eitaa logo
منتظران ظهور
1.7هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
3.5هزار ویدیو
826 فایل
لینک کانال http://eitaa.com/joinchat/3626500098Cc8859ed4b4 ادمین ♻️تاسیس : سال 1397 پایان : ظهور امام زمان عج♻ امام زمان(عج) خانه ی تک تک تان را زده ام ولی اثر از یاری ما در دلتان نیست که نیست😔
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷سلام ای انتظــار انتظـــارم 🌷سلام ای رهبر و ای یادگارم 🌷سلامم بر تو ای فرزند زهرا 🌷سلامم بر تو ای ناجی دنیا . . . 🌷(اللهم عجل لِولیکَ الفَرَج) @mzohor
🍂به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت کون و مکان چشم به راه... 🍂سال‌ها می‌رود و حرف دل من این است تا به کی صبر کنم؟ تا چه زمان چشم به راه؟ همه با هم زمزمه می کنیم دعای الهی عظم بلاء به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاء الله @mzohor
🌺ای هوای حرمت شرح پریشانی من 🌺کربلایت سبب بی سروسامانی من 🌺واجب شرعی عشقست سلام سرصبح 🌺السلام ای همه ی عشق ومسلمانی من @mzohor
🌺جان را تو صفا ده به صفای صلوات 🌺همـراز ملک شـو به نوای صلوات 🌺هر کس که صلوات می‌فرستد یکبار 🌺ده بـار خـدا بر او فـرستد صلوات 🌺الّلهُمَّ 🌺صلّ 🌺علْی 🌺محَمَّد 🌺وآلَ 🌺محَمَّدٍ 🌺وعَجِّل 🌺 فرَجَهُم @mzohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*⚘﷽⚘ ❤️ خودم را به تو منسوب می دانم با لفظ"شیعه" نمی دانم این "انتساب"را از جنس یعقوب بدانم یا از جنس برادران یوسف؟ منتظر دلسوخته ات هستم یا باعث و بانی به چاه غیبت افتادنت!😔 وای بر من اگر اینگونه باشم... 🌼 @mzohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹امام علی عليه السلام: هر كس به امور بيهوده بپردازد، امور سودمند را از دست بدهد. 📙 غررالحكم حدیث ۸۵‌۲۰
زندگی مشترک.mp3
5.12M
🔸زندگی خانوادگی یعنی پذیرفتن مسئولیت
در روزگاران قدیم بر روی درب قصر یکی از پادشاهان لکه سیاهی افتاده بود خادمین و درباریان هر کاری می کردند و هر جا که ممکن بود رفتند ولی نتوانستد لکه را از بین ببرند مرد فقیری از این موضوع مطلع شد گفت من میدانم چرا درب قصر پادشاه سیاه شده است مرد فقیر را پیش پادشاه بردند پادشاه از آن مرد فقیر علت لکه سیاه درب را پرسید مرد فقیر در جواب‌ پادشاه گفت داخل درب گرانبهای قصر شما کِرمی هست که دارد از داخل درب را میخورد پادشاه به اوخندید و گفت ای مردک مگر میشود در داخل درب کرم زندگی کند مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد پادشاه گفت باشه دستور میدهم درب را خراب کنند اگر نبود گردنت را میزنم مرد بیچاره پذیرفت وقتی در را شکافتند دیدند کِرمی زیر قسمت سیاهی لکه رنگ وجود دارد پادشاه از پاسخ او خوشش آمد و دستور داد مرد فقیر را به گوشه ای از آشپزخانه برده و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند روز بعد پادشاه که سوار بر مرکب یکی از اسبانش شد بود رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظر تو چیست مرد فقیر گفت شاید این اسب در تند دویدن بهترین باشد که هست ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه سوال کرد ای مرد بگو ببینم چه ایرادی مرد فقیر گفت این اسب در اوج دویدن هم که باشد وقتی رودخانه ای ببیند به درون آب میپرد پادشاه باورش نشد برای امتحان صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت اسب با دیدن رودخانه سریع خودش را درون آب انداخت پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد و روز بعد خواست تا او را بیاورند وقتی فقیر را نزد پادشاه آوردند پادشاه از او سوال کرد مردک بگو دیگر چه میدانی مرد که به شدت میترسید با ترس گفت میدانم که تو شاهزاده نیستی پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند _ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت پادشاه نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم مادرش بعد کمی طَفره رفتن گفت حقیقت دارد پسرم من و شاه از داشتن بچه بی بهره بودیم و از به تخت نشستن برادرزاده های شاه هراس داشتیم وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست و از سر دانایی او پرسید مرد فقیر گفت علت سیاهی در را از آنجایی فهمیدم که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمیرود علاقه اسب به آب را چون پاهایش پشمی بود و کُلک داشتند فهمیدم که در زمان کُره بودن در زمان چریدن در چراگاه حتما روزی از شیر گاومیشی خوراک کرده و حتما به آب تنی علاقه مند شده پادشاه پرسید اصالت مرا چگونه فهمیدی فقیر گفت: من پاسخ دو سئوال مهم زندگی ات را به تو دادم ولی تو به جای پاداش دو شب مرا به گوشه ای از آشپز خانه فرستادی و‌ غذای پسمانده درباریان دادی چون این کار تو را دور از کرامت یک شاهزاده دیدم فهمیدم تو شاهزاده نیستی یادمان باشد خصایص ما انسان ها ذاتی است هیچگاه آدم کوچک بزرگ نمی شود وبرعکس هیچوقت بزرگ و بزرگ زاده کوچک نمی شود نه هرگرسنه ای فقیراست و نه هر بزرگی ، بزرگوار پس‌ نتیجه می گیریم مهم اصالت و ریشه آدماست و در چه مکتب و مسلکی و چگونه محیطی تربیت یافته است تو اول بگو با کیان زیستی من آنگه بگویم که تو کیستی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻 @mzohor
🌹 شیخی به طوطی‌اش «لا اله الا الله» آموخته بود! طوطی شب و روز «لا اله الا الله» می‌گفت! روزی طوطی به دست گربه کشته شد! شیخ به شدت میگریست! علت بیتابی را از او پرسیدند پاسخ داد: وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آن قدر فریاد زد تا مرد! او "لا اله الا الله" را فراموش کرد؛ زیرا عمری با زبان گفت و دلش آن را یاد نگرفته و نفهمیده بود! سپس شیخ گفت: می ترسم من هم مثل این طوطی باشم، تمام عمر با زبان «لا اله الا الله» بگویم و هنگام مرگ فراموش کنم! @mzohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ماجرای سند ۲۰۳۰ و زحماتی که برای نفوذ میکشند...
