eitaa logo
💓نبض عشق💓
2.4هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
مینویسم ازعشق بین زوج ها❤ مینویسم ازمحبت هایی که‌اساسش عشق به خداست غفلت ازمن بچه مذهبی ست که نگذاشتم دیده شوم کسی 💖عشق‌های‌آسمانی‌ماراندیده‌مینویسم‌تابدانندعشق‌اصلی‌مال‌مابچه‌مذهبی هاست نه آن‌عشق‌های‌پوچ‌خیابانی @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
ای فصل منتظر داستان من! معشوق ناگهانی دور از گمان من ای مطلع امید من ای چشم روشنت زیباترین‌ ستاره ی هفت آسمان من ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر من زنده ام به مهر تو ای مهربان من کی می رسد زمان عزیز یگانگی تا من از آن تو شوم و تو از آن من
در پیش چشمهات سپر را فروختیم خونین جگر شدیم ، جگر را فروختیم در دست ما نهاد خدا مِهر و ‌ماه را مهرِ تو را خریده ، قمر را فروختیم کالا اگر گران بشود بایدش فروخت دیدیم ‌سر گران شده ، سر را فروختیم صد شُکر در معاملهٔ بوسه و شِکَر ما بوسه را خریده ، شِکَر را فروختیم ما را نبود میلِ رهایی ز دامِ تو خود در قفس نشسته و پر را فروختیم
هنوز می‌چکد از چشم‌ها بهانهٔ تو بیا که سر بگذارد جهان به شانهٔ تو برای گریهٔ این ابرهای سرگردان کجاست بهتر از آغوش بی‌کرانهٔ تو؟ به پای بوسی دریای وعده داده شده از ابتدای زمان رودها روانهٔ تو نفس نفس همه‌جا بادها سراسیمه سحر سحر همه در جست‌وجوی خانهٔ تو ستاره‌ها همه پا در رکاب نور امید نگاه سرخ افق مشعل نشانهٔ تو اگرچه باور تقویم‌ ما زمستانی‌ست هزار سکه بهار است در خزانهٔ تو میان باغ خزان‌خیز چارفصل هنوز به انتظار تو قد می‌کشد جوانهٔ تو به صبح جمعه قسم عصر، عصر دلتنگی‌ست بخواه تا بشوم لایق زمانهٔ تو
سلامِ‌‌ من به رویِ تو بهارم گل بِشکُفته ‌،ماندی در کنارم الهی من فدای خنده هایت تویی جان در زلالِ روزگارم
خورشید بتاب و شام ِمن را سرکن خواب از تبِ تند ِچشمهایم در کن آنقدر بتاب ،بخت یارم باشــــــــــد امروزِ مرا تو از همه بهتـــــــــــــر کن
میشود روزی که از عشق تو من پیر شوم تو بیا تا که به پیری نرسیدم برگرد...
به آسمان شبی پر ستاره رو کردم به جستجوی تو با ماه، گفتگو کردم پرید تیرگی از شاخه شاخه روحم نسیم تازه دم صبح را که بو کردم و سرگذشت سفرهای رود را خواندم.. به آن طراوت جاری چقدر خو کردم میان حافظه دانه ای تو را دیدم ضمیر باغچه ای را که زیر و رو کردم به گندمی که به سوی تو قد کشیده، قسم‌‌ که من تو را فقط ای نور! آرزو کردم تو در کنار منی، روی خاک، اما من تو را همیشه در افلاک جستجو کردم
باید بریزم در خودم درد کبودم را جای سکوتم بشکنم کل وجودم را خالی‌ترم خالی‌ترم از هیچ، می‌فهمید پژواکِ غم را در درونم هیچ می‌فهمید آرامشم آرامشی ماقبل طوفان است در سر به زیری سرکشی‌های فراوان است می‌رقصم و می‌چرخم و از غم فراوانم آن‌قدر غم دارم که دنیا را بخندانم آنقدر بارانم، لبم را خنده بوسیده‌ انگار در من یک درخت سیب پوسیده بیرون، سرسبز و درون پاییزِ دلسرد است آرایش من دیگران را رنگ می‌کرده‌ست تا چشم‌ها بارانی و دل‌، تنگ‌تر می‌شد هر هفت خط آرایشم پررنگ‌تر می‌شد خورشیدِ بعد از گریه‌های بی امان بودم در زندگی قبلی‌ام رنگین‌کمان بودم مادر اگرچه رفتنش بی تکیه‌گاهم کرد با عشق، جای خالی‌اش را پر نخواهم کرد محضِ نجات از غم که آدم دل نمی‌بازد بعد از وقوع سیل، که کشتی نمی‌سازد من تک‌درختِ محکمی که خوب فهمیدم از ریشه‌های مادرم در خاک روییدم شرطِ دوامِ ریشه تنها، «ایستادن» بود اقبال عاشق‌پیشه، «تنها ایستادن» بود می‌رقصم و می‌خندم و از غم فراوانم آنقدر غم دارم که دنیا را بچرخانم
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری است جای گلایه نیست! که این رسم دلبری است هرکس گذشت از نظرت، در دلت نشست تنها گناه آینه‌ها زودباوری است مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است سهم برابر همگان، نابرابری است دشنام یا دعای تو در حق من یکی است ای آفتاب، هرچه کنی ذره‌پروری است! ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت، سزای سبکسری است
