✡ خاطرات حاخام یدیدیا شوفط و فرقهسازی #یهودیان_مخفی / پایان
1⃣ بهراستی نمیتوان مطلبی بر این خاطرهنویسیِ جناب حاخام افزود!
2⃣ #کنیسه، یکی از نوکران را مأمور میکند که برای گرمی بازار درویشی، تلاش کند. لابد این قطبالاقطاب از آن همهفنحریفها بوده است. خودش یهودی، زنش یهودی، پسرش هم یهودی.
3⃣ آنگاه این جهود، نظامیان و مأموران مالیه، یعنی دو رکن حیاتی بقای کشور را فریب میدهد و فریفتهی خود میکند که اگر کنیسه خواست هر اطلاع پنهانی را دو دستی تقدیم #قطبالاقطاب کنند!
4⃣ از همه مهمتر، آن بساط دود و دم است که گرچه ابتدا مراسم سماع گفته میشود ولی به زودی یدیدیا تعارف را برمیدارد و از بساط منقل و وافور حرف میزند. وقتی قطبالاقطاب در حضور جمع مریدان تریاک میکشد، پس کدام مرید است که جیب #یهودیانِ گردانندهی بازار #تریاک ایران را با تأسی به #قطب لبریز نکند؟!
5⃣ آنگاه وقتی این رئیس فرقهای از #دراویش، راهی گور میشود، پسرش برای او قَدّیش میزند و هشکابا میخواند و احتمالاً سایر دراویش هم صلوات و بقره و آلعمران میخوانند!
6⃣ این است ریشهی آن گروه یاهو کش و کلاه ترکدار کنیسهای بر سر که جز تشویق خلق به کثافت و خیانت و خوشباشی و دوری از عبادت خداوند و رقص و #سماع، کاری نداشتهاند.
7⃣ از همه مفتضحتر، پیوستن چند #یهودی به این قطب است تا بازارش را گرم و در باب کرامات او تبلیغ کنند و هنگامی که ارتشی و بازاری و اداری و بچه گم کرده و بی فرزند مانده و گرفتاران دیگر، بهقدر کافی در اطراف قطب جمع شدند، راه خود را به سمت مأموریتی دیگر میگردانند!!
💠 فاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ (الحشر:2)
تهیه شده دراندیشکده مطالعات یهود:
👉 https://eitaa.com/nabaaa