هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#با_حسن_علیه_السلام
#نکته_های_ناب
#قصه_عبرت
🔷🔶 #تقاضاى_فرزند_محب_اهل_بیت_علیهم_السلام_به_جاى_قيمت_روغن
👈🏼👈🏼 حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم حكايت فرمايد:
امام حسن مجتبى عليه السلام از مدينه با پاى پياده، عازم مكّه معظّمه گرديد؛ و چون با پاى برهنه راه را مى پيمود، پاهايش آسيب ديده و متورّم شد، به طورى كه در مسير راه به سختى قدم برمى داشت.
➖ به حضرت پيشنهاد داده شد كه چنانچه سوار شوى ناراحتى پاهايت برطرف خواهد شد.
حضرت فرمود: خير، من قصد كرده ام كه پياده بروم.
و سپس افزود:
همين كه به اوّلين منزل برسيم، مردى سياه پوست وارد خواهد شد و او روغنى همراه خود دارد كه براى ورم و ناراحتى پا مفيد و درمان كننده است ؛ پس هنگام دريافت روغن هر قيمتى را كه گفت قبول كنيد.
➖ بعضى از همراهان حضرت گفتند: يابن رسول الله! در اين نزديكى منزلى نيست كه كسى بيايد و روغن بفروشد؟!
امام عليه السلام فرمود:
چرا، منزل نزديك است و روغن فروش نيز خواهد آمد.
➖ و چون مقدار مسافتى كوتاه به راه خود ادامه دادند، به منزلى رسيدند؛ حضرت فرمود:
در همين منزل استراحت مىكنيم.
در همين بين، مردى سياه پوست وارد آن منزل شد، همراهان حضرت از او تقاضاى روغن براى ناراحتى پا كردند؟
➖ آن مرد گفت : روغن براى چه كسى مىخواهيد؟
پاسخ دادند: براى امام حسن مجتبى فرزند اميرالمؤمنين علىّ عليهماالسلام مىخواهيم.
مرد سياه پوست گفت: من بايد خدمت آن حضرت شرفياب شوم و خودم روغن را تحويل ايشان دهم.
➖ روغن فروش بر حضرت وارد شد، سلام كرد و عرضه داشت:
يابن رسول الله! من غلام شما هستم، اين روغن در اختيار شما باشد و من در ازاى آن چيزى نمىخواهم، جز آن كه تقاضامندم از خداوند متعال بخواهيد تا فرزندى پسر، دوستدار شما اهل بيت رسالت؛ و نيكوكار به من عطا گرداند؟
➖ امام مجتبى عليه السلام روغن را گرفت و به او فرمود:
به خانهات بازگرد؛ مطمئن باش كه خداوند فرزند پسرى به تو عطا خواهد نمود.
و سپس پاهاى مبارك خود را با آن روغن ماساژ داد و ناراحتى ورم آن كاملاً خوب و برطرف گرديد.
➖ امّا مرد سياه پوست، چون به منزل آمد، ديد همسرش نوزادى پسر، صحيح و سالم وضع حمل كرده است، پس بسيار خوشحال شد و به سمت امام حسن مجتبى عليه السلام بازگشت؛ و چون به آن حضرت ملحق شد تشكّر و قدردانى كرد.
📚 منابع:
۱. مدينة المعاجز، ج۳ ص۲۴۶، ح۸۶۸
۲. بحارالأنوار، ج۴ ص۳۲۴ ح۳، به نقل از خرايج و جرايح مرحوم راوندی
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#خاطرات_علما_گذشته
#در_محضر_علما
#قصه_عبرت
#پی_دی_اف
🔷🔶 کتابی ارزشمند فارسی زیبا وخواندنی، بینام مولف باعنوان: #زندگی_فردی_ناشناخته
🍃 نوشته شده و سال ۱۴۰۱ق/ ۱۳۶۰ش در ۱۷۲صفحه وزیری در قم به چاپ رسیده است.
🍃 مؤلف در مقدمه نگاشته است: «زندگی فردی ناشناخته را بخوانید و با اوضاع دینی، اجتماعی سیاسی اقتصادی برهه ای از تاریخ آشنا شوید». پایان این زندگینامه چنین است: «این یک از زندگی فرد ناشناخته ایست که برای ارائه دادن شئونات مختلف در این سرزمین معروض شده است. امید است بتوانیم با موفّقیت و پیروزی کامل تاریخ بقیه زندگی خویش را به موقع معروض داریم والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته، فردی ناشناخته».
