eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر آنان که در فراق یار در کوچه پس کوچه های تنهایی سر به دیوار انتظار نهاده اند و چشم به راه نیم نگاه مهدی فاطمه اند...  ای گل نرگس... چه میشد که ما را در جمع پروانه هایت پذیرا می شدی؟چه میشد که تشعشع گرمی نگاهت به سویمان روانه می شد؟ نظری فرما بر کوچه تاریکمان. که همه پروانه شمع توایم. همه پروانه ها در این کوچه تاریک به امید حس کردن گرمای وجودت گرد هم امده اند. مولا جان نظری فرما... این صفحات برگ برگ روزهای انتظاریست که به امید آمدنش از پس هم ورق می زنیم...  العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان یا مهدی ادرکنی...  🌷هنـــــــوزم انتـــــظار و انتـــــظار اسـت 🌷هنـــوزم دل به سـینه بیـقـــــرار است 🌷هنـــــــوزم خـــواب میبینم به شبــــها 🌷همان مردی که بر اسبی سوار است 🌷همـــان مــردی که آیـــد جمعـه روزی 🌷و این پایــــان خــــوب انتــــــظار است 👉 @mtnsr2
⭕️ 🔶 سه شنبه بود. من به جلسه قرآن رفته بودم. در جلسه قرآن بودم که به من زنگ زدند. پرسيدند خانه ای؟ گفتم: نه. بعد گفتند: برويد خانه کارتان داريم. فهميدم از دوستان هادی هستند و صحبتشان درباره هادی است، اما نگفتند چه کاری دارند. من سريع برگشتم. چند نفر از بچه های مسجد آمدند و گفتند هادی مجروح شده. من اول حرفشان را باور کردم. گفتم: حضرت ابوالفضل علیه السلام و امام حسين علیه السلام کمک ميکنند، عيبی ندارد. اما رفته رفته حرف عوض شد. بعد از دو سه ساعت همسايه ها آمدند و مادر دو تن از شهدای محل مرا در آغوش گرفتند وگفتند: هادی به شهادت رسيده. ً موبايل را استفاده نميکنم. اين را بيشتر فاميل و در محل کار معمولا دوستانم ميدانند. آن روز چند ساعتی توی محوطه بودم. عصر وقتی برگشتم به دفتر، گوشی خودم را از توی کمد برداشتم. با تعجب ديدم که هفده تا تماس بی پاسخ داشتم! تماسها از سوی يکی دو تا از بچه های مسجد و دوست هادی بود. سريع زنگ زدم و گفتم: سلام، چی شده؟ گفت: هيچی، هادی مجروح شده، اگه ميتونی سريع بيا ميدان آيت الله سعيدی باهات کار داريم. گوشی قطع شد. سريع با موتور حرکت کردم. توی راه کمی فکر کردم. شک نداشتم که هادی شهيد شده؛ چون به خاطر مجروحيت هفده بار زنگ نميزدند؟ در ثانی کار عجلهای فقط برای شهادت ميتواند باشد و... به محض اينکه به ميدان آيت الله سعيدی رسيدم، آقا صادق و چند نفر از بچه های مسجد را ديدم. موتور را پارک کردم و رفتم به سمت آنها. بعد از سلام و احوالپرسی، خيلی بی مقدمه گفتند: ميخواستيم بگيم هادی شهيد شده و... ديگه چيزی از حرفهای آنها يادم نيست! انگار همه دنيا روی سرم من خراب شد. با اينکه اين سالها زياد او را نميديدم اما تازه داشتم طعم برادر بودن را حس ميکردم. يکدفعه از آنها جدا شدم و آرام