوره‌ها یا هنرپیشه‌هایی که در یک مبارزه‌ی مستقیم و رودررو، یک‌نفره بر بیست یا سی یا چهل یا صد نفر غلبه می‌کنند. حتی اگر بازوهای‌شان از دارو و قُرص قوّت بگیرد و به خاک‌خواباندنِ آن همه آدم را به کمک فریب‌هایی از جنس واژه یا جلوه‌هایی با فنّ‌آوری ویژه، انجام دهند. ▪اما وقتی ماشین‌حساب را به دست می‌گیری و نفرات سپاه کوفه (30 هزار نفر) را بر جنگاورانِ لشگر امام (72 نفر) تقسیم می‌کنی، به عددی اعجازآمیز می‌رسی: 416. یعنی هر یک نفر از سپاه اباعبدالله به طور متوسط نه در برابر یک یا ده یا صد نفر بلکه در مقابل 416 نفر قرار گرفته بوده. حالا اگر از این آیه و نشانه بگذریم که صرفِ ایستادن ـ و نه جنگیدن ـ در برابر این جمعیت با این نسبت، محکم‌ترین اراده‌ها و پولادین‌ترین یقین‌های تاریخ را به رخ بشریت می‌کشد، به این معجزه می‌رسیم که این ابرمردهای عاشق حسین، چطور توانسته‌اند لشگر سی‌هزار نفره را از یک صبح تا عصر، زمین‌گیر کنند و آیه‌ی صدوچهل‌وششم سوره‌ی آل‌عمران را در کربلا جریان دهند: و چه بسیار پیامبرانی که همراه او توده‌های انبوه، کارزار کردند *و در برابر آنچه در راه خدا به ایشان رسید، سستی نورزیدند و ناتوان نشدند و تسلیم (دشمن) نگردیدند* چون در وضعیت عادی، اگر آن سی‌هزار نفر فقط نفری یک سنگ به سمت هفتادودونفر پرت می‌کردند، کار در کمتر از یک ساعت یکسره می‌شد؛ چه برسد به این‌که آن همه آدمِ خونریز و شقیّ دست به شمشیر ببرند که آن‌وقت، «دقیقه» هم واحد مناسبی برای شمارش زمان لازم برای نابودیِ چند ده سرباز و سردار به حساب نمی‌آید. ▪️ البته این ادعای من نیست بلکه عین کلمات عمرو بن حجاج است که از شدت تلفات کوفیان، سپاهش را به فحش کشید: «ای احمق‌ها! می‌دانید با چه کسانی می‌جنگید؟ با «مستمیتین» و مرگ‌خواهان. از این به بعد به تک‌به‌تک با هیچ‌کدام از آنها جنگ نکنید.» و بعد فریاد اعترافش در برابر قدرت خدا به آسمان رفت: «والله لو لم ترموهم الا بالحجاره لقتلتموهم به خدا قسم که اگر فقط سنگ به آنها پرتاب می‌کردید، آنها را می‌کشتید.» یا عروه‌بن قیس که از اُمرای سواره‌نظام در لشگر کوفه بود، طوری به خفّت افتاد که در میانه‌ی جنگ به عمرسعد پیغام داد: «نمی‌بینی که این عدّه‌ی کم‌تعداد از صبح تا حالا چه بر سر سوارانم آورده‌اند؟ پیاده‌نظام و تیراندازان را به جلو بفرست.» ▪️هفتادودونفری که فقط 32 سواره داشتند، اما به نقل شیخ مفید در الارشاد «از هر جهتی که به سواره‌نظامِ سپاه عمر سعد حمله می‌بردند، لشگر کوفه را می‌شکافتند» تا به اشقیائی که فقط زبان شمشیر را می‌فهمیدند، اتمام حجّت کنند که کفر و نفاق حتی در تشخیص منشأ قدرت مادّی و نیروی جسمی و معادلات نظامی هم، به کوره‌راه‌های ذلّت و ضلالت دچار شده‌اند...   ▪️حتماً می‌دانید که این قدرت الهی در بازوان اصحاب عاشوراییِ امام، از کجا آب می‌خورد. از توسّل آنها به یقینِ مردی که هماوردی یک نفر نه با 416 نفر؛ که مبارزه‌ی یک نفر با سی‌هزار نفر را به حقیقی‌ترین وجه ممکن به تصویر کشیده و خطوط مقتل را با نور آیات الهی ترکیب کرده و راوی دشمن برای اثبات معجزات او، به قسم و آیه متوسل شده: «حميد بن مسلم گويد: ... ادامه👇👇👇