دل همیشه صبورم، بهانه گیر شدی! مگر تو سنگ نبودی؟ چرا حریر شدی؟! غزال سربه هوای رها میانه ی دشت چه خوب شد که تو هم عاقبت اسیر شدی تراش خورده ی غم ها، جلا گرفته ی رنج نگین سرخ بدخشان، چه بی نظیر شدی چه زخم ها که زمانه نشاند بر تن تو میان حادثه ها ماندی و دلیر شدی چه کرد با تو مگر آن نگاه گیرا که به سر سپردن و تسلیم ناگزیر شدی
چه خوشرنگ است سبز آبی چشمانت،غزل بانو! چه پنهان کرده ای درفال فنجانت،غزل بانو!؟ تو عطر رازقی و نرگسی های فراوانی چه عطری ریختی درکنج گلدانت غزل بانو!؟ دلم می خواهد اصلا درکنارت بچه ای باشم بریزم چتررا درزیر بارانت غزل بانو! بشویم گریه را درشانه های مهربان تو بخندم بین دستان فراوانت ،غزل بانو! تو طعم زعفران وطعم قطاب وعسل داری چرا زنبورپاشیده است قندانت غزل بانو!؟ تو درهرکافه ای رفتی ،تمام شهر فهمیده خودت را دودکردی مثل قلیانت غزل بانو! عجب عناب سرخی روی لب های خودت داری که شهر قم شدم ازطعم سوهانت غزل بانو! لبت خندیده وهی توت می‌ریزی به پای من منم آن عاشق زیردرختانت غزل بانو! تو مثل قیصری و من.....ترانه های غمگینم همیشه میشوم مانند مرجانت ،غزل بانو! تو ازکنج لبانت شعرمی ریزی نکن حاشا که حافظ هم نشسته درقلمدانت ،غزل بانو! نخواهم رفت از پیشت بگویم خانه ات آباد منم آن کفتر جلد خراسانت غزل بانو!
اگر دستی هزارسال میان‌مان جدایی بیفکند یک دلتنگی، یک شعر... ما را به هم می‌رساند!
دلخوشم گاه به هم‌صحبتی خاطره‌ای از دلم کاش نگیرند همین مشغله را...
🌸 خدا کند که جوانان زحقّ جدا نشوند 🌼 به صحبت بد و بدخواه مبتلا نشوند 🌼 سر عقیده خود پای فشارند چو کوه 🌸 بسان کاه زهر باد جابجا نشوند 🎉 ولادت حضرت علی اکبر -علیه السلام- و روز جوان گرامی باد. ــــــــــــــــ
♥️ هزار مرتبه خواندم دعا میان قنوت خداکند که نباشد کسی دچار کسی... 💓نبض عشق 💝 ❤️ 🧡 💛 💚 💙 💜 💖 ═‌‌‌‌♥️ حرف دل ♥️═ ‌ ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══ C᭄ @Nabzeshgh
به قول هوشنگ ابتهاج؛ چه خنجرها که از دل‌‌ها گذر کرد
💓نبض عشق💓
به قول هوشنگ ابتهاج؛ چه خنجرها که از دل‌‌ها گذر کرد
به قول مهدی اخوان ثالث؛ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌«در گلویم گیر کرده، زخمِ یک بغضِ غریب...»
💓نبض عشق💓
به قول مهدی اخوان ثالث؛ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌«در گلویم گیر کرده، زخمِ یک بغضِ غریب...»
به قول حزین لاهیجی؛ گاهی کشم سری به گریبان خویشتن از بس دلم ز تنگی دنیا گرفته است
«تیشه داند که چه‌ها بر سَرِ فرهاد آمد!» غالب دهلوی
میگم : پاییز اگه خواننده بود ؛ صداش عین صدای بنان بود . . . وقتی که با اوجِ غمِ توو صداش میگه : ‹ ای الهه ی ناز ؛ با غم من بساز . . . › میگه : چقدر ملتمسانه و غریبانه ! میگم : یا اگه میخواست دکلمه بخونه ؛ صداش عین صدای خسرو شکیبایی بود . . . اونجا که با یه طعنه تلخی میگه : ‹ حال همه ما خوب است ؛ اما تو باور نکن . . .  › میگه : چقدر صبور و دلتنگ ! میگم : پاییز اگه دختر بود ؛ میشد آنه شرلی . . . اینبار اون میپره وسط کلامم و میگه : وقتی با موهای قرمز_نارنجی بافته شدش ؛ لا به لای تکرار غریبانه روزهاش ؛ حقیقت رو جست و جو میکنه . . . لبخند میزنم و لبخند میزنه . . . میگم : پاییز اگه شاعر بود ؛ حتما میشد هوشنگ ابتهاج . . . که با یه حال دیوونه ای میگه : ‹ چه مبارک است این غم ؛ که تو در دلم نهادی . . . › میگه : چقدر اسیر . . . عاشقانه اما تلخ ! میگم : پاییز اگه نقاش بود ؛ حتما میشد ونگوگِ بدون گوش . . . گوشی که یه هدیه خاص بود به راشل . . . هیجان زده میگه : چقدر خاص و دیوونه ! میگم : آره جونم . . . خلاصه که پاییز یه آدم ترک شده . . . و تنهاست که هنوزم مهربونه . . . میگه : مگه آدمای تنها مهربون نیستن ؟! میگم : چرا خب هستن . . . تو میدونی چقدر سخته ؛ یه طرفه  مهربون باشی ؟! