my notes!
📪 پیام جدید نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو روحی #دایگو
یادش بهخیر آن عهد پرنوری که بودم
از ظلمت غم فارغ و از عشق آزاد
اکنون گرفتارم به عشق آتشینی
عشقی که خاک دودمانم داده بر باد
از هوش و حواسی که واسم مونده همینقد بهتون بگم که ده دیقه بعد سوار شدن به تاکسی تازه یهو یادم افتاد که اصن ماشین چی بود سوار شدم و داشتم در و دیوار رو نگاه میکردم که ببینم سمنده یا پژو
همچنین تو تاکسی کیفو باز کردم از توش عطر در آوردم و گذاشتم تو جیبم، زیپ کیف رو بستم بعد داشتم رو صندلی و زمین دنبال عطر میگشتم که کجا افتاده نیست