eitaa logo
لبیک یا مهدی(عج)
143 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
27 فایل
لینک کانال خودمون👇👇👇 eitaa.com/mwyfga و اشتراک با ادمین اصلی کانال👇👇 https://eitaa.com/Hdhffbc
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜ مکتب حاج قاسم ◼️▪️روضه که تمام شد ، غیبش زد . خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته است سراغ شستن سرویس های بهداشتی ! نگذاشت کسی کمکش کند . می‌گفت : افتخارم این است خادم روضه ی حضرت زهرا (س) باشم . @mwyfga
⚜ مکتب حاج قاسم 🔰 نتوانسته بود خودش را برساند به روضه خوانی روستا . توی ماشین با مداح تماس گرفت و گفت : اگر وقت داری ، روضه ای را که دیروز خوانده بودی برایم بخوان . پای روضهٔ تلفنی آرام آرام اشک می‌ریخت . @mwyfga
⚜مکتب حاج قاسم 🔰 بعد از عزاداری سفره را انداختند . یکی از خادمین نان هارا روی سفره می‌انداخت . جلو رفت و آهسته به او گفت : این سفره ، نان و میهمان ، حرمت دارند ، اگر نمی‌توانی خم شوی و نان هارا روی سفره بگذاری ، کار را به دیگری واگذار کن . @mwyfga کپی از این پست حرام
⚜ مکتب حاج قاسم 🔰 ضد انقلاب شایعه کرده بودند فرمانده لشکر ( حاج قاسم ) از ترس یک تونل زیر خانه اش ساخته که بتواند فرار کند . خاک های جلوی خانه را دیده بودند . 👈 (حاج قاسم ) گفته بود : زیر زمین را طوری بسازیم که بشود داخلش روضه خوانی برگزار کرد . خودش هم هر وقت می آمد آنجا ، دست بنّا را می‌بوسید که دارد حسینیه میسازد . @mwyfga
⚜ مکتب حاج قاسم 🔰سرزده آمد به جلسه ی قرآن روستا . مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن ؛ از حفظ . پرسیدم : شما با این همه مشغله چطور فرصت حفظ قرآن داشتید ؟ گفت : در مأموریت ها ، فاصله ی بین شهرها را عقب ماشین می‌نشینم و قرآن می‌خوانم . @mwyfga
⚜ مکتب حاج قاسم 🔰 (حاج قاسم) جانباز بالای پنجاه درصد بود ؛ هم حقوق جانبازی داشت هم حق پرستاری . کارت بانکی اش را داد ، گفت این پول را خرج درمان جانبازهایی کنید که توانش را ندارن . این همه سال به موجودی کارت دست نزده بود . @mwyfga
⚜ مکتب حاج قاسم 🔰 یک روز از ماه را نذر جانباز هفتاد درصد کرده بود . می‌رفت نجف آباد اصفهان ، تمام کارهای جانباز را انجام میداد ؛ از حمام بردن تا لباس شستن و نظافت . سوریه بود که خبر شهادت جانباز را دادند . یک نفر را مأمور کرد برود نجف آباد ، هم در مراسم شرکت کند ، هم کار روی زمین نماند . @mwyfga
⚜ مکتب حاج قاسم 🔰 کربلای پنج ؛ نه راه پیش داشتیم نه راه پس . شده بود نبرد تن به تانک . نمی دانم (حاج قاسم) از کجا رسید ! سوار بر موتور و آرپی چی به دست . با دیدنش جان گرفتیم . آنقدر جنگیدیم که تانک های دشمن عقب نشینی کردند .
⚜ مکتب حاج قاسم 🔰 در اوج درگیری های سوریه با داعش ، خودش را به مراسم تاسوعا و عاشورای روستا رساند . گفتم : ما که این جا بودیم و انجام وظیفه میکردیم ؛ شما چرا در این شرایط آمدید ؟ گفت : این روضه ها ، بخشی از جنگ با دشمن است .
⚜ مکتب حاج قاسم 🔰 وقتی جنگ به قسمت شهری کشیده میشد ، برخی به ناچار وارد منازل مردم شدند .(حاج قاسم) ایستاد به سخنرانی برای نیروها : اگر به شهر شما حمله شود ، دوست دارید وارد خانه تان شوند ؟ خیلی باید مراقبت کنید از حق الناس، حتی اگر وسیله ای به اشتباه جابجا شده ، بگذارید سرجایش . خدا از شما امتحان میگیرد . از امتحان سربلند بیرون بیایید .
⚜ مکتب حاج قاسم 🔰 صدای گلوله از پشت تلفن می‌آمد . (حاج قاسم ) گفت : شنیدم در تهران برف سنگینی باریده ، آهو ها اینطور مواقع برای پیدا کردن غذا میآیند پایین . فوری مقداری علوفه تهیه کن و بگذار اطراف پادگان که از گرسنگی تلف نشوند . بعد از ظهر دوباره تماس گرفت که نتیجه را بپرسد . گفتم : دستور انجام شد . حالا چرا وسط جنگ با داعش پیگیر غذای آهو ها هستید ؟ گفت : به شدت به دعای خیرشون اعتقاد دارم . @mwyfga