eitaa logo
نشر ستاره ها
338 دنبال‌کننده
805 عکس
128 ویدیو
13 فایل
با این #ستاره_ها می‌توان راه را پیدا کرد. رهبر معظم انقلاب باشگاه مخاطبین انتشارات ستاره‌ها: @m_setareha ادمین: @seyedsajad35
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 ٢۶مرداد ماه سالروز ورود آزادگان سرافراز به وطن آزادگان، نماد سرافرازی، پرچم سربلندی و سند حقانیت و مظلومیت ملت عاشورایی ایران در دوران دفاع مقدس بودند. کانال #نشر_ستاره_ها | @n_setareha
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | قوماندان در میان یاران 📕 رونمایی کتاب #خاتون_و_قوماندان در اولین همایش بین‌المللی لشکر فاطمیون / حرم مطهر رضوی، ٢٣مرداد١٣٩٩ ______________ 👌 #شگفتانه از امروز (٢۶مرداد) تا پنجشنبه(٣٠مرداد) کتاب خاتون و قوماندان (به مناسبت رونمایی) و کتاب‌های صدوهفتادوششمین غواص، از مشهد تا کاخ صدام و شلاق‌های بی‌درد (به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان به میهن) با، ١٠درصد تخفیف همراه با ارسال رایگان می‌توانید از کتاب تریا ستاره‌ها خریداری کنید. در ضمن خریدهای بالای سیصد هزار تومن یک کتاب از ستاره‌ها به صورت هدیه تقدیم می‌شود. t.me/kt_setareha کانال #نشر_ستاره_ها | @n_setareha
15.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎖برگزیدگان جشنواره «مثل آوینی به روایت تو» 💬 استاد سعید تشکری از شکل‌گیری و روند جشنواره و ادامه مسیر و اتفاقاتی که قراره برای آثار بیفتد می‌گویند و در نهایت برگزیدگان رو هم معرفی می‌کنند. می‌دونیم یکم طولانی هست ولی اگه ببینید پشیمون نمیشید. دم همتون هم گرم که ما رو همراهی و حمایت کردید🙏 کانال #نشر_ستاره_ها | @n_setareha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | کتاب #بابارجب تقدیم می‌شود به همه جانبازان فک و صورت که مظلومانه در حصار خانه‌هایشان زندگی می‌کنند. 💬 پ ن: مفتخریم به تحقق درخواست حضرت آقا در دیداری که با خانواده شهید بابارجب داشتند: «ایشان بر لزوم بیان و ترویج شرح حال و زندگی دشوار اما مقاوم مردان بزرگی همچون جانباز شهید محمدزاده تأکید کردند.» ١٣٩۵/۶/٧ https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=34176 📕 کتاب بابارجب /روایت زندگی طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده (بابارجب) نویسنده: #نسرین_رجب_پور «از فروشگاه‌های سراسر کشور می‌توانید خریداری کنید.» کانال #نشر_ستاره_ها | @n_setareha
#نظرات_شاخص 🔰 حسِ خواندنِ رمان با کتاب خاتون و قوماندان! ✍ #رحیم_مخدومی (نویسنده و منتقد ادبی) خاتون و قوماندان را وقتی دست گرفتم، حس خواندن رمان به من دست داد. نویسنده چیره‌دست، گزارش داده، وقایع یک زندگی سخت را به تصویر کشیده. صدها قصه‌ی تکان‌دهنده از فراز و فرود زندگی عاشقانه ام‌البنین(خاتون) و علیرضا(قوماندان) که هر یک به تنهایی برای اندیشیدن و عبرت گرفتن انسان سست و شکننده‌ی عصر حاضر کافیست. کاش کسی پیدا میشد، سریال خاتون و قوماندان را می‌ساخت، بعد آمار می‌گرفت، می‌دید چقدر سریال در استحکام خانواده‌ها، توسعه‌ی سعه‌ی صدر و افزایش تحمل زن و مرد در برابر سختی‌های زندگی مؤثر بوده. این کتاب را تنها نخوانید. به همسرانتان هدیه نمایید. _________ 📕#خاتون_و_قوماندان زندگی شهید علیرضا توسلی (ابوحامد) به روایت همسر 📝به قلم: مریم قربان زاده 💢قیمت: ٣٩٠٠٠ تومان . 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 👈تهیه کتاب: 🌏اینترنتی t.me/kt_setareha t.me/nodehi_omid 📞 تلفنی 05132217768 / 09352139256 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 کانال #نشر_ستاره_ها | @n_setareha
