eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
پناهیان: گناه اصلی که ظهور را به تأخیر می‌اندازد، «ناتوانی مدعیان ولایت‌مداری در زندگی دسته‌جمعی» است. ما در «صابروا و رابطوا» گیر کرده‌ایم! رشد معنوی ما در ارتباط‌گیری و تحمل کسانی است که با ما جور نیستند. ابراز ولایتمداری تکی «مانع ظهور» را برطرف نمی‌کند، باید «عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ» باشد. تشکیلاتی مثل «بسیج» که بنا بوده ما را در این جهت رشد بدهد، هنوز راهش را پیدا نکرده. باید برای رشد جنبه‌های «تشکیلاتی»مان فکری کنیم 👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️غربت امام زمان.... 🍃استاد رائفی پور 🍃 یاران نوح به عالم غیب ایمان داشتند 👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️غربت امام زمان.... 🍃استاد رائفی پور 🍃 یاران نوح به عالم غیب ایمان داشتند 👉 @mtnsr2
✍غربت امام زمان همانطور که قبلا گفته شد شباهت زیادی بین کشتی نوح و کشتی انقلاب اسلامی است خداوند در قرآن سوره بقره می فرماید : الذین یومنون بالغیب اونهایی که به غیب ایمان آوردند حضرت نوح ۹۵۰ سال وعده عذاب داد ولی از عذاب خبری نشد خیلی ها مردند خیلی ها به دنیا آمدند و هنوز کما کان حضرت نوح وعده عذاب می داد خیلی از شیعیان نوح از او دست کشیدند خیلی ها هم او را تمسخر کردند وخیلی ها هم اورا دیوانه خطاب می کردند خیلی ها هم چنان حضرت نوح را به باد کتک می گرفتند که حضرت نوح تا ۳ روز بیهوش بود در چنین جَوّی خداوند دستور ساخت کشتی را می دهد آن هم دور از دریا بر روی خشکی ! ..... تمسخر قوم نوح شدت گرفت . خطاب به نوح می گفتند : چه شد از پیامبری دست کشیدی و نجاری پرداختی !؟ نجاری می کنی بکن اما چرا در اولین تجربه سازه بزرگی مثل کشتی ؟ کشتی می سازی بساز! اما چرا بر روی خشکی؟ واینگونه بود در زمان ساخت کشتی گروه به گروه برای تمسخر نوح و رهروانش لب به کنایه وطعنه باز می کردند برای یک لحظه خود را با قوم نوح در جَوّی که حکم فرما بود معاوضه کنید جز اینکه ایمان به غیب یاران نوح را ماندگار کرد علت دیگری سراغ دارید یارانی که از ۸ نفر تا ۸۰ نفر نوشتند حتی پسر و همسر نوح هم با او همراه نشده بودند در این انقلاب اسلامی روزی را سراغ ندارید که نقشه ای برای بر اندازی اش نکشیده شده باشد با وجود مسئولین خود فروخته و بعضاً جاسوس ! هر روز فتنه جدید هر روز ایجاد یک مشکل اما با این وجود این انقلاب به کار خود ادامه می دهد طعنه زنندگان زیاد شدند تمسخر کنندگان جرات تمسخر پیدا کردند عده ای از آرمانهای این انقلاب که تا چندی پیش برای بقایش جانبازی می کردند دست کشیدند اما با این وجود عده ای برای بقای این انقلاب جا خود را فدا می کنند ❗️این یعنی ایمان به غیب 👉 @mtnsr2