🍃دراین کتاب گزارشی ناب و خواندنی از وضعیّت حوزه علمیه قم در زمان رضاخان و اقدامات حاج شیخ عبدالکریم حائری در حفظ و صیانت از حوزه علمیه قم و مسئله خدمت سربازی طلاب و چگونگی امتحانات و زعامت حوزه پس از درگذشت شیخ عبدالکریم حائری و آیت الله بروجردی و آیات ثلاث آمده است. همچنین خاطرات نویسنده از قیام مسجد گوهرشاد، امر به معروف مرحوم شیخ محمد تقی بافقی و شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی وکراماتی از ایشان ودیدار با شیخ علی اکبر نهاوندی و سفر به عتبات عالیات نوشته شده است.
🍃این کتاب اثر #شیخ_محمد_بروجردی (درگذشته ۱۳۷۷ش) از شاگردان حضرات آیات شیخ عبدالکریم حائری و سید حسین طباطبایی بروجردی و سید محمد حجّت و سید محمدتقی خوانساری و شیخ محمدعلی اراکی است.
ایشان پس از تحصیل در حوزه قم به زادگاهش بروجرد باز گشت و به تدریس علوم حوزوی وتبلیغ و ارشاد پرداخت.
زندگی نامه ایشان در دانشـمندان بروجرد از قرن چهارم تا عصر حاضر (ج۲ ص ۵۱۳-۵۱۶) ذیل زندگی نامه پدر بزرگوارش مرحوم ملا عبدالله بروجردی چاپ شده است.
🍃این نکته که این کتاب از آثار ایشان است؛ فاضل ارجمند شیخ عبدالحسین جواهر کلام در شرح حال ایشان در مجله آینه پژوهش (سال نهم، شـماره چهارم، مهر- آبان ۱۳۷۷، شـماره ۵۲، ص ۱۱۶-۱۱۷ ) به نقل از مرحوم بروجردی آورده است.
.
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی
#علامه_محمدباقر_مجلسی
#در_محضر_علما
#27ماه_رمضان
#رؤیای_صادقه
#قصه_عبرت
🔷🔶 #رؤیای_عجیب_آیت_الله_مرعشی_درباره_علامه_مجلسی
من جایگاه علامه را در برزخ دیدم!
👈🏼👈🏼 آیتالله #سید_عباس_کاشانی برای استاد ابوالحسنی (منذر) نقل میکردند که آیت الله مرعشی نجفی به من فرمودند:
من خیلی عاشق علّامه مجلسی بودم. مخصوصاً وقتی که یاد بیانات علامه میافتادم، از اینکه چرا بعضی جرأت میکنند و تعبیرات ناروایی را نسبت به ایشان به کار میبرند، در تعجب بودم.
🍃 یک شب خیلی به حضرت صدّیقه، فاطمه زهرا «سلام الله علیها» متوسل شدم تا در برزخ، مقام علّامه مجلسی را به من نشان دهند. همان شب در خواب دیدم که به «قبرستان وادیالسلام» رفتم تا برای همه مؤمنین، اساتیدمان و فقهایی که در آنجا هستند فاتحه بخوانم. دیدم وادی السلام یک صحرای بی حّد و حصر است؛ یک بیابان ولکن مملوّ از عمامه!
🍃 همه اهل علماند و گویا من در عالم خواب همه را میشناسم: «شیخ کلینی»، «شیخ صدوق»، «شیخ مفید»، «سلّار»، «ابن حمزه» [ره]، بزرگانِ مشهد؛ تمام. حاج شیخی هم که من در این جمع می دیدم «حاج میرزا حسین نوری» [صاحب مستدرک الوسائل] بود. من قبلاً حاج میرزا حسین نوری را درک نکرده بودم اما گویی ایشان را از قبل دیدهام و میشناسم.
دیدم آن جلو، طرفِ قبله، یک دری از خاتَم -که با هیبت و عظمت است - وجود دارد ؛ یک نفر هم کنار آن ایستاده و آن در بسته است. به حاجیِ نوری عرض کردم اینجا کجاست؟ فرمودند: اینجا قطعهای از «وادی السلامِ نجف» است. وقتی نظاره کردم، آثار قبری را ندیدم امّا هوا و فضایِ خیلی خوب و مایه انسی داشت که انسان دوست داشت از آن جدا نشود.