#عکس_نوشت
نشر ستاره ها
#عکس_نوشت
📌 نه از سیلی گفت و نه از ناسزا! ماجرای کتک خوردن و توهین کردن به دختر شهید مدافع حرم ✍ (روزنامه‌نگار) با جمعی از رفقا در محضر همسر شهید مدافع حرم بودیم؛ شهیدی از تیپ فاطمیون. اولین بار خبر شهادت همسرش را از فیلمی که در شبکه های مجازی منتشر شده بود، متوجه می شود. تصورش هم جان خراش و روح آزارست. اما مردانه و باصلابت سخن می‌گفت. شرح صدرش شعف انگیز بود. بماند که چه گفت. قلم قاصرست از بیان رنجش. مجلس در بهت بود و مهمان‌ها مضطرب از سنگینی این خانه غمین که یکی از رفقا از حال و روز بچه‌ها می‌پرسد:" دخترتان با شهادت پدر کنار آمد؟" دختر کوچکش گوشه‌ی اتاق زانو بغل گرفته و نظاره‌گر مهمان‌ها بود و هرازگاهی با گوشه چادرش بازی می‌کند. مادر که ازو می‌گوید کمی خجالت می‌کشد و دو زانو ادب می‌کند: "خیلی تلاش کردم با رفتن پدرش کنار بیاید. کم‌کم عادت کرده بود. روزها سرگرمش می‌کردم تا شب‌ها زودتر بخوابد و بهانه نگیرد. اما خب... خیلی هم به سادگی نگذشت." حال و روز بانو تغییر می‌کند. گویی یاد خاطره‌ای میافتد که نمی‌داند بگوید یا رد شود. بغضش رو فرو می‌خورد و دل به آب می‌دهد: "یکی از آن روزها که بیرون خانه مشغول بازی بود، توپش وسط خیابان می‌افتد و او هم دنبال توپ. در همین اثنا یک موتورسوار از راه می‌رسد و به سختی موتورش را کنترل می‌کند که به دخترم نزند. بخیر می‌گذرد؛ اما راننده که از شیطنت دخترم حسابی شکار و عصبی شده، قهرآلود و احتمالاً بی‌اراده چنان سیلی به صورتش می‌زند که سرخ‌ اش می‌ماند. بعد هم به بهانه بی‌توجهی کودکانه‌اش چند ناسزا به من و پدرش حواله می‌کند و می‌رود." آرامش مادر تا اینجای قصه بود. صائب سخن می‌گوید و مثل کوه باصلابت است و خم به ابرو ندارد. اما با ادامه داستان او هم می‌شکند و مهمان‌ها که تا این لحظه چشم‌هایشان بارانی شده است را به هق‌هق می‌کشاند. دخترک گریه‌کنان وارد خانه می‌شود و ماجرا را برای مادر شرح می‌دهد. گریه‌ها امانش را بریده است. با نوازش‌ها و دلداری مادر مختصری آرامش می‌گیرد و با همان حال وحشت‌زده و بغض‌آلود، شکوه‌ای می‌کند که تاب مادر را هم می‌برد. مادر می‌گوید:" نه از خشم موتورسوار گلایه کرد و نه از فریادها و داد و قالش و نه حتی از سیلی و دست سنگینی که به صورتش می‌رسد. در آغوشم که قرار و آرام گرفت، گفت: "مامان... مگه بابای من شهید نشده؟ پس چرا این آقاهه بهش توهین کرد؟ چرا فحشش داد؟".... ◽️◾️◽️ الحمدالله که اخوی روضه خوانم بین رفقا بود تا مجلس به مرثیه سه ساله کربلا خاتمه یابد... من اگر دردانه‌ات هستم به جای من چرا باد دارد بین زلفت تاب بازی می‌کند؟... کانال | @n_setareha
📌 در برابر تعظیم می‌کنم! ✍ (نویسنده و منتقد ادبی) من به عنوان کسی که چندین کتاب نوشته‌، دربرابر این کتاب تعظیم می‌کنم و عرض می‌کنم اگر ادبیات شهری مشهد بخواهد در آینده یک مادر داشته باشد، آن مادر قطعا همین رمان «شهربانو» است. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 👈تهیه کتاب: 🌏اینترنتی t.me/kt_setareha t.me/nodehi_omid 📞 تلفنی 05132217768 / 09352139256 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 کانال | @n_setareha