⭕️ #دلنوشته_شهدایی
این رسم ما نبود که ز باران جدا شویم . در هجوم وحشت شب بی صدا شویم این عهد ما نبود که در انتهای راه . ما بین کوچه ها تک و تنها رها شویم آن روزها که شوق شهادت به سینه بود. توفیقمان نبود که شبیه شما شویم رفتید تا همچو پرستو رها شوید . ماندیم ما که همنفس سرفه ها شویم ای کاش می شد از لبتان ساغری زنیم . تا همنشین و هم نفس آل عبا شویم رفتید خوش به حال شما یادمان کنید . شاید که با نسیم دعاتان دوا شویم
👉 @mtnsr2
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت سی ویکم
🔶 #سرباز
همان ایام حضور در خوزستان بود. با سید و دیگر پرسنل رسمی دور هم نشسته بوديم. هر كسی چيزی ميگفت.
چند نفر از رفقا به موضوع سربازهای وظيفه اشاره كردند و گفتند: بزرگترين
مشكل ما اين سربازها هستند! نه نماز ميخوانند. نه حرف گوش ميكنند نه ...
سيد با تعجب گفت: من باور نميكنم! چرا سربازهای ما اينطور نيستند؟! سربازهای واحد ما از خود ما هم بهترند!
دوستانی كه اين موضوع را مطرح كرده بودند گفتند: خب تو شانس داری.
هرچی سرباز خوبه گیر تو ميیاد.
اما من ميدانستم چرا سربازان واحد اطلاعات كه با سيد كار ميكنند اينقدر
خوب هستند!
همان جا گفتم: موضوع شانس نيست. سيد با سربازها مثل بسيجيهای دوران
جنگ برخورد ميكنه. آنقدر با محبت هست كه اونها شرمنده ميشن.
هيچ وقت نديدم به سرباز بی احترامی كنه. در مسائل شخصی و كارهايی
مثل نماز، هيچ وقت امر و نهی نميكنه. بارها دیدم که سید، جیره میوه خودش
را برای سربازها ميبره و ... اين مسائل باعث شده كه سربازهای سيد مجتبی،
حتي بعد از اتمام خدمت از سيد جدا نميشن!چند روز از اين صحبت گذشت. يكي از بچه های كارگزينی سيد را صدا
كرد و گفت: دو تا سرباز داريم كه همه را خسته كرده اند. سه بار تا حالا واحد
آنها را عوض كرديم.يك بار هم پرونده اينها به واحد قضايی ارسال شده اما بی فايده بوده. ميتونی اينها رو ببری تو واحد خودت.سيد گفت: باشه مشكلی نيست. از اين به بعد هر سربازی كه فكر ميكنی مشكل داره بفرست پيش من!
سربازها همان شب به واحد ما آمدند. به محض اينكه وارد اتاق شدند سيد بلند شد و به استقبالشان رفت. بعد با هر دوی آنها دست داد و روبوسی كرد.
موقع شام بود. بر خلاف برخی از پرسنل، با سربازها سر سفره نشستيم. بعد از صرف غذا سيد ظرفها را جمع كرد. اصرار من و آن سربازها بی فايده بود. همه ظرف ها را شست و برگشت. بعد گفت: شما خسته ايد تازه هم به اين واحد آمديد. امشب را استراحت كنيد. صبح فردا كه ميخواستيم نماز بخوانيم اين دو سرباز هم بلند شدند. با هم جماعت خوانديم. از آن روز ديگر لازم نبود كاری را به آنها بگوييم. قبل از اينكه ما حرفی بزنيم اين دو سرباز كارها را انجام ميدادند.سيد طوری با آنها برخورد ميكرد كه گويی برادر آنهاست. با آنها ميگفت. ميخنديد. به آنها اعتماد ميكرد. آنها هم پاسخ اعتماد سيد را به خوبی ميدادند.
حتی يك بار نديدم كه سيد به آنها بگويد كه مثلًا برای نماز صبح بلند شويد، بلكه غير مستقيم پيام خود را منتقل ميكرد؛ مثلًا، از فضيلت اول وقت ميگفت. اينكه انسان اگر سحرخيز باشد، چقدر در روح و روان او اثر دارد. از سخنان دانشمندان مثال ميزد و ... البته ناگفته نماند که اطلاعات عمومی سید بسیار بالا بود. در اوقات بیکاری بیشتر مطالعه ميکرد. یک بار در تلویزیون مسابقه ای بود که صد سؤال اطلاعات عمومی مطرح شد. سید به نود سؤال پاسخ صحیح داده بود.
