eitaa logo
مسجد موسي بن جعفر(ع) محله نارون
105 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
44 فایل
در اين كانال برنامه هاي مختلف محله نارون و مسجد حضرت موسي بن جعفر(ع) و همچنين برنامه هاي فرهنگي ، اجتماعي و ... منتشر ميشود ادمين كانال: @javad4233 - تلگرام https://t.me/musanarvan ✅ سروش http://splus.ir/musanarvan روبیکا http://rubika.ir/musanarvan
مشاهده در ایتا
دانلود
مسجد موسي بن جعفر(ع) محله نارون
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 🍃 که می‌خوانی، وقتی به آیه ی «وَقالَ رَبُکُمْ ٱُدعونی اَسْتَجِبْ لَهُمْ» میرسی، سراسر وجودت و آرامش می‌شود. خیال می‌کنم اصلا از همینجاست که ما با آن بالایی رقم می‌خورد. صدا زدن های ما و جانم گفتن های خدا؛ تنها باید چشم ها را بست و با دل توکل کرد. 🍃حمیدرضا هم از آن بنده هایی بود که بی ترس و نگرانی فرمان اش را به دست بهترین راننده سپرده بود؛ از جاده ی هوی و هوس به خاکی زد و در مسیر مستقیم افتاد. خدا را خواند و آنقدر بر دعا و جهادش پافشاری کرد تا استجابت خدا مستقیم آمد و راه حمیدرضا را در پیش گرفت. 🍃هر چه پیش میروی و زندگی شهدای برایت آشنا تر می‌شود، پی میبری که همه شان غلام عباس بودند؛ اصلا خود عباس بن علی رضایت نامه هایشان را امضا کرده و آن ها را به حریم خواهرش راه داده است. 🍃آخر عباس هم بود و هم ، مگر می‌شود در مکتب ابالفضل باشی و غیرت در وجودت ریشه نداند؟! مگر می‌شود معلمِ لحظه به لحظه ی کشیدنت ابالفضل باشد و تو منشِ جانبازی را نیاموزی؟! 🍃حمیدرضا شاگرد برتر این نیز به مولایش اقتدا کرد و سر بلند، رجز خواند «کُلُنا عَباسَکَ یا زینَبْ» و آنقدر عباس وار جنگید تا نهایت روز این ترکش ها بودند که به سمت حمیدرضا می‌دویدند. 🍃آری! حمیدرضا به خود و خدای خودش قول شهادت داده بود، قول روسفید شدن. اینجا هم مرید ابالفضل بودن خودش را نشان داد، به عهدش وفا کرد و صدای لبیک گفتن هایش، تسکینی شد برای دل مهدیِ . خدایا! ما اینجا تورا می‌خوانیم. باشد که ما هم در این مکتب روسفید شده و شامل استجابت تو باشیم. 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٩ شهریور ١٣۵٩ 📅تاریخ شهادت : ٢ آبان ١٣٩۴ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان
مسجد موسي بن جعفر(ع) محله نارون
💔به مناسبت سالروز شهادت #شهید_محمد_حسین_محمدخانی 📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱
ماشین منفجر شد. بوی می آمد و گوشت که در آتش آب میشد .هوا، هوای بود.جلوتر که رفت فهمید و شهید شده اند مداح بود. در دلش روضه ی میخواند. پتو را پهن کرد ،بدن و سوخته دوستانش را جمع کرد. بویید و بوسید و ریخت.نمیدانم از دلتنگی هایش گفت یا قول گرفت تا سفارشش را به بکنند .امان از لحظه ای که خواست بلند شود ، روضه ها به کمکش آمدند. ...کمرش شکست😞 🍂چه شد آن روز. اشک و مرهم دل داغدار ها شد. دلش تاب نیاورد. سه روز بعد خودش هم به جمع پیوست 🍂رفت پیش ارباب با همان لبخند همیشگی اش .مراسم اش روضه بود.یکی از لب های خشکیده میخواند یکی از بدن اربا اربا علی اکبر.درون قبر ارام خوابیده بود . حسین بر روی سینه کشیده بود، بر گردن انداخته بود و کسی برایش سینه می زد از تا زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد ، زینب صدا میزد حسین عده ای اشک ،گریه میکردند و عده ای خون. آسمان هم گریه میکرد ؛ آرام، آرام .... خسته ام از خودم، دستم را بگیر، کم آورده ام 💔به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه 🥀مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳ https://chat.whatsapp.com/FMeH7C6XEVDEfBCgijmH0P https://t.me/musanarvan http://sapp.ir/musanarvan https://eitaa.com/musanarvan https://rubika.ir/musanarvan