🍃 حاجی نوری فرمودند: ارواح مؤمنینِ شیعه هر جای دنیا که باشند پس از وفات به وادی السلام منتقل میشوند و در اینجا تا روز قیامت متنعّماند. امروز پیغمبر اکرم، ائمه اطهار و حضرت زهراء «سلام الله علیهم اجمعین» اذن عام دادند که با نوّابشان ملاقات کنند. پشت این در باغی است که پیامبر اکرم، ائمه و حضرت زهرا [علیهاالسلام] در آن باغ هستند. آن آقایی هم که دمِ در ایستاده، «علاّمه مجلسی» است. ایشان واسطه بین پیغمبر، ائمه و علمای شیعه است. خودِ پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلم به علّامه مجلسی لقب «بابُ الأئمّه» دادهاند!
🍃 علّامه هم جفت جفت آقایان را صدا میکرد: مثلاً «محمد بن یعقوب کلینی و صدوق»، «شیخ مفید و شیخ طوسی»، «سید رضی و سید مرتضی»... آقایان جفت جفت به ملاقاتِ پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) میرفتند.
من از هول و هیبتِ واقعهای که در آن فضا دیدم از خواب جستم. در این حال به سجده افتادم و خدا را شکر کردم که اگر بخواهم برای همه حوزه نجف و قم از این شمه بگویم، به من لیاقت دادند که باطن مرحوم مجلسی و خدماتی را که به مذهب شیعه نموده ببینم.
🍃 مرحوم آقای مرعشی بعد از نقل این رؤیا میفرمود:
بعضیها بیانصافند و بعضیها هم بیچاره هستند؛ نه تنها مجلسی را نشناختند، خود ائمه اطهار علیهمالسلام را هم نشناختند.
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🆔 @monzer_ir
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#قصص_انبیاء_علیهم_السلام
#با_اهلبیت_علیهم_السلام
#قصه_عبرت
🔷🔶 #محمد_و_آل_محمد_بهترین_خلق_خدایند
👈🏼👈🏼 [قصص الأنبیاء علیهمالسلام] بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْفَزَارِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ عَنِ اللُّؤْلُؤِیِّ عَنِ ابْنِ بَزِیعٍ عَنِ ابْنِ ظَبْیَانَ قَالَ:
قَالَ أَبُوعَبْدِالله علیهالسلام:
اجْتَمَعَ وُلْدُ آدَمَ فِی بَیْتٍ فَتَشَاجَرُوا، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: خَیْرُ خَلْقِ الله أَبُونَا آدَمُ.
وَقَالَ بَعْضُهُمْ: الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ.
وَقَالَ بَعْضُهُمْ: حَمَلَةُ الْعَرْشِ.
إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِمْ هِبَةُ الله فَقَالَ بَعْضُهُمْ: لَقَدْ جَاءَکُمْ مَنْ یُفَرِّجُ عَنْکُمْ. فَسَلَّمَ ثُمَّ جَلَسَ فَقَالَ: فِی أَیِّ شَیْءٍ کُنْتُمْ؟!
فَقَالُوا: کُنَّا نُفَکِّرُ فِی خَیْرِ خَلْقِ الله فَأَخْبَرُوهُ.
فَقَالَ: اصْبِرُوا لِی قَلِیلًا حَتَّی أَرْجِعَ إِلَیْکُمْ.
فَأَتَی أَبَاهُ فَقَالَ: یَا أَبَتِ! إِنِّی دَخَلْتُ عَلَی إِخْوَتِی وَهُمْ یَتَشَاجَرُونَ فِی خَیْرِ خَلْقِ الله فَسَأَلُونِی فَلَمْ یَکُنْ عِنْدِی مَا أُخْبِرُهُمْ فَقُلْتُ اصْبِرُوا حَتَّی أَرْجِعَ إِلَیْکُمْ.
فَقَالَ آدَمَ علیهالسلام: یَا بُنَیَّ! وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیِ الله جَلَّ جَلَالُهُ فَنَظَرْتُ إِلَی سَطْرٍ عَلَی وَجْهِ الْعَرْشِ مَکْتُوبٌ:
بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مُحَمَّدٌ وَآلُ مُحَمَّدٍ خَیْرُ مَنْ بَرَأَ الله.