یک شب در بین نیروها مسابقه انداختند. قرار شد سید با یکی دیگر از پرسنل
کشتی بگیرد. سید گفت: هر کسی که باخت باید ظرف شام همه نیروها حتی
سربازها را بشورد.سربازها همه جمع شدند تا سید را تشویق کنند. طرف مقابل بدن بسیار ورزیده ای داشت. از آنهایی بود که سربازها رابطه خوبی با او نداشتند. این مسابقه به سی ثانیه
نکشید. سید مجتبی با ضربه فنی پیروز شد. بارها شده بود كه وقتی فوتبال بازی ميكرديم با تيم سربازها می ايستاد. شده بود رازدار آنها. هر كدام از سربازها كه مشكلی داشت با سيد مطرح ميكرد.
ميدانست كه سيد بهترين مشاور است.
آن سربازها ميگفتند: تا حالا هيچ يك از پرسنل با ما اينطور برخورد نكرده. هيچ كس مثل سيد به ما اهميت نداده.
فراموش نميكنم يكی از آنها تا پاسی از شب بيرون محوطه با سيد مشغول
صحبت بود. ميگفت: عاشق شدم! همه هوش و حواسم جای ديگری است! سيد ساعتها با او صحبت كرد. او با كلامش به عشق او جهت داد.اخلاص درونی سيد كار خودش را كرد. مدتی بعد همان سرباز شده بود يكی از بچه های فعال نماز و مراسم های مذهبی در قرارگاه.صبحها وقتی برای نماز جماعت آماده ميشديم همان سرباز هم همراه ما بود. وقتی نماز تمام ميشد و مشغول زيارت عاشورا ميشديم برخی از پرسنل كنار سيد مينشستند و با كلام او هم نوا ميشدند. آن سرباز و دوستش هم هميشه با ما همراه بودند.يك روز مسئول كارگزينی كنار من نشسته بود. گفت: ببين نَفس اين سيد چطور آدمها رو تغيير ميده. ما ميخواستيم اين دوتا سرباز رو بفرستيم واحد قضايی و دادگاه و ... اما ببين چطور تغيير كردند!سالها از آن ماجرا گذشت. يك روز توی شهر بابل در حال عبور از كنار خيابان بودم. آقايی با ظاهر آراسته و خوشتيپ به همراه خانواده در حال عبور از كنار من بود. يك دفعه به من نگاه كرد و با تعجب گفت: آقا مجيد؟!
گفتم: بفرماييد! جلو آمد و مرا در آغوش گرفت. بعدگفت: شناختي؟وقتی تعجب من را ديد گفت سال 1369 كنار اروند، سرباز شما و آقا سيد
مجتبی بودم. تازه او را شناختم. يكی از همان دو سرباز معروف بودند. تقريبًا به همه واحدها رفته بودند و همه واحدها آنها را در اختيار كارگزينی قرار داده بودند.
آن آقا ادامه داد: سيد مجتبي مسير زندگی من را تغيير داد. من هرچه دارم به خاطر اوست. من بعد از سربازی هم ارتباطم را با آقا سيد قطع نكردم. تا اينكه ...بعد با چهره ای محزون گفت: بارها با خانواده ام به سر مزارش رفتم. سيد واقعًا گردن من و امثال من حق دارد.
👉 @mtnsr2
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️طرح کشته سازی
🌾 استاد #رائفی_پور
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️رژیـم صهیونیسـتی در جنـگ 22 روزه خـود علیـه غـزه دسـت به اعمالی زده اسـت کـه طبـق قواعـد حقوق بشرد
⭕️رژیم صهیونیستی در جنگ ۲۲روزه
گروهـی از سـربازان اسـرائیلی در نامـه ای سرگشـاده شـهادت دادنـد کـه در جریـان حملـه مـاه ژانویـه بـه باریکـه غـزه، یک هـمرزم آنان به سـوی یـک زن و دو کودک بی دفاعـش شـلیک کـرده و آنهـا را همـراه بـا یک زن کهنسـال دیگر کشـته اسـت. در ایـن نامـه همچنیـن از خشـونت شـدید ارتـش و تخریـب بی دلیـل خانه هـای غیرنظامیـان فلسـطینی گـزارش داده شـده. ایـن نامه ابتـدا در آکادمی نظامی اسـحاق رابیـن توزیـع شـد و پـس از آن در ۱۹ مـارس ۲۰۰۹ در روزنامـه هـا آرتص منتشـر و در چنـد فرسـتنده رادیوئـی پخـش شـد. پرسـنل پزشـکی کمیتـه صلیـب سـرخ جهانـی و نیروهـای سـازمان ملـل متحد نیـز در بمباران وسـیع ارتش اسـرائیل مورد اصابـت قـرار گرفتند. ارتش اسـرائیل تأسیسـات غیرنظامـی، خانه هـا، اماکن عمومی، مـدارس، مسـاجد، مراکـز و ایسـتگاه های خبـری، زیرسـاختهای حیاتـی از جملـه شـبکه توزیـع آب و بـرق را به شـدت تخریب کرده اسـت که طبق حقـوق بین الملل و کنوانسـیونهای ژنـو جنایـت جنگـی محسـوب میشـود. اسـرائیل تعـدادی از بیمارسـتانهای غـزه را در جریـان جنـگ 22 روزه بمبـاران و آنهـا را تخریـب و تعـداد زیـادی از مریض هـا و مجروحیـن بسـتری شـده در آن بیمارسـتانها را از بیـن بـرد. در 13 ژانویـه 2009 بیمارسـتان کاتولیکهـا در منطقـه المغـازی غـزه توسـط نیـروی هوایی اسـرائیل به طور کامـل منهدم شـد. در حالیکه بـر اسـاس ماده 18 کنوانسـیون چهارم ژنـو بیمارسـتانها و مراکز درمانی میبایسـت از هرگونـه تجـاوز بـه حریم بیمارسـتانها و مراکـز درمانی ممنوع میباشـد. ممانعت از حمـل و نقـل مجروحـان برخلاف مـاده 21 کنوانسـیون چهـارم ژنـو ممانعـت از رسـاندن دارو بـر خلاف مـاده 23 کنوانسـیون چهارم ژنـو از جرایم جنگی شـناخته شـده است.