آرام دور ميدان قدم زدم. ميخواستم به حال عادی برگردم. نيم ساعت بعد دوباره با دوستان صحبت کرديم و به مادرم خبر داديم. روز بعد هم مقدمات سفر فراهم شد و راهی نجف شديم. هادی در سفر آخری که داشت خيلی تلاش کرد تا مادرمان را به نجف ببرد، رفت از پدرمان رضايتنامه گرفت و گذرنامه را تهيه کرد، اما سفر به نجف فراهم نشد. حالا قسمت اينطور بود که شهادت هادی ما را به نجف برساند. ما در مراسم تشييع و تدفين هادی حضور داشتيم. همه ميگفتند که اين شهيد همه چيزش خاص است. از شهادت تا تشييع و تدفين و... 👉 @mtnsr2
Ba-Ezn-e-Rahbaram....mp3
5.21M
🌷با اذن رهبرم ، از جانم بگذرم 🌷در راه این حرم ، در راه یار 🌷یا حیدر گویم و شمشیری جویم و 🌷اندازم لرزه بر جان کفار 🌷هم پیمان گشته اند کفر و تکفیر 🌷شیطان است و زر و زور و تزویر 👉 @mtnsr2
🌷با اذن رهبرم، از جانم بگذرم، در راه این حرم، در راه یار 🌷یا حیدر گویم و شمشیری جویم و اندازم لرزه بر جان کفار 🌷هم پیمان گشته اند کفر و تکفیر 🌷شیطان است و زر و زور و تزویر 🌷اما از وعد حق دل آگاه است 🌷پیروز این نبرد حزب الله است 🌷نماز صبح در کربلا، نماز ظهر در سامرا 🌷نماز عصر ان شاء الله، بقیع و مسجد الاقصی 🌷(لبیک یا علی یا مرتضی) 🌷لِعلي أنْتَمي، حُبُّه في دَمي، سَيفُه مُلهِمي، هو الإمام 🌷من به علي(ع) منسوبم عشق او در 🌷خون من و شمشيرش الهام بخش من است؛ اوست كه پيشواست! 🌷واعلمُوا أنَّ لي، نَبْضٌ بِداخِلي، سمّيتُهُ علي، فخرُ الكِرام 🌷بدانيد و آگاه باشيد كه درون من، تپشي است كه آن را علي ناميده ام؛ مايه افتخار كريمان 🌷منهُ نَسْتَلهِمُ روحَ الإيمان 🌷ما جوهر ايمان را از او الهام گرفتيم 🌷لا نخافُ الرياح إنّا بُركان 🌷از هيچ بادي نمي هراسيم كه خود آتشفشانيم 🌷يا تكفيري! صبركْ صبركْ 🌷اي تكفيري! صبر كن صبركن 🌷إنّا سوفَ نَحفِر قبرَك 🌷ما گور تو را خواهيم كَند 🌷(لبیک یاعلی، یا مرتضی) 🌷يا أحفادَ ثمود، يا جُرذانَ اليهود! إنّا سوفَ نعُود، للانتقام 🌷اي نوادگان ثمود، اي موش هاي يهود! ما براي انتقام بر مي گرديم 🌷إن کنتُم داعشاً، فإنّا داعسٌ، سوف نَدعَسُكم، تحت الأقدام 🌷اگر شما داعش هستيد ما نيز "داعس" ( له كننده) هستيم و شما را زير گام هاي خود له مي كنيم 🌷إنّا في المعركة سَيفٌ مسلُول 🌷ما در ميدان نبرد شمشير عريانيم 🌷سَنَجْعلُكُم عَصْفاً مأكول و شما را مانند لقمه ي جويده شده خواهيم ساخت 🌷إنّ الموتَ يُصبِح قوتك 🌷قطعاً مرگ و نابودي، قوت و غذاي تو مي شود 🌷لكن قبلَه جيبْ تابوتَك 🌷اما پيش از آن ، تابوتت را همراه بياور 🌷یا إسرائیل! خیبر خیبر! 🌷ای اسرائیل خیبر را به یاد بیاور 🌷إنّا والله جیشُ حیدر 🌷به خدا سوگند که ما سپاه حیدریم 🌷(لبیک یاعلی، یا مرتضی) 🌷(لبیک یا حسین، یا ثارالله) 👉 @mtnsr2