📝 ابن ظبیان می گوید: حضرت صادق علیهالسّلام فرمودند: فرزندان آدم در خانهای اجتماع و مشاجره کردند. یکی گفت که بهترین خلق خدا، پدر ما آدم است.
دیگری گفت که ملائکه مقرب هستند،
و دیگری گفت که حاملین عرش خدا بهترین خلق خدایند.
➖ در همین موقع هبة الله وارد شد. یکی گفت: اکنون کسی وارد شد که میتواند از شما رفع ابهام بکند.
هبة الله سلام کرد، نشست و پرسید: در چه مورد بحث میکردید؟
گفتند: صحبت ما درباره بهترین خلق خدا بود.
گفت: مختصری صبر کنید تا من برگردم.
➖ هبة الله پیش پدر خود رفت و گفت: پدر جان! من پیش برادرانم رفتم. آنها درباره بهترین خلق خدا به مشاجره مشغول بودند و از من پرسیدند. من چیزی نمیدانستم که به آنها اطلاع دهم. گفتم صبر کنید تا من برگردم.
آدم علیهالسلام گفت: پسرم! من در مقابل پروردگارم ایستادم و چنین نوشته ای را بر روی عرش دیدم:
«بسم الله الرحمن الرحیم. محمّد وآل محمّد بهترین مخلوق خدایند».
📚 منابع:
۱. قصص الأنبیاء، مخطوط
۲. بحارالأنوار، ج۲۶،ص۲۸۲،ح۳۷
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#با_حسین_علیه_السلام
#با_عباس_علیه_السلام
#قصه_عبرت
#ویژه_محرم
#ماه_محرم
◼️ #کرامات_و_عنایت_حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
👈🏼👈🏼 مرحوم آیتالله حاج #سید_سعید_حکیم، مرجع عالیقدر شیعه نقل فرمودند:
در زمان صدّام یک تخته قالی بسیار نفیسی در حرم امام حسین عليهالسلام بود. صدّام به آن طمع کرد و گروهی را مأمور کرد که به حرم حضرت سیدالشهداعليهالسلام رفته و آن قالی را بیاورند.
➖ شب امام حسین عليهالسلام به خواب کلیددار آمد و امر فرمود که:
آن قالی را به حرم حضرت ابوالفضل عليهالسلام منتقل نماید و ایشان انجام داد.
هنگامی که مأمورین صدّام آمدند و آن قالی را خواستند، کلیددار گفت: آن قالی در حرم حضرت ابوالفضل عليهالسلام است.
➖ مأموران به حرم قمر منیر بنی هاشم رفتند و گفتند: برخیز و قالی را جمع کن و به ما بده.
کلیددار گفت: من جرأت نمیکنم، هر کس جرأت دارد، بیاید و جمع کند.
یکی از مأمورین که خیلی شجاع و تنومند بود، با نخوت و غرور جلو رفت و قالی را لوله کرد و از زمین بلند کرد و بر دوش خود نهاد.
➖ یک مرتبه از زمین کنده شد، در هوا قطعه قطعه شده روی زمین افتاد.
مأمورین از خدّام حرم تعهّد گرفتند که هرگز نباید این خبر به کسی نقل شود و لذا تا صدّام زنده بود، این خبر منتشر نشد، پس از هلاکت صدّام توسط خدّام، این خبر انتشار یافت.
📚 جرعهای از کرامات امام حسین عليهالسلام، علی اکبر مهدیپور، ص۱۲۳
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#سید_شهاب_الدین_مرعشی_نجفی
#علامه_میرحامدحسین_هندی
#در_محضر_علما
#عبقات_الأنوار
#قصه_عبرت
◾️ #گمشده_علامه_میرحامد_حسین_در_رابوق
👈🏼👈🏼 علامه متتبع آیتالله العظمی مرعشی (صاحب شرح و تعلیقات احقاق الحق) میفرمودند مرحوم میرحامد حسین کتابی از کتب اهلسنت را نداشت و پس از تفحص گفتند که این کتاب نزد عالم قریه (رابوق) که بین مکه و مدینه است میباشد.
➖ پس میرحامدحسین از آن عالم سنی تقاضا کرد که آن کتاب را به عنوان فروش یا امانت به وی بدهد و آن عالم سنی قبول نکرد.
