⭕️ #پسرک_فلافل_فروش 🍃 #احتياط سال اول طلبگي هادي بود. يك روز به او گفتم: ميداني شهريه اي كه يك طلبه ميگيرد، از سهم امام زمان )عج( است. ُ با تعجب نگاهم كرد و گفت: خب شنيدم، منظورت چيه؟! گفتم: بزرگان دين ميگويند اگر طلبه اي درس نخواند، گرفتن پول امام زمان )عج( براي او اشكال پيدا ميكند. كمي فكر كرد. بعد از آن ديگر از حوزه علميه شهريه نگرفت! با موتور كار مي كرد و هزينه هاي خودش را تأمين مي كرد، اما ديگر به سراغ سهم امام زمان )عج( نرفت. هادي طلبه اي سختكوش بود. در كنار طلبگي فعاليتهاي مختلف انجام ميداد. اما از مهمترين ويژگيهاي او دقت در حلال و حرام بود. او بسيار احتياط ميكرد؛ زيرا بزرگان راه رسيدن به كمال را دقت در حرام و حلال مي دانند. او به نوعي راه نفوذ شيطان را بسته بود. هميشه دقت ميكرد كه كارهايش مشكل شرعي نداشته باشد. به بيت المال بسيار حساس بود، حتي قبل از اينکه ساکن نجف شود. يادم هست گاهي در پايگاه بسيج درس مي خواند، آخر شب كه كار بسيج تمام مي شد از دفتر پايگاه بسيج بيرون ميآمد! 👉 @mtnsr2

🍃 #احتياط ۲ او در راه رو، كه بيرون از پايگاه بود، مشغول مطالعه مي شد. شرايط خانه به گونه اي نبود كه بتواند در آنجا درس بخواند. براي همين اين کار را مي کرد. داخل راه رو لامپهايي داريم که شب نيز روشن است. هادي آنجا در سرما مي نشست و درس مي خواند! يك بار به هادي گفتم: چرا اينجا درس ميخواني؟ تو حق گردن اين پايگاه داري، همه در و ديوار اينجا را خود تو بدون گرفتن مزد گچکاری كردي. همه تزئينات اينجا كار شماست. خب بمون توي پايگاه و درس بخوان. تو كه كار خلافي انجام نميدي. هادي گفت: من اين درس رو براي خودم مي خوانم. درست نيست از نوري که هزينه اش را بيتالمال پرداخت مي كند استفاده کنم. از طرفي چون مي دانم اين لامپها تا صبح روش است اينجا مي مانم. اما بيشترين احتياط او درباره غذا بود. هر غذايي را نمي خورد. البته دستور دين نيز همين است. برخي از بزرگان به غذايي كه تهيه مي شد دقت ميکردند. در قرآن نيز با اين عبارت به اين موضوع تأكيد شده: پس انسان بايد به غذاي خودش و اينكه از چه راهي به دست آمده بنگرد. در تهران وقتي غذايي تهيه مي کرديم مي گفت: از کجا آمده؟ چه کسي پخته؟ وقتي مي گفتيم پخت مادر است خوشحال مي شد، اما غذاهاي ديگر را خيلي تمايل به خوردنش نداشت. 👉 @mtnsr2

⭕️ #نوای_شهدایی 🌷میسوزم از جدایی ، شبیه شمع چکیدم 🌷چه شبا که با گریه ، تا به سحر رسیدم 🌷وقتای بی‌قراری ، زیر لبم میخونم 🌷به خدا دیگه آقا ، از همه دل بریدم 🌷دیگه آقا از همه دل بریدم 👉 @mtnsr2

