لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم
تو مرحمت کن و با بوسهای تمامم کن
#علیرضا_بدیع
@nabestaan
آتشی در دلم انداخته چشمت که مپرس
پیش من حرفی از آن خانه برانداز مگو
#علیرضا_بدیع
@nabestaan
درخت خشکم و هم صحبت کبوترها
تو هم که خستگیات رفت، میپری از من
#علیرضا_بدیع
@nabestaan
هَمیشه خواستهام از خدا فقط او را
چنانکه خَسته تَنی، چای قند پهلو را
#علیرضا_بدیع
@nabestaan
آغوش تو چقدر میآید به قامتم
در آن به قدر پیرهن خویش راحتم
#علیرضا_بدیع
@nabestaan
من ماهیام امّا به سرم شور نهنگ است
این برکهی بیحوصله اندازهی من نیست
#علیرضا_بدیع
@nabestaan
مرا چشمان دلسنگی به خاک تیره بنشانید
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم!
#علیرضا_بدیع
@nabestaan
شبی در گوشهی محراب قدری ربّنا خواندم
همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم
#علیرضا_بدیع
@nabestaan
لبخند تو با اخم تو زیباست که چون سیب
شیرینی و با ترشی دلخواه عجینی
#علیرضا_بدیع
@nabestaan
لبخند تو با اخم تو زیباست که چون سیب
شیرینی و با ترشی دلخواه عجینی
#علیرضا_بدیع
@nabestaan
دنيا بدون عشق، چه دنيای مضحکیست
شطرنج، مسخرهست زمانی که شاه نيست
#علیرضا_بدیع
@nabestaan
چشم کافرکیش را با وحدت ابرو چه کار
کاش این محراب را آیات شیطانی نبود
#علیرضا_بدیع
@nabestaan