پس میرحامد حسین به قصد مکه حرکت کرد و بعد از مناسک حج به قریه رابوق آمد و بهطور ناشناس بر آن عالم وارد گردید و آنچنان وانمود کرد که مسافری است و میخواهد چند روزی در آن قریه بماند.
➖ پس آن عالم خوشحال گردید و نسبت به میرحامد حسین اظهار محبت نمود و او را نزد خود نگاه داشت.
وقتی شب فرارسید میرحامد حسین گفت من خیلی دوست دارم در موقع خواب مطالعه کنم تا به خواب روم و قرآنی بالا سرم باشد که از خیال و افکار متفرقه آسوده باشم.
آن عالم گفت مانعی ندارد بیا در این کتابخانه بخواب و هر کتابی را که میخواهی مطالعه کن و قرآن را هم بالای سر خود بگذار.
➖ پس میرحامد حسین وارد کتابخانه شده و پس از جستجوی فراوان کتاب مورد نظر را بهدست آورد و مشغول مطالعه گردید و پس از اینکه قسمتی از آنرا خواند لازم دید که همه آنرا استنساخ نماید.
➖ از حسن اتفاق، یکی از شیعیان در بازار رابوق دکانی داشت. میرحامدحسین وسائل نوشتن را از او گرفت و شبها کلیه آن کتاب را استنساخ نمود.
همین که میرحامد حسین همه آن کتاب را استنساخ نمود از آن عالم اجازه مرخصی خواست. او بسیار افسرده شد و به مفارقت میرحامد حسین راضی نبود ولی در عین حال چون شرعاً مزاحم شدن او را هم جایز نمیدانست، لذا مقدمات سفر او را تهیه نموده وی را مرخص کرد.
➖ موقعی که میرحامد حسین به وطن خود رسید جریان استنساخ کتاب را برای آن عالم نوشت و از او بسیار اظهار تشکر کرد.
وقتی نامه وی بدست آن عالم رسید و از جریان آگاه شد، از بلند همتی میرحامد حسین و صبر و تحمل وی در شهر غربت و آن همه خدمت و ذلت تعجب نمود و از غصه کتاب مزبور ســکته کرد و مرد و به ائمه (یدعون الی النار) خود ملحق گردید.
📚 گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج۷، ص۲۷ -۲۳
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#با_امام_رضا_علیه_السلام
#قصه_عبرت
#ویژه_صفر
#ماه_محرم
#30صفر
◾️ #امام_رضا_علیه_السلام_متکفل_غریبان_است
👈🏼👈🏼 ﻣﺮﺣﻮﻡ #میرزای_ﻧﻮﺭﻯ ﻧﻘﻞ ﻣﻰﻛﻨﺪ ﻛﻪ:
ﺷﻴﺦ ﻋﻠﻰ ﻧﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﺑﻮﺩ.
ﺩﺭ ﻣﻌﻴّﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﻧﺠﻔﻰ ﻋﺎﺯﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺁﻗﺎ #ﻋﻠﻰ_ﺑﻦ_ﻣﻮﺳﻰ_ﺍﻟﺮﺿﺎ_ﻋﻠﻴﻪ_ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻰﺷﻮﺩ.
➖ ﺷﻴﺦ ﻋﻠﻰ ﻛﻪ ﻛﻔﻴﻞ ﺧﺪﻣﺖ ﻭ ﺍﻣﻴﻦ ﺧﺮﺝ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻠﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ:
ﻣﺎ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻳﻢ. ﻣﻦ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻧﻴﻢ ﺩﺭﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ. ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺸﻬﺪ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﻣﺪّﺕ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺮﺟﻰ ﻣﺎ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﻰﺷﻨﺎﺧﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻮﻟﻰ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻗﺮﺽ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ.
ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻣﺸﺐ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﻴﺴﺖ.
ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﭘﻰ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺘﻨﺪ.