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ 🔶قسمت بیست وششم 🔶 یک شب در کنار سید مجتبی بودیم. روایتی که او از عملیات والفجر 10و تصرف پاسگاهها داشت بسیار جالب و شنیدنی بود. او ماجرای آن شب را یک امداد غیبی ميدانست. ميگفت: در سكوت كامل بايد به پاسگاهها ميرسيديم. حالا در نظر بگيريد، كلس نيرو، با آن همه تجهيزات و آن همه وسايل، كوله پشتی، كلاه خود، اسلحه و ... صدای پای بچه ها هم زیاد بود! آن شب توی آب رفته بودیم. پوتينها و كتانيها خيس شده بود و صدا ميكرد. بايد در سکوت کامل از كنار سنگر دشمن رد ميشدیم. نبايد سربازان عراقی بيدار ميشدند! حتی در کنار مسیر ما، نفربر دشمن روشن بود و عراقیها داخل آن بودند آن شب امدادهای غيبی خداوند نصيب ما شد. نميدانم چرا، ولی آن شب قورباغه های داخل آبگير سر و صدای زيادی راه انداخته بودند! آنقدر سر و صدا ميكردند كه ما اصلًا خودمان هم صدای نفر جلويی را نميشنيديم! واقعًا لطف خدا بود. سر و صدای قورباغه ها آنقدر زياد بود كه عراقيها اصلًا متوجه عبور نيروها از كنارشان نشدند. به اين طريق از پاسگاه دوم هم رد شديم. نيروها براي حمله در آنجا مستقر و به سمت پاسگاه سوم حركت كرديم. وقتی به پاسگاه سوم رسيديم، دشمن تازه متوجه حضور ما شد. آنها از همه طرف بچه ها را به گلوله بستند. اينجاست كه فكر كردن واقعًا سخت است. در يك لحظه هم بايد فكر حفظ نيروها و حفظ جان خود باشی. هم بايد فكر كنی كه چه بايد كرد؟ همه اينها بايد در يك لحظه خيلی حساس به فكرت برسد. در این شرایط فقط عنايت خداوند است كه راه را ميگشايد. اين مسائل در جنگ زياد به وجود ميآمد. به دوستان گفتم: اگر يك روز جنگ تمام شود و ما يك ميليون بچه رزمنده داشته باشيم، يك ميليون مرد آبديده خواهيم داشت؛ کسانی که همه گونه سختی کشیده اند، مشكلات ديدند، سرما ديدند، گرما ديدند، بيخوابی ها كشيدند،گرسنگی ها و تشنگيها تحمل كردند. اینها به درد انقلاب ميخورند.خلاصه آن شب با اندک نیرویی که مانده بود جلو رفتیم و پاسگاه پنجم و سه راه هم فتح شد. 👉 @mtnsr2 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
⭕️ سلام آقای من خیلی ها دیشب وقتی می خواستند به آرزو هاشون فکر کنند یادشون اومد شما بزرگترین آرزوشون هستید و دیدار و فرج شما را سرآغاز آرزوهاشون قرار دادند خیلی ها با چشمهای گریون بین دعاشون شما را خواستند قربونتون برم شما چه آرزویی داشتید شما هم ظهور خودتون را خواستید امیدوارم منو از یاد نبرده باشید اللهم عجل لولیک الفرج 👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️صلوات برای امام خمینی سه تا ولی برای پیغمبر یکی ❗️ ⁉️واقعا چرا ✅سوالی که تدی ذهن اکثر ما ها هست 💢بشنوید از استاد قرا ئتی 👉 @mtnsr2
Moghadam-13900422[03](۱).mp3
7.62M
بی تو ای صاحب الزمان با صدای :مقدم نویسنده : محمد 👉 @mtnsr2