💫خدایا ، صبری عطا فرما تا در زندگی در برابر افکار و روش‌های متضاد با خودم صبوری کنم . 💗شاید دیگری بر حق است و من در اشتباه ! @mzohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫🌸مهربــانــا بــرای قلبـِ مجنونــم بخوان یک آیه از عشقت ســـراسر ســوره ی مِهری ڪہ نازل گشتــه ای بـر دل ،،،! بـا توکل به اسم اعظمت﷽ روزمان را آغاز میکنیم.. 💫🌸الهی به امید تو‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎﷽ @mzohor
🌸خدايـا ✨میان تمام تلاطم های زندگی 🌸فقط همین بس که میدانم ✨هستی . . . 🌸همیشه . . . ✨همین جا . . . 🌸درست در کنار من ! ✨هیچگاه نگاه خود را از ما مگیر... برای شروع یک روز عالی 🌸 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨ الهی به امید لطف و کرم تو @mzohor
‍ ☘️ سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... پای همین سجاده بعد از نماز صبح هر روز عهد میبندم با شما! ای نام تو بهترین سرآغاز... 💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما... @mzohor
🌺هر روز به امام زمان عج سلام کنیم 🌺 📖 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَضْعَةَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ▫️سلام بر تو اى پاره‌ی تن رسول خدا که درود و صلوات خدا بر او و آل او باد 💐 📚 زیارت امام زمان عج @mzohor
🕊🌹🕊 سلام ماهتاب من چہ منتظرانِ شڪیبایے ڪہ در آتش هجرٺ سوختند و چہ خدمتگزاران جوانے ڪہ در عطشِ دیدارٺ پیر شدند... بیا اے آرزوے مشتاقان بیا تا جوانم بده رخ نشانم... ✋سلام بر قطب عالم امڪان☀️ @mzohor
❤️ دلتنگ حضوریم مه هر دو جهان را بی نور تو کوریم همه جا و مکان را با مقدم خود نما کرم بر همہ عالم روشن بنما دل همه پیر و جوان را سلام اقا جانم دارو ندارم ❤️ @mzohor
خدای من♥️ همان خدایی است که بدون هیچ انتظاری 🍁 همه را دوست دارد♥️ امروزتون پراز موفقیت🍁 به برکت ذکر عزیز صلوات🙏 🍁اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي ❤️مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🍁وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم @mzohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌باز روز شده ام مهمانت ❣زودتر آمده‎ام زودتر احسان بکنی  اول صبح نگاهی به گدایان بکنی  ❣باز هم روز سه‎ شنبه شده‎ام مهمانت  رسم این است پذیرایی مهمان بکنی  ❣روحِ من از بدنم، جانِ تو بیمارتر است  آمدم گریه کنم تا که تو درمان بکنی  ❣بی تو در زندگی‎ ما اثری از دین نیست  باید این بار مرا از نو مسلمان بکنی  ❣آن‎ قدر مردم این شهر به تو بد کردند  تا که مجبور شدی رو به بیابان بکنی  ❣تا نمردم برس داغ به قلبم نگذار  نکند نام مرا مرده ‎ی هجران بکنی  ❣بارم افتاد زمین از تو خجالت زده‎ ام  می‎شود لطف به این سر به گریبان بکنی  @mzohor
⭕️بخونیدداستان آموزنده-جالب👌 ⭕️«رمز بسم الله الرّحمن الرّحیم» گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد. هرچند زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد ولی شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. مرد روزی کیسه زری به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد. زن آن را گرفت و با گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" آن را در پارچه ای پیچید و با "بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد. شوهرش مخفیانه آن کیسه طلا را دزدید و از شدت عصبانیت آن به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد. وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد. زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" مجددا در مکان اول خود گذاشت. شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد. شوهرش خیلی تعجب کرد و از ماجرای خود گفت و سوال کرد که آن کیسه را چگونه مجددا به دست آورده است؟ زن هم توضیح داد که در شکم ماهی بوده است. مرد از رفتار خود پشیمان گشت و شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید. ✅بسم الله الرّحمن الرّحیم ✅الهی به امیدخودت @mzohor