➖ ﻣﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﻄﻬّﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺸﺘﻢ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﺮﺩﻳﻢ. ﺩﻳﺪﻡ ﻳﻚ ﻧﻔﺮ ﭘﻬﻠﻮﻯ ﺷﻴﺦ ﻣﻬﺪﻯ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺷﻴﺦ ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﻋﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻛﻴﺴﻪﺍﻯ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺷﻴﺦ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺷﻴﺦ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﻰ ﻛﻴﺴﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻭﻯ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻣّﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﻴﺦ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍَﻣﺎ ﻋَﻠِﻤﺖَ ﺍِﻥّ ﻟِﻜُﻞّ ﺍِﻣﺎﻡَ ﻣَﻈﻬَﺮ ﻭﺍِﻥّ ﺍﻟﺎِﻣﺎﻡ ﻋَﻠﻰّ ﺑﻦِ ﻣﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮّﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣُﺘَﻜَﻔّﻞ ﻟِﺎَﺣﻮﺍﻝِ ﺍﻟﻐُﺮﺑﺎﺀ؟!
ﻣﮕﺮ ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮ ﺍﻣﺎﻣﻰ ﻣﻈﻬﺮﻯ ﺍﺳﺖ؟ ﻭ ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻛﻔﻴﻞ ﺣﺎﻝ ﻏﺮﻳﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ)!
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻛﻴﺴﻪ ﻧﻤﻮﺩ ﻭﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺭﻓﺖ.
➖ ﻣﻬﺪﻯ ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻫﻰ ﻛﺮﺩ ﻭﮔﻔﺖ: ﺑﻴﺎ ﻛﻴﺴﻪ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮ.
ﻣﻦ ﻛﻴﺴﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺷﻴﺦ ﮔﺮﻓﺘﻢ، ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ، ﻏﺬﺍ ﻭ ﻣﻴﻮﻩ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩﻡ.
ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭﻗﺘﻰ ﻃﻌﺎمها ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﻛﻪ ﺳﺮ ﺷﺐ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﻛﺮﺩﻯ. ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻣﻰﺑﻴﻨﻴﻢ ﻏﺬﺍﻯ ﻣﺎ ﺍز ﺷﺐ قبل ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ؟!
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺷﻴﺦ ﻭ ﻣﺮﺩﻯ ﻛﻪ ﻛﻴﺴﻪ ﺍﻫﺪﺍﻳﻰ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻧﻤﻮﺩﻡ. ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻛﻴﺴﻪ ﺳﻴﺼﺪ ﺍﺷﺮﻓﻰ ﺑﻮﺩ.
📚 ﺩﺍﺭﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﻮﺭﻯ، ﺝ۲، ﺹ۲۵۸
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هدایت شده از مطالب ناب در منبر
#با_امام_رضا_علیه_السلام
#سبک_زندگی_اسلامی
#تربیت_دینی
#قصه_عبرت
#30صفر
🎴 #دستورالعمل_مجرب_برای_اولاددار_شدن
👈🏼👈🏼 #شیخ_طوسی با سند خود از #علی_بن_محمد_صیمری کاتب نقل میکند که گفت:
با دختر #جعفر_بن_محمود_کاتب ازدواج کردم، او را آنچنان دوست داشتم که بینظیر بود، فرزندی برایم نیاورد.
➖ خدمت امام رضا علیهالسلام [یا طبق نسخهی کتاب بحارالانوار: خدمت امام هادی علیهالسلام] رسیدم، و از نازا بودن او شِکوه کردم.
➖ امام علیهالسلام تبسمی کرد، و فرمود: انگشتری که نگینش فیروزه باشد بگیر، و بر آن بنویس:
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻣﺮﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﻭ(ﺑﻲ ﻓﺮﺯﻧﺪ) ﻣﮕﺬﺍﺭ ; ﻭﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻭﺍﺭﺛﺎﻧﻲ (انبیا/٨٩)
میگوید: من به این دستور عمل کردم یکسال نشده بودکه خداوندپسری به من عنایت کرده بود
➖ یادداشت مرتبط:
مرحوم حجتالاسلام #شیخ_احمد_کافی (از بانیان مهدیه تهران) در یکی از سخنرانیهای خویش میگوید:
دوعدد انگشتر فیروزه با همان کیفیت نوشتاری سوره انبیا آیه ۸۹ حک وتهیه شود و زن و مرد هر کدام به دست کنند.
ایشان سپس میگوید: شاید به هزار نفر توصیه کردهایم و بچهدار شده اند و مجرب است.
📚 منابع:
۱. امالی، شیخطوسی، ۴۹، ح۶۲
۲. بحارالأنوار، ج ۹۵، ص۳۴۳
۳. تحفه الرضویه، ص۲۸۹
۴. دانشنامه امام هادی علیه السلام، ج۱، ص۴۸۳
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar