ویبرهی یازده دو صفر اینقدر قوی هست که تقریباً در هر وضعیتی بشود حسّش کرد؛ حتی وسط پیادهروی و آن همه نوحهی عربی که با صدای بلند از موکبها پخش میشود. قفل گوشی را که باز کردم، پیامک عجیب مادرم را دیدم. عجیب از این جهت که خیلی کم میشود که چیزی از من بخواهد و اگر هم درخواستی کند، با قیدهایی مثل «ببخشید که زحمتت میدم» یا «میتونی یه کاری برام بکنی؟» یا «شرمنده که وقتتو میگیرم» قضیه به حدّی تلطیف میشود که طرف فکر میکند این مادر است که به بچه بدهکار است و نه برعکس! اما این دفعه فرق داشت چون مادر نوشته بود: «حالا که آقا به حال شما غبطه خوردن، به نیابت از ایشون هم زیارت کن» همینقدر دستوری و بدون قید و شرط. هم خوشحال شدم که آن قیدهایی که آدم را خجالت میدهد کنار گذاشته و هم ناراحت شدم که حتما چیزی شنیده که خیلی دلش سوخته و همه آن جملات خواهشیِ همیشگی را حذف کرده ...
یاد فکر و خیالهای خودم در همان اول راه افتادم: «حالا قبل انقلاب رو نمیدونم ولی بعد انقلاب که قطعاً نتونسته ... یعنی سیوهفت هشت سال میشه که ...» بعد سرعتم را زیاد کردم تا برسم به بچههایی که کمی جلوتر بودند و نت داشتند و بپرسم:
ـ آقای خامنهای امروز دربارهی راهپیمایی اربعین چیزی گفته؟
که یکی از بچهها سرش را تکان بدهد و چند بار صفحهی گوشیاش را لمس کند و همینطور که پاهای خستهاش را روی زمین میکشد و دمپاییاش لخلخ میکند، شروع کند به روخوانی: «حضرت آیتالله #خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در جلسهی درس خارج فقه، پدیدهی بینظیر و حرکت عظیم و پرمعنای راهپیمایی اربعین حسینی علیهالسلام را حسنهای ماندگار خواندند و گفتند: ترکیب «عشق و ایمان» و «عقل و عاطفه» از ویژگیهای منحصر بهفرد مکتب اهلبیت علیهمالسلام است و ... افزودند: *ما نیز از دور به حال زائران اربعین غبطه میخوریم و آرزو میکنیم ای کاش همراه شما بودیم ...*
صبر نکردم خبر را تا آخر بخواند. گزینهی پاسخ را انتخاب کردم و نوشتم: «چشم. اصلاً من از همون اول راه، به نیابت از ایشون قدم برداشتم.» بیستوچهار ساعت بعد وقتی از آخرین تفتیش رد شدم، دور از چشم خدّام گوشهای را کنار بابالقبله پیدا کردم و همان جا ایستادم و تا چند اسم را به زبان نیاوردم، داخل صحن نشدم. یعنی فقط وقتی راضی شدم چشمم به ضریح بیفتد که قبلش بگویم: زیارت میکنم به نیابت از ...
ـ هدیهای کوچک از یک قدم و قلم ِ ناقابل؛ تقدیم به دستی که خیلی وقت است به ششگوشه نرسیده اما مطمئنم که هر چند وقت یکبار با قلبش میرود نزدیکیهای پایین پای حضرت و مضطرّ از هجمههای همهجانبهی کفر و نفاق، ادب پانزدهم از آداب حرم امام حسین را که شیخ عباس در مفاتیحش نقل کرده، زمزمه میکند:
*اللهم إنّی أعتزّ بدینک و أکرم بهدایتک و فلانٌ یذلّنی بشرّه و یهیننی بأذیته و یعیبنی بولاء اولیائک ... مولای إمامی ... النصر النصر النصر ...*
#اربعین
#حب_الحسین_یجمعنا
#اربعینیات
#خامنه_ای
@msnote