eitaa logo
موزیک تایم mz_time
1.4هزار دنبال‌کننده
367 عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
☫ ﷽ ☫ موزیک تایم 🎸 موسیقی زبان مشترک مردم جهان🎸 ممنون بابت همراهی ارزشمندتون🌹 لطفا مارا به دوستان خود معرفی کنید💌 آهنگ درخواستی🤙 پیشنهادی 👍 انتقادی👎 حرفی🙃 دردودلی😕 داشتی من اینجام🙂👇 @mardanm
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان انلاین زن، زندگی، آزادی قسمت سیزدهم: بدون رد و بدل شدن حرفی، از چند راهرو گذشتند و سپس مامور پیش روی سحر که خانم هم بودند جلوی در ی ایستاد، تقه ای به در زد و سپس با اجازه ای گفت و در را باز کرد، سرش را از لای درز درب داخل برد و گفت: جناب آوردمشون... صدای بم مردانه ای از داخل اتاق به گوش رسید: بسیار خوب، راهنماییشون کنید داخل و خودتون هم تشریف ببرید به بقیه امور برسید. در کامل باز شد و سحر که کلا ماتش برده بود وارد اتاق شد و سپس در پشت سرش بسته شد. سحر با دیدن مردی میانسال که موهای جوگندمی اش او را یاد پدرش می انداخت، روسری را که از عنایت پلیس به او رسیده بود، کمی جلو کشید و چون سکوت حکمفرما بود، برای شکستن این فضا با صدای لرزانش گفت: س... س.. سلام با سلام سحر، مرد پیش رو که پشت میز اداری نشسته بود و داشت چیزی روی کاغذ می نوشت، سرش را از روی برگه بلند کرد و همانطور که با نگاهش انگار کل وجود سحر را آنالیز می کرد گفت: علیک سلام، بفرما بشین سحر سرش را تکان داد زیر زبانی چشمی گفت و به طرف صندلی قهوه ای چرمی کنارش رفت و روی آن نشست. مامور پلیس که خیره به حرکات سحر بود گفت: خودت را معرفی کن و بگو انگیزه ات از شرکت در اغتشاشات چی بود و از طرف چه کسی خط می گرفتی و هدایت میشدی؟ سحر که متوجه بود، دروغ گفتنش کاری از پیش نمیبرد، اب دهانش را به سختی قورت داد و گفت: م.. من من جوانم و خام، یه ذره هیجان داشتم که می خواستم به نوعی فروکش کنه، به خدا خانواده من مقید و مذهبی هستن.. مامور پلیس که انگار این حرفها براش تکراری بود سری تکان داد و گفت: آره مشخصه، همون مقید هستند که دخترشون لیدر اغتشاشات شده و صداش را بالاتر برد و گفت: ببینم از کجا خط می گرفتی؟! سحر که صداش به طور واضح میلرزید گفت: پناه برخدا!! لیدر اغتشاشات دیگه چیه؟ به جان مادرم من به دعوت یکی از دوستام اومدم و اصلا نمیدونم خط و خط گیری از کجاست... امروز هم.... اونجا... اونجا به تحریک دوستام جوگیر شدم و شعار میدادم وگرنه اگر شما برین پرس و جو کنین میفهمین ما خانواده آبرومندی هستیم... و سپس بغض راه گلوش را بست و آرام تر ادامه داد: پدر و مادرم فکر میکنن من رفتم آموزشگاه زبان، اگر... اگر بفهمن سر از اینجا درآوردم، اولا تیکه بزرگم گوشمه و بعدم ممکنه اصلا سکته کنن... و بعد نگاه ملتمسانه اش را دوخت به مامور پلیس و گفت: تو رو خدا، جون بچه هاتون قسم میدم، اینبار از من بگذرین، من قول میدم دیگه همچی جاهایی پا نذارم، اصلا.. اصلا می خوای کتبی بنویسم. مامور پلیس سری تکان داد و گفت: اونکه باید