⭕️ #پسرک_فلافل_فروش
🍃 #انسان_الهی
من همه گونه انسان ديده ام. با افراد زيادی برخورد داشته ام. اما بدون اغراق ميگويم كه مثل شيخ هادی را كمتر ديده ام. انسان مؤمن، صالح، عابد،زاهد،متواضع، شجاع و... او برای جمع ما خير محض بود.
اين سخنان، نه به خاطر اين است كه او شهيد شده، ما شهيد زياد ديده ايم.
اما هادی انسان ديگری بود. به همه دوستان روش ديگری از زندگی را آموخت.او انسان بزرگی بود، به خاطر اينكه دنيا در چشمش كوچك بود. به همين خاطر در هر جمعی وارد ميشد خير محض بود.بسياری از روزها را روزه دار بود، اما دوست نداشت كسی بداند. از خنده زيادی به خاطر غفلت از ياد خدا گريزان بود، اما هميشه لبخند برلب داشت. تمام صفات مؤمنين را در او ميديديم.هميشه به ما كمك ميكرد. يعنی هركسی را كه احتياج به كمك داشت
ياری ميكرد. يكبار برای منزل خودم يك تانكر خريدم و نمی دانستم چگونه به خانه بياورم، ساعتی بعد ديدم كه هادی تانكر را روی كمرش بسته و به خانه آمد! او آنقدر در حق من برادری كرد كه گفتنی نيست.
بعضی روزها از او خبر نداشتيم، او مريض بود و ما بيخبر بوديم. دوست
نداشت كسی بداند!
از مشكلات و از امور دنيايی حرف نميزد، انگار كه هيچ مشكلی ندارد. اما ميدانستيم كه اينگونه نيست.
خوب درس ميخواند و زود مطلب را ميگرفت. خوب ميفهميد. در كنار دروس حوزوی، فعاليتهای بسياری انجام ميداد.
يكبار در مسير كربلا با او همراه بودم. متواضع اما بشاش و خنده رو بود. از
همه ديرتر ميخوابيد و زودتر بلند ميشد.
كم خوراك و كم خواب بود. اهل عبادت و زيارت بود. وقتی به كنار حرم معصومين ميرسيد ديگر در حال خودش نبود.
همه فن حريف بود. در نبرد و مبارزه، مرد ميدان جهاد و به نوعی فرمانده
بود، در ديگر كارها نيز همينطور.
خاكي و افتاده بود. بارها ديدم كه سينی چای را در دست دارد و به سمت برخی نيروهای ساده ميرود.
عاشق زيارت شب جمعه در كربلا بود. وقتي هم كه شهيد شد، چهار روز
پيكرش گم شده بود، البته اين حرفها بهانه است. هادی دوست داشت يك
شب جمعه ديگر به كربلا برود كه خدا دعايش را مستجاب كرد.
روز يكشنبه شهيد شد و شب جمعه در كربلا و نجف تشييع شد. درست در اولين روز فاطميه!
👉 @mtnsr2