*سوره‌ی قیام*  *آیه‌ی چهارم: فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل‌الله و ما ضعفوا و ما استکانوا* ▪️بخش دوم و پایانی▪️ ▪️«حميد بن مسلم گويد: به خدا قسم؛ مرد گرفتار و مغلوبى را هرگز نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند و دلدارتر و پابرجاتر از آن بزرگوار باشد، چون پيادگان بر او حمله مي‌افكندند او با شمشير به آنان حمله مي‌كرد و آنان از راست و چپش مي‌گريختند؛ چنانچه گله گوسفند از برابر شیری فرار كنند...»   ▪️ـ سپس به سوی قبور شهدا می‌روی و به آنها سلام می‌دهی و می‌گویی:... اشهد أنکم انصارالله و ساده الشهداء فی الدنیا و الآخره فإنکم انصار الله کما قال الله عزوجل: «و کأیّن من نبی قاتل معه ربیون کثیر *فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل‌الله و ما ضعفوا و ما استکانوا* » و ما ضعفتم و ما استکنتم حتی لقیتم الله علی سبیل الحق و نصره کلمه‌الله التامّه. (کافی شریف، باب زیاره قبر ابیعبدالله الحسین، حدیث اول) ▪️تقدیم به اصحاب عاشورایی سیدالشهداء؛ با این امید که شفاعت آنها کاری کارستان کند و بی‌مقداری مثل من را به همسایگی خودشان در بهشت مفتخر نماید؛ همسایگیِ کسانی که قاعدتاً هر روز در بهشت، به زیارت اباعبدالله می‌روند.   ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: سروش splus.ir/msnote ایتا Eitaa.com/msnote بله https://ble.im/msnote تلگرام https://t.me/msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• *سوره قیام* آیه پنجم: «مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴جنگ، اوج درگیری و «ستیز» برای انسان‌هاست. پس باید تمام قوای روحی و فکری و جسمی‌ت را بر تولید بالاترین حد خشونت متمرکز کنی تا بکشی و کشته نشوی و این یعنی غیبت همیشگی «عاطفه» در میدان‌های کارزار؛ مخصوصا اگر از نظر قدرت نظامی، در طرف ضعیف‌تر باشی. ▪️از همین جا هم هست که بشر عادی و مادّی از انسانِ به آسمان‌پیوسته جدا می‌شود و جنگ اهل ایمان از وحشی‌گری اصحاب طغیان فاصله می‌گیرد:  ▪️در شرایطی که لشگری بیست هزار نفری، یک گروهان هفتاد نفره را تکه‌تکه کرده‌اند تا تنها چند نفر از بنی‌هاشم  در محاصره‌ سپاه کوفه باقی بمانند، حسین یکی دیگر از معجزاتش را رو کرد و به فهم و درکِ پیامبرگونه‌ی قاسم تکیه زد و همراه با او، متعادل‌ترین ترکیبِ «ستیز» و «عاطفه» را در مقابل تاریخ به نمایش گذاشت: ▪️«فلمّا نظر الحسين عليه السلام إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي‏ عليهما هنگامی که حسین، قاسم را دید که به میدان می‌رود، او را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریستن کردند تا جایی که بیهوش شدند»... ▪️ «غشی» را جایی بکار می‌گیرند که بیشتر توانایی بدن از کار بیفتد. «فرمانده‌ی سرافراز چند نفر در برابر چندده هزار نفر» که دقایقی قبل از این حماسی‌ترین رجزها را خوانده بود و با «هیهات منا الذله» و «انوف حمیّه» و «نفوس ابیّه» قلب دشمن را لرزانده بود و عمر بن سعد را به اعتراف «نفس ابیه بین