انجام بشه، کتبی بنویسی و وثیقه هم بیاری و پدر و مادرت هم بیان حضورا تعهد... سحر که استرس تمام وجودش را گرفته بود گفت: تو را به جان مادرتون، پای پدر و مادرم را وسط نکشین، اونا داغ دیده اند، داغ برادر جوانم را دیده ان، دیگه اگر بفهمن منم... و در این لحظه اشک از چهار گوشه ی چشماش روان شد. مامور پلیس همانطور که با تاسف سری تکان میداد، انگار تحت تاثیر صداقت کلام سحر قرار گرفته بود، چیزی روی برگه ی پیش رویش نوشت و گفت.. ادامه دارد... 📝به قلم: ط_حسینی @bartaren 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
هدایت شده از موزیک تایم mz_time
Rami - Biad Baroon.mp3
7.38M
💞 بیاد بارون 💞 💫 💫 01:43 ━━━●─── 03:00 ⇆ㅤ ㅤ◁ㅤ ❚❚ ㅤ▷ ㅤㅤ↻ ılıılıılıılıılıılı همین الان براش بفرست 💌 🎻موسیقی زبان مشترک مردم جهان🎻 @mz_time 🎧
هدایت شده از موزیک تایم mz_time
Nadim - Naya Yadam (128).mp3
3.15M
💞 نیا یادم 💞 💫 💫 01:43 ━━━●─── 03:13 ⇆ㅤ ㅤ◁ㅤ ❚❚ ㅤ▷ ㅤㅤ↻ ılıılıılıılıılıılı همین الان براش بفرست 💌💔 🎻موسیقی زبان مشترک مردم جهان🎻 @mz_time 🎧
هدایت شده از موزیک تایم mz_time
4_5839399748519333703.mp3
7.39M
💞 باغ رویایی 💞 💫 💫 01:43 ━━━●─── 03:00 ⇆ㅤ ㅤ◁ㅤ ❚❚ ㅤ▷ ㅤㅤ↻ ılıılıılıılıılıılı همین الان براش بفرست 💌💔 🎻موسیقی زبان مشترک مردم جهان🎻 @mz_time 🎧
هدایت شده از موزیک تایم mz_time
4_5906938255277822941.mp3
7.94M
💞 حال دلم 💞 💫 💫 01:43 ━━━●─── 03:16 ⇆ㅤ ㅤ◁ㅤ ❚❚ ㅤ▷ ㅤㅤ↻ ılıılıılıılıılıılı همین الان براش بفرست 💌 🎻موسیقی زبان مشترک مردم جهان🎻 @mz_time 🎧
رمان آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت چهاردهم: افسر پلیس سرش را بالا گرفت و گفت: ببین دختر، چون احساس کردم ذاتت پاکه و واقعا با بقیه فرق داری، رحم به حالت کردم، میای اینجا را امضا میکنی، اسم و ادرس و تمام مشخصاتت هم مینویسی و میری، وای به حالت یک بار دیگه از جایی رد بشی که این زنهای ولنگرا و بی صاحب اونجان و به اصطلاح خودشون تجمع کردن و بعد از جاش بلند شد و همانطور که برگه را به دست سحر می داد، صداش را بالاتر برد و گفت: فکر نکن به همین راحتیا این اغتشاشگرا را ول می کنن، برو از بقیه بپرس، تا وثیقه ندن و یه بزرگتر نیاد براشون تعهد نده، محاله بتونن پاشون را از در کلانتری بیرون بزارن... زود باش این برگه را کامل کن و تا پشیمون نشدم از اینجا برو.. سحر که اصلا باورش نمیشد به این راحتی ازش گذشتن، برگه را گرفت و به سرعت مشغول نوشتن شد. خیلی زود اطلاعاتش را نثشت و به اقای مامور داد و می خواست بره، پشت در رسید که صدا مامور پلیس بلند شد، بیا گوشیت هم بگیر.. سحر سرش را پایین انداخت و گفت: واای خوب شد گفتین... من اینقدر هول... دیگه حرفش را خورد و مامور همانطور که سرش را به نشانه تاسف تکان میداد، گوشی را از داخل کشو میزش برداشت و به سحر داد.. سحر گوشی را به سرعت گرفت و از در اتاق خارج شد. گوشی خاموش بود.. سحر از راهروها گذشت و رسید به همون سالنی که در اول ورود واردش شده بود... سالن کمی خلوت شده بود، اما هنوز بودند افرادی که روی نیمکت به انتظار نشسته بودند. سحر نفسش را در سینه حبس کرده بود و انگار داشت از میدان جنگ میگریخت بر سرعت قدم هایش افزود و از کلانتری خارج شد. بیرون کلانتری نگاهی به آسمان تاریک انداخت و تازه متوجه شد که شب شده، استرسی شدید به جانش افتاده بود... واای الان به پدر و مادرش چی بگه؟ سریع گوشیش را روشن کرد... و پیام های تماس های از دست رفته براش اومد خدای من چقدر تماااس... پدرش... مادرش.. خواهرش.. عمه اش... خاله اش... انگار تمام اقوام و خویشان از غیبت سحر باخبر شده بودند اما در این بین شماره جولیا جلب توجهش کرد می خواست ببینه چند بار زنگ زده که گوشیش زنگ خورد.. ادامه دارد... 📝به قلم: ط_حسینی @bartaren 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
هدایت شده از عُـشاق الحُـسین؛ 𓂆
10121119130208.mp3
3.11M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷   ㅤ 🌸حس خوب🌸 🎼♥️|… 🎤 < 😍😍 .>ً 😍 🔴 راهیست ــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎✿••• 😍👇 💫¦⇢@nashat_rooh😍
هدایت شده از موزیک تایم mz_time
48.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞منجی موعود💞 ای رویای هزارساله ی باشکوه! هنوز زمان تعبیرت فرانرسیده؟ ای خورشید درخشان از پشت ابرها و ای امید ناامیدان کی خواهی آمد؟ کاش سرزده و ناگهان مانند رگبار بهاری بر وهم انسان می باریدی که مانند شوره زاری لبالب از دردِ انتظار است ای فرزند نجیب زادگان پاک و اصیل ای یگانه ای که شهرتت عالم را گرفته ای فرزند رهبران الهی هدایت یافته، و پارسایانی که هرگز کسی مانند آنان متولد نشده ای فرزند انوار پاک و درخشان! شیر بیشه ی روز و عابد نیمه شب ها! ای فرزند صراط مستقیم و راه روشن! و ای رحمت جاری در زمان باور دارم از اعماق قلبم، با تمام وجودم با تک تک سلولها، با تمام بود و نبودم که تو خواهی آمد با نغمه داوودی، با عصای موسوی با دم مسیحایی، با عطر محمدی ای منجی موعود! ندایی آسمانی، در جهان طنین انداز می شود: «منجی با پیام عشق و برکت ظهور کرده است» خورشید عدالت طلوع می کند و ریشه های ستم می سوزد مظلومان عالم وارث زمین می شوند و به فرمان تو احکام الهی انجام می شوند پروردگارا ! پیوندی عمیق و مقدس بنا کن! میان انسان و منجی او؛ برای پایان دادن به ترس و شکست و رسیدن انسان به خدا مهر او را بر ما فرو ریز! و به برکت وجود منجی موعودت خطاها و گناهان ما را ببخش و پایان ده! به جنگها و هیاهوها @mz_time 🎧
هدایت شده از موزیک تایم mz_time
Ali Asghar Soleymani - Gole Narges [128].mp3
2.92M
💞 گل نرگس 💞 💫 💫 01:43 ━━━●─── 02:58 ⇆ㅤ ㅤ◁ㅤ ❚❚ ㅤ▷ ㅤㅤ↻ ılıılıılıılıılıılı 😍 امام_زمان 🎻موسیقی زبان مشترک مردم جهان🎻 @mz_time 🎧
Behnam Bani - Sagband [128].mp3
2.62M
💞 سگ بند 💞 💫 💫 01:43 ━━━●─── 02:39 ⇆ㅤ ㅤ◁ㅤ ❚❚ ㅤ▷ ㅤㅤ↻ ılıılıılıılıılıılı همین الان براش بفرست 💌 🎻موسیقی زبان مشترک مردم جهان🎻 @mz_time 🎧