eitaa logo
نبویات
1.4هزار دنبال‌کننده
224 عکس
743 ویدیو
0 فایل
#نبویات بَهر بَهره‌ای اَز بَحر نبی؛ جَمعیم رسول مهربانی در آیینه‌ی ادبیات
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجتبی خرسندی
به نام عشق... ماجرا - قسمت اول از این جا شروع می‌شود... و من راوی بلاتکلیف این ماجرا هستم. آن راوی که حتی نمی‌داند باید چه بنویسد فقط می‌داند باید راهی شد. سال‌ها دل‌تنگی چیزی نیست که به سادگی به دست آمده باشد. خون‌دل‌ها خورده و از چشم جاری کرده است. و اینک این منم که با کوله‌باری از نداشته‌ها، تو را دارم و همین کافی‌ست. برای رفتن و به‌جان خریدن سختی‌ها که گفته‌است _جلّ‌جلاله_؛ « اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا...» بلاتکلیفی در همه جا نکوهیده است جز در عشق... و حسین عشق است. دوستش دارم و حب‌الوطن از ایمان است گرچه ایرانی‌ام اما وطنم کرببلاست... @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم رب العشق... ماجرا - قسمت هشتم* این بخش ماجرای ما ستاره‌دار شد... به حضور زنی که تماما حسین است... حسین است و دیگر هیچ. داستانش را بارها گریسته بودم. بی‌نظیر است. باورم نمی‌شد از نزدیک دیدمش. حالا اوست و چای تازه‌دم همیشگی‌اش دم ورودی حرم سامرا. سماوری که به‌بزم حسین می‌جوشد غبار رحمت آن جرم خلق می‌پوشد @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
فالله خیر حافظا ماجرا - قسمت یازدهم وداع. بگذار در سلام خداحافظی کنم در اول کلام..، خداحافظی کنم همیشه سخت‌‌ترین بخش هر برنامه جذابی وداع است. جایی که باید با خاطراتی خداحافظی کنی که نمی‌دانی آیا بازهم توفیق درکشان را خواهی داشت... دوشب مهمان بودیم؛ در خانه‌ی امام و سر سفره‌ی امام. و تنها نکته‌ای که این وداع تلخ را مثل دهین‌های نجف شیرین می‌کند، این است که راهی مقصد دیگری هستیم از همین خاندان...‌ @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم رب العشق ماجرا - قسمت دوم نمی‌دانم بخندم یا گریه کنم... بلاتکلیفی همینش خوب است. حالت دست خودت نیست. بد و خوب را نمی‌فهمی. فقط همین را می‌دانی که هرچه هست خودت هستی. خود خود خودت. می‌روی و به هیچ‌چیز فکر نمی‌کنی. به هیچ‌چیز؛ سرما جاده سردرد بود و نبود هست و نیست فقط و فقط می‌روی تا برسی. در راه وصال در به در بودم با جاده‌وبرف همسفر بودم @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم رب العشق ماجرا - قسمت دوم نمی‌دانم بخندم یا گریه کنم... بلاتکلیفی همینش خوب است. حالت دست خودت نیست. بد و خوب را نمی‌فهمی. فقط همین را می‌دانی که هرچه هست خودت هستی. خود خود خودت. می‌روی و به هیچ‌چیز فکر نمی‌کنی. به هیچ‌چیز؛ سرما جاده سردرد بود و نبود هست و نیست فقط و فقط می‌روی تا برسی. در راه وصال در به در بودم با جاده‌وبرف همسفر بودم @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم رب الخائفین ماجرا - قسمت چهارم با اجازه شاعرش علی‌اصغر جان شیری؛ از مرز رد شدیم (بدون) مصیبتی...😭 معجزه؟ کدام معجزه می‌تواند تو را از مرز‌های محدودیت و ممنوعیت رد کند؟ الّا عشق... و حسین عشق است. الحمدلله رب العالمین. @Mojtaba_khorsandi