🌷میسوزم از جدایی ، شبیه شمع چکیدم 🌷چه شبا که با گریه ، تا به سحر رسیدم 🌷وقتای بی‌قراری ، زیر لبم میخونم 🌷به خدا دیگه آقا ، از همه دل بریدم 🌷دیگه آقا از همه دل بریدم 🌷دلمو هدیه براتون میارم 🌷بگو آخه نوبتم کی میشه تا 🌷جونمو برات کف دست بزارم 🌷تا کی باید نگاه کنم 🌷به قاب عکس این شهیدای مدافع‌ حرم بزار برم تاسوریه 🌷تا که یکم آروم بگیره غصه‌های تو دلم 🌷همش خجالت میکشم 🌷وقتی که میبینم رفیق هیأتیم شده شهید 🌷یه کاری کن برای من 🌷تا که بشم جلوی مادرت آقاجون روسفید 🌷جون زینب دعا کن آخر کارم بشه ختم بخیر 🌷جون زینب نگاهی کن منم بشم مثل حر و زهیر ☘“حسین وای ، حسین وای” 🌷خیلی شما بزرگی ، اینو خودم میدونم 🌷دست منو میگیری ، راهو میدی نشونم 🌷حرف دلِ شکستم ، این نوحه‌ی قشنگه 🌷نمیدونم تا به کی ، باید آقا بمونم 🌷نمیدونم تا به کی ، باید آقا بمونم 🌷رفیقام شهید بشن ، ولی من جا بمونم 🌷دنبال شهادت م، ولی عُرضه ندارم 🌷یه نگاه به من بکن ، میدونم گنهکارم 🌷همه آرزوم اینه ، روی پات شهید بشم 🌷عاقبت‌به‌خیر بشم ، آقا رو سپید بشم 🌷نمیدونم قراره ، مرگ من کجا باشه 🌷همه‌ی ترسم اینه ، مجلس گناه باشه 🌷خوشا به حال اونی‌که 🌷برای دینش خون میده 🌷سلام میده به ارباب و 🌷روی پای زهرا جون میده ☘“اباعبدالله ، اباعبدالله” 🌷تنگه دلم برا اون ، رفیق بی‌نظیرم 🌷حسرت من شده باز ، عکسی باهاش بگیرم 🌷وقتی دلم میگیره ، میرم سر مزارش 🌷یک سال و نیمه هرشب ، دائم توی مسیرم 🌷دائم تو مسیر مزار شهدا موندم، وای 🌷رفتن رفقا دونه‌دونه و جاموندم، وای 🌷حرفای‌ زیادیه تو دل وامونده‌م، وای 🌷آقا واسه من راه چاره‌ای پیدا کن، وای 🌷این هق‌هق و اشک چشامو تماشا کن، وای 🌷تو قافله‌ی شهدا منو هم جا کن، وای 🌷میدونم که واسه‌ت آقا نوکر خوبی نبودم 🌷ولی‌هستش یه‌جو غیرت هنوزم توی‌وجودم 🌷نمیذازم که اسیرِ دست دشمن بشه زینب 🌷حاضرم تا که کنم من سرمو پیشکش زینب 👉 @mtnsr2

#نصیحت كردن در حضور ديگران، خُرد كردن شخصيت است. #امیرالمؤمنین(ع) 🌷 كسى كه دوستش را در خلوت #نصیحت كند او را آراسته، و كسى كه آشكارا او را نصیحت كند عيوب او را برملا كرده. #امام_عسکری(ع)🌹 👉 @mtnsr2

🎁این هدیه ما به شما! چه کاري انجام بدهيم که عاقبت به خير شويم ؟ ✅پاسخ: با دقت به امور ذيل و انجام آنها مطمئنا عاقبت خوشي در انتظار بندگان است: 1⃣تقوا و پرهيزگاري 2⃣ تحکيم اعتقادات 3⃣توکل بر خدا 4⃣ توسل به ائمه معصومين عليهم السلام 5⃣احترام به ديگران بوِيژه پدر و مادر (نمونه بارز در زمان حاضر ، شهيد حججي وشهید عبد الصالح زارع و دیگر شهیدان که احترام به پدرو مادر او را عاقبت بخير کرد) 6⃣توبه از گناهان 7⃣ترک آرزوهاي دراز و دست نيافتني 8⃣برنامه ريزي دقيق در تمام زندگي و انجام وظايف بندگي 9⃣ انجام واجبات و ترک محرمات 0⃣1⃣دستگيري از نيازمند و مسکين 1⃣1⃣اشک و گريه بر مصائب اهل بيت 2⃣1⃣ فراموش نکردن قبر و قيامت 👉 @mtnsr2

⭕️تفاوت آدم‌های موفق و ناموفق یک چیز است: 💎انسان های موفق فکرشان را روی مسائل مثبت زندگی خود متمرکز میکنند ❌خانمی که صبح تا شب نگران است که همسرش به او خیانت نکند، وقتی برای عشق ورزیدن و توجه به نکاتِ ارزشمند باقی نمی‌گذارد. 🌱فکر مثل بذرِ گیاه است. هر فکری بکاری، ریشه و شاخه و میوه می‌دهد. ❔چرا نیمه پر لیوان را نبینیم❔ 🍂به جای این‌که همیشه مشکلات و کاستی های خود را برای خدابشماریم: 🍃 چرا نعمت هایی که داده را برایش نشماریم و بابت آنها تشکر نکنیم 👉 @mtnsr2

⭕️ #سلام_علی_ابراهیم۲ 🔶قسمت شصت وسوم 🔶 #آبرو 👉 @mtnsr2

🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم۲ 🔶قسمت شصت وسوم 🔶 #آبرو از مدرسه برگشتم . دیدم رفقای هم سن من مثل سید کمال وناصر کرمانی و..... سر کوچه نشسته اند . من سراغ آنها رفتم . بیشترین تفریح جوانان آن روزگار شوخی وخنده و دست انداختن دیگران بود . همین که دور هم نشستیم ،یکی از اهالی محل از دور آمد ،کت وشلوار شیک و سفید و......تیپ خیلی زیبایی داشت ،اما شرایطش عادی نبود . او آقا کاظم راننده کامیون وهمسایه ما بود . تلو تلو میخورد و به سمت خانه می رفت . کاملا مشخص بود که حسابی نجاست خورده وحالش بد است . به نزدیک ما که رسید یکدفعه افتاد توی جوب ! ما نگاهش می کردیم و می خندیدیم توی دلم می گفتم حقشه. هیچ کس جلو نیامد توی همین حالت ،اون شخص بالا آورد و لباسهایش کثیفتر شد ! همینطور که نگاهش می کردیم ، یکباره #ابراهیم از راه رسید . به محض اینکه ماجرا را فهمید وارد جوب شد وآقا کاظم را بیرون آورد #ابراهیم آب برداشت و شروع به تمیز کردنش کرد . حسابی که تمیز شد ،او را کول کرد وبه سمت منزلش برد دنبال #ابراهیم رفتم . اول کوچه حکیم زاده ، نزدیک مسجد باب الجنه منزل آقا کاظم بود ابراهیم در زد و او را داخل خانه برد. زن وبچه های آقا کاظم بسیار مومن وباحجاب بودند . #ابراهیم آقا کاظم را روی تخت کنار حیاط گذاشت و هیچ حرفی در مورد کارهای او نزد بعد هم خدا حافظی کرد . به ما هم اشاره کرد که چیزی به کسی نگویید . او آبروی یک خانواده را خرید....... 👉 @mtnsr2

⭕️محمدباقر بنی‌عامری، فرمانده نظامی «عملیات نقاب» یا «عملیات شاهرخی» یا «کودتای نوژه» ۲۷ بهمن 1394 در لندن مُرد. 👉 @mtnsr2

🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸 ⭕️ابهامات کودتای نقاب ۳ هم چنین علیرغم اطلاع از اقدامات سرهنگ بنی عامری به عنوان رییس شاخه نظامی نسبت به دستگیری یا تعقیب و مراقبت از وی اقدامی به عمل نیامد.سعید حجاریان میگوید ازماه ها پیش از فعالیت بنی عامری مطلع بوده است:"ما ماهها پیش از کودتا می دانستیم که بنی عامری نامی مشغول فعالیت است اما از چند و چون آن مطلع نبودیم." 9⃣قربانی فر پس از فرار شاخه پشتیبانی وتدارکات کودتا را اداره می کند وازادانه در خیابان های تهران پول جابجا و تقسیم می کند.ناصر رکنی از مسولین کودتا در این خصوص می گوید :"مهندس جوادخادم به قربانیفر تلفن زد و گفت ساعت ۴ بعدازظهر برو جلوی بیمارستان ابان ،و قربانی فر به انجا رفت.دونفر که داخل بنزسفید رنگی بودند به او گفتند درصندوق عقب ماشینت را بازکن وفورا دوگونی پراز پول داخل صندوق عقب گذاشته وباسرعت دور شدند.پس ازشمارش معلوم شد ۲۳ میلیون تومان است. فردای ان روز دومرتبه مهندس جواد خادم باقربانی فرتماس گرفت وگفت بروفیشراباد ودکتر را ببین (مقصود فردی که قرار بود پول بدهد) قربانی فر به انجا رفت و ۱۸ میلیون تومان گرفت و یکباردیگر هم ۱۲ میلیون تومان گرفت. 0⃣1⃣شاخه تدارکات که ریاست ان با قربانی فربود وظیفه ی تهیه ی پول ، اسلحه، خانه ، ماشین ودیگر ملزومات را به عهده داشت. از سوی دیگر ، قربانی فر درشب کودتا جز تیم تصرف صدا وسیما نیزبود. ''در شب كودتا ۱۳۵۹/۴/۱۸بيش از ۲۰۰ نفر از كودتاگران از جمله «قرباني فر» در منزل فردي به نام «نور» كه در حوالي جام جم واقع بود، با لباس نظامي و با بازوبندهايي منقوش به شيروخورشيد اجتماع كرده بودند تا با دريافت علائم موفقيت كودتا، صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران را تصرف كنند. ولي در همان ساعات اوليه توسط تلفن به آنان اطلاع داده ميشود كه عمليات منتفي است در گروه هاي دو سه نفره پراكنده شويد 🌷ادامه دارد..... 👉 @mtnsr2 🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸

⭕️آن مرد که پرچم سپرد بر موعود .....    ✨سید علی خامنه ای خواهد بود. 5⃣ دلیل پنجم 👉 @mtnsr2