یه جوونی حدودا همسن خودم بود؛ رو ویلچر
انگار یه مقدار مشکل و معلولیت حرکتی داشت بنده خدا. از نحوه حرکت دستاش میشد فهمید
یکی از خادمای میانسال اومد بغل و نوازش و ماچش کرد:))
قربون صدقهش رفت و نذاشت به سرش بزنه
my notes!
📪 پیام جدید سلام من نمیدونم الان کجایید ولی از غصه داشتم خفه میشدم که چنل تونو باز کردم بعد ی ساعت
همین پیام هم نشونهای شد که ببین امام رضا چیه دیگه:)
از دیروز صبح که اینجام سه چار بار اومدم حرم، و از اون موقع تا امشب که برا اولین بار رفتم، نمیدونم چرا کلا پام نمیرفت برم داخل حرم. هی میگفتم نه هنوز وقتش نیست
و تا خود الان هم که دو روزه اینجام و چن بار اومدم و شب آرزوهاست و فلان، لالم. نتونستم هیچ حرفی بزنم
بعد نماز مغرب فقط گفتم شب آرزوهاست و حیفم اومد، دو جمله گفتم؛ گفتم که خودمم نمیدونم، ناموسا هیچی نمیدونم؛ فقط یه کاغذ سفید آوردم، هرچی خودتون خواستین بنویسین توش، من هیچی نمیدونم...
از ته دلم میخوام ازشون که شادی دل و روح همه عزیزا و اطرافیانم رو ببینم؛ همه کسایی که مث خودم خسته و آزرده خاطر و پژمردهن