در یازدهمیـن روز جنـگ، اسـرائیل یـک مدرسـه سـاخته شـده توسـط سـازمان کمـک بـه آوارگان ملـل متحـد در اردوگاه جبالیـا را کـه عـدهای از مـردم در آن پنـاه گرفتـه بودنـد، بمبـاران کـرد، کـه بـه کشـته شـدن ۴۵ تـن و مجروح شـدن ۴۰
تـن دیگـر از غیرنظامیـان انجامیـد. بیـش از ۴۰۰ نفـر در پـی درگیـری خیابانـی بین سـربازان اسـرائیلی و جنگجویـان حمـاس، در سـاختمان ایـن مدرسـه پنـاه گرفتـه بودنـد. خبرگـزاری آلمـان به نقـل از اهالـی اردوگاه اعلام کرد نیروهـای حماس از نزدیکـی ایـن مدرسـه بـه سـربازان اسـرائیلی شـلیک کرده انـد، ولـی اسـرائیل اعلام کـرد کـه نیروهـای حمـاس در ایـن مدرسـه پنـاه گرفتـه بودند. ۱۷ ژانویـه سـال 2009 ،شـماری از خمپاره هـای تانکهـای ارتـش اسـرائیل بـه یـک مدرسـه در بیـت الهیا در شـمال نـوار غزه، در حالـی که چند صد نفـر از اهالی
ناحیـه در آن پنـاه گرفتـه بودنـد، اصابـت کـرد و چنـد تن از ایـن افـراد از جمله دو کـودک کشـته شـدند.در سـوم ژانویه 2009 یک مسـجد در بیت الهیا در هنگام نماز عصر مورد حمله قـرار گرفـت و در طـول جنگ تعـداد دیگری از مسـاجدتوسـط رژیم صهیونیسـتی اسـرائیل تخریب شـده اسـت، در حالیکه مسـاجد معمـولا از اماکـن غیرنظامی مورد حمایت هسـتند.
👉 @mtnsr2
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️اسرائیل تو زیر زمین مسجد الاقصی دنبال چی میگرده؟
⚠️ چه ارتباطی بین #حکومت_شیطان و تخریب مسجد الاقصی و ریختن خونِ بیگناهان توسط، #اسرائیل وجود دارد؟
اسراییل به زودی از دجال رونمایی میکند
👉 @mtnsr2
⭕️ #ثابت_قدمان
🌳چوب درختِ «غَضا» ...
♥️پیامبر فرمودند: « پروردگارا برادرانم را به من نشان بده!
اصحاب گفتند مگر ما برادران تان نیستیم؟! حضرت فرمود: نه! شما #اصحاب من هستید.
برادرانِ من، مردمی در #آخرالزمان هستند که به من #ایمان می آورند با اینکه مرا ندیده اند.
🔅خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آنکه از صُلب پدران و از رحم مادرانشان بیرون بیایند، به من شناسانده است.
#ثابت_ماندن یکی از آنها بر دینش... مانند کسی است که پاره ای از آتش چوبِ درختِ «غَضا» را در دست نگه دارد! »
[«غَضا» نام درختیست🌳 بسیار #محکم که آتش آن سوزان و ذغالش خیلی با #دوام است]
📚 بحار الانوار، ج۲، ص۱۲۴
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️ #خاطرات_همفر ، جاسوس انگليسی درممالک اسلامی .
او در اين کتاب از مأموريتش به کشورهای مصر ، عراق ، ايران ، حجاز و استانبول.... و هدفش از اين مأموريت .....
👉 @mtnsr2