eitaa logo
نبض‌معرفت
1.1هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
71 فایل
[﷽] 💠نبض‌معرفت ✅ اخبار بروز و موثق ایران و جهان🌐 ✅ روشنگری سیاسی و رسانه ای📡🔎 ✅ تلاش برای روشن ساختن حقایق💥 #با_ما_بروزباشید انتقادات و پیشنهادات↙️ @shahed_s313 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید چمران: • • «خدایـامرا‌ازبلای‌غرور‌ ۅ خودخواهۍنجات‌ده‌تـا‌حقایق وجود‌را‌ببینم‌وجمال‌زیبای‌تـورا مشاهده‌کنم» ┄┅┅✿❀📿❀✿┅┅┄ •[@nabze_marefat ]• ┄┅┅✿❀📿❀✿┅┅┄
*⚘﷽⚘* شهید مصطفی چمران: خدایا ...... از بد کردن آدم هایت شکایت داشتم به درگاهت ، اما شکایتم را پس میگیرم ، من نفهمیدم ... فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدم هایت ، نگاهم به تو باشد ... گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنارمن نیست .... معنایش این نیست که تنهایم .... معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت .... ” مناجات شهید مصطفی چمران " ┄┅┅✿❀📿❀✿┅┅┄ •[@nabze_marefat ]• ┄┅┅✿❀📿❀✿┅┅┄
💕 تو کچلی😍😂😍😂 💠 دو ماه از ازدواج غاده(همسر لبنانی شهید چمران) و مصطفی می‌گذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی می‌گرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه می‌خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با دوستش را نگاه کرد، حتی دلخور شد و بحث کرد که مصطفی نیست، تو اشتباه می‌کنی.  دوستش فکر می‌کرد غاده شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به ؛ شروع کرد به خندیدن. 🤣🤣 مصطفی پرسید: چرا می‌خندی؟ و غاده چشم‌هایش از خنده به نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو ؟ من نمی‌دانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای همیشه به مصطفی می‌گفت: شما چه کار کردید که شما را ندید؟ کانال نبض‌معرفت https://eitaa.com/joinchat/2565210156Cacffe62e5c