جنبیه» مجبور کرده بود و با تمرکز روحی و کلامی‌ش لشگر دشمن را به هم ریخته بود و از صبح تا عصر این جنگ نابرابر را مدیریت کرده بود و کم‌کم داشت برای به میدان رفتن آماده می‌شد، حالا در کنار برادرزاده اوج عاطفه را به رخ می‌کشد و از شدت گریه بدنش از کار می‌افتد... و برادرزاده هم ادامه می‌دهد و زیبایی این ترکیب را صریح‌تر می‌کند:  ▪️«ثمّ استأذن الحسين عليه السلام في المبارزة، فأبى الحسين أن يأذن له، فلم يزل الغلام يقبّل يديه و رجليه حتى أذن له، فخرج و دموعه تسيل على خدّيه، و هو يقول ان تنکرونی فانا بن الحسن.... از حسین برای جنگیدن اجازه خواست و او ابا کرد. این‌قدر دست و پای حسین را بوسید تا اجازه گرفت. پس به سوی میدان رفت و در حالی که اشک‌هایش بر گونه‌هایش می‌ریخت، رجزخوانی را شروع کرد: اگر نمی‌شناسیدم من پسر حسنم...» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ▪️جمع بین ظریف‌ترین عواطف و شدیدترین ستیزها، این‌قدر محال است که با گذشت صدها سال از عاشورا عده‌ای از دوستدارانش در عاطفه‌ی صرف فروغلطیده‌اند و عده‌ی دیگری در ستیز محض متوقف شده‌اند. ▪️ اما حسین همه این‌ها را نه در یک وضعیت عادی بلکه در در سخت‌ترین و تلخ‌ترین روز زندگیش ترکیب کرد بدون این‌که خلطی به چشم بیاید و تعادلی به هم بخورد و مرزی جابجا شود. ▪️از همان جا بود که دریای ستیز و بحر عطوفت را در عین دوگانگی در هم آمیخت و نوای «مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان» را تا همیشه به گوش زمین و زمان خواند و و از این ترکیب معجزگون، دلرباترین منتجه را به بشریت تقدیم کرد و اعجازِ «تعادل» را برای انسان به نمایش گذاشت. ▪️ پس طبیعی بود که فرماندهی ِ روحیات انسانی را در اختیار بگیرد و «هدایت تاریخ» مثل یک مروارید درخشان به سویش بغلطد: «یخرج منهما اللولو و المرجان. فبای آلاء ربکما تکذبان؟»  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ▪️_ قاسم برای حسین، تجسم حسن بود و اگر خوب به روضه‌های حسین بر سر جنازه برادرش در مدینه دقت کنیم، بیهوش شدن او در کربلا توضیح بیشتری پیدا می‌کند: «غارت‌زده آنی نیست که مالش را ببرند، غارت‌زده کسی که برادرش را در خاک پنهان کند.» پس وقتی قاسم به سمت مرگ می‌رفت، حسین داشت غارت می‌شد و چیزی از او نمانده بود تا به هوش و برپا بماند... حتی غشی علیهما...  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ▪️تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه ی همه ی شبهای جمعه، حاج «قاسم» عزیز که به موالی اش اقتدا کرد و علی‌رغم جنگ با وحشی‌ترین عناصر «کفر مدرن» و «تکفیر متحجر»، نمونه‌ای امروزین از ترکیب ستیز و عاطفه را در جنگاوران خداپرست به صحنه آورد و زیباترین عواطف را از قلب مهربانش به مسلمانان، ایرانیان و فرزندان شهیدان هدیه کرد و دل‌های یک ملت را با خود بُرد و به همین خاطر، برای همیشه در تاریخ ایران جاودانه شد.     ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: سروش splus.ir/msnote ایتا Eitaa.com/msnote بله https://ble.im/msnote تلگرام https://t.me/msnote