حال این روز هایمان را چه خوب توصیف میکند فروغ ِفرحزاد :
در ظاهر روی پاهایم ایستادهام گاهی میخندم و گاهی گریه میکنم . اما حقیقت این است که خسته هستم ، میخواهم فرار کنم ، میخواهم بروم و ناپدید شوم : ) !
مصحف ، باوان ، فواد ، افمثلالحان ، کهفمن ، مبسوس ، حنیفا ، بطحاء و ..
اینا همشون یهروزی مکانی برای برای خالی کردن بغضهام بودن : )))
پناهگاهالحان .
یه توتبگ هم سهم ِما نشه ؟
امروز ِقشنگ و توتبگ قشنگـی که
از ریوان هدیه گرفتم : )))))))) .
لحظهی خندیدنت قندوشکر ریزی ز ِلب
طعم ِشیرین لبت سوغاتی ازقم میشود .