⭕️ ۱ 🍃 از مدتها قبل شاهد بودم كه كتاب خصائص الحسينيه را در دست دارد و مشغول مطالعه است. هادي مرتب مشغول مطالعه بود. عشق و شوري كه از زيارت امام حسين در قلب ما پديد آمده بود، در او چند برابر بود. به ما مي گفت: امام صادق فرموده اند: هر كس به زيارت امام حسين نرود تا بميرد، درحاليكه خود را هم شيعه ما بداند، هرگز شيعه ما نيست. و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان بهشتيان است. در جاي ديگري مي فرمايند: زيارت حسين بن علي بر هر كسي كه ايشان را از سوي خداوند، امام ميداند لازم و واجب است. هر كه تا هنگام مرگ، به زيارت حسين نرود، دين و ايمانش نقص دارد. از طرفي كلام بزرگان را نيز به ما متذكر ميشد كه ميفرمودند: براي اينكه دين شما كامل شود و نقايص ايمان و مشكلات اخلاقي شما برطرف شود حتماً به كربلا برويد. خلاصه آنچنان در ما شور كربال ايجاد كرد كه براي حركت كاروان لحظه شماري ميكرديم. شهريور 1390 بود. مقدمات كار فراهم شد. با تعدادي از بچه هاي کانون شهيد آويني از مسجد موسي ابن جعفر راهي کربلا شديم. 👉 @mtnsr2
🍃 ۱ نه تنها من كه بيشتر رفقا اعتقاد دارند كه هادي هر چه مي خواست در اين سفر به دست آورد. به نظر من آن اتفاقي که بايد براي هادي مي افتاد، در همين سفر رخ داد. در حرم ها که حضور مي يافتيم حال او با بقيه فرق ميکرد. اين موضوع در سوز و صدا و حاالت ايشان به خوبي مشخص بود. در زيارتها بسيار عجيب و غريب بود. اتفاقي که در آن سفر افتاد، تحول عظيم در شخصيت هادي بود که ايشان را زير و رو کرد. بالاخره همه ما که در آن سفر حضور داشتيم اهل هيئت بوديم، اما همه احساس مي كرديم كه اين هادي با هادي قبل از سفر به كربلا خيلي تفاوت دارد. ديگر از آن جوان شوخ و خنده رو خبري نبود! او در کربلا فهميد كجا آمده و به خوبي از اين فرصت استفاده كرد. پس از آن سفر بود كه با يكي از دوستان طلبه آشنا شد. از او خواست تا در تحصيل علوم ديني ياري اش کند. بعد از سفر كربلا راهي حوزه علميه حاج ابوالفتح شد. ما ديگر كمتر او را مي ديديم. يك بار من به ديدن او در محل حوزه علميه رفتم. قرار شد با موتور هادي برگرديم. در مسير برگشت بوديم كه چند خانم بدحجاب را ديد. جلوتر كه رفت با صداي بلند گفت: خواهرم حجابت رو حفظ كن. بعد حركت كرد. توي راه با حالتي دگرگون گفت: ديگه از اينجا خسته شدم. اين حجابها بوي حضرت زهرا نمي ده. اينجا مثلا محله هاي مذهبي تهران هست و اين وضعيت رو داره! 👉 @mtnsr2
🍃 ۳ بعد با صدايي گرفته تر گفت: خسته ام، بعد از سفر كربلا ديگه دوست ندارم توي خيابون برم. من مطمئن هستم چشمي كه به نگاه حرام عادت كنه خيلي چيزها رو از دست ميده. چشم گنه کار لایق شهادت نميشه. هادي حرف ميزد و من دقت ميكردم كه بعد از گذشت چند ماه، دل و جان هادي هنوز در كربال مانده. با خودم گفتم: خوش به حال هادي، چقدر خوب توانسته حال معنوي کربلا را حفظ كند. هادي بعد از سفر كربلا واقعاً كربلایی شد. خودش را در حرم جا گذاشته بود و هيچ گاه به دنياي مادي ما برنگشت. آنقدر ذكر و فكرش در كربلا بود كه آقا دعوتش كرد. پنج ماه پس از بازگشت از كربلا، توسط يكي از دوستان، مقدمات سفر و اقامت در حوزه علميه نجف را فراهم كرد. بهمن ماه ۱۳۹۰ راهي شد. ديگر نتوانست اينجا بماند. براي تحصيل راهي نجف شد. يکي از دوستان، که برادر شهيد و ساكن نجف بود، شرايط حضور ايشان در نجف را فراهم کرد و هادي راهي شهر نجف شد 👉 @mtnsr2
abbasi-zaereh.mp3
11.37M
⭕️ 🌷زائر کوی حسین، گشته دل و جان ما 🌷بسته به موی حسین، حال پریشان ما 🌷دلخوشی عاشقان، روضه خون خداست 🌷جنّت ما هیأت است، مقصد ما کربلاست 👉 @mtnsr2
🌷زائر کوی حسین، گشته دل و جان ما 🌷بسته به موی حسین، حال پریشان ما 🌷دلخوشی عاشقان، روضه خون خداست 🌷جنّت ما هیأت است، مقصد ما کربلاست 🌷مولایم، اربابم یا حسین، از عشقت بی تابم یا حسین 🌷فریاد هل من ناصرت در یاد ماست یا لیتنا کنّا معک فریاد ماست (۲) 🌷در پی روح خدا، سوی خدا می رویم 🌷همچو شهیدان سوی، کرب و بلا می رویم 🌷جان و دل عاشقان، نذر رضای ولی 🌷نذر علمدار عشق، حضرت سید علی 🌷همراز گلهای پرپرم، سرباز گمنام رهبرم 🌷آخر شهیدم می کند عشق ولی 🌷چشم من و فرمان تو سید علی (۲) 🌷آتش هجرت زده، شعله به دلهایمان 🌷صاحب این دل تویی، حضرت صاحب زمان 🌷می رسی و می رود، سوز غم از سینه ها 🌷می رسی و می بری، غربت آدینه را 🌷یا مهدی، یا مولا العجل، آقا یابن الزهرا العجل 🌷یابن الحسن ای قبله هفت آسمان 🌷در هر نفس می خوانمت تا پای جان 👉 @mtnsr2
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ ۲ 🔶قسمت شصت دوم 🔶 قلب رئوف ،بزرگترین نعمتی بود که خدا به بنده اش داده بود .یکبار در دوران مجروحیت به دیدنش رفتم. یکی از علما هم آنجا بود . از خاطرات جبهه می گفت . یادم هست که گفت :در یکی از عملیاتها در نیمه شب به سمت دشمن رفتم . از لابه لای بوته ها ودرختها حسابی به دشمن نزدیک شدم. یک سرباز عراقی روبه رویم بود یکباره در مقابلش ظاهر شدم . کس دیگری نبود دستم را مشت کردم با خودم گفتم بایک مشت اورا می کشم اما تا در مقابلش قرار گرفتم دلم برایش سوخت . اسلحه روی دوشش بود فکر نمیکرد اینقدر به او نزدیک شده باشم . چهره اش اینقدر مظلومانه بود که دلم برایش سوخت او سربازی بود که به زور به جنگ با ما آورده بودند وبه جای زدن او را در آغوش گرفتم بدنش مثل بید می لرزید دستش را گرفتم وبا خود به عقب آوردم . بعد او را تحویل یکی از رفقا دادم تا به عقب منتقل شود وخودم برای ادامه عملیات جلو رفتم 🔶 رفاقت ما با تمام بچه های آن دوران سر وکله زدن و بازی و خنده بود ، مثلا چند نفر دور هم جمع می شدند وکلاه یک کارگری که از آنجا رد می شد را بر می داشتند وپرت می کردند و مردم آزاری می کردند . اما رفاقت با الگو گرفتن ویادگیری کارهای خوب بود . او غیر مستقیم به ما کارهای صحیح را آموزش می داد حتی حرفهایی می زد که سالها بعد به عمق کلامش رسیدیم من موهای زیبایی داشتم . مرتب به آنها می رسیدم و مدل و.....درست می کردم . خیلی ها حسرت مو ها و تیپ ظاهری من را داشتند . نیز خیلی زیبا بود اما....یکبار که پیش هم نشسته بودیم ،دوباره حرف از مدل موهای من شد . جمله ای کفت که فراموش نمی کنم:نعمتی که خدا به تو داده به رخ دیگران نکش این را گفت ورفت 👉 @mtnsr2 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
⭕️آن مرد که پرچم سپرد بر موعود .....    ✨سید علی خامنه ای خواهد بود. 4⃣دلیل چهارم 👉 @mtnsr2