بچه را همراه با یکی از رفقایش غسل داده و کفن کرده بود. چند لحظه ای با هم کنار جنازه بچه مان تنها نشستیم . خیلی بچه را بوسیدیم و با روضه حضرت علی اصغر ( ع ) با او وداع کردیم، با آن روضه ای که امام حسین ( ع ) مستأصل، قنداقه را بردند پشت خیمه. می ترسیدم محمدحسین بالای سر بچه جان بدهد. تازه می فهمیدم چرا می گویند امان از دل رباب خودش رفت پایین قبر . کفن بچه را سر دست گرفته بود و خیلی بی تابی می کرد . شروع کرد به روضه خواندن . همه به حال او و روضه هایش می سوختند و برای سنگ قبر بچه ، خودش شعر گفت:
داغی بده که حس کنم تو را
داغ لب ترک ترک اصغر تو را
طفلم فدای روضه صدپاره اصغرت
داغی بده که حس کنم آن ماتم تو را
برشی از کتاب قصه دلبری
خاطرات همسر شهید محمد حسین محمدخانی🥀
این هفته با خانواده این شهید بزرگوار دیدار داریم🍃
از دستش ندین!...
#علیاصغر
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#دیدار
#مجمع_یادواره_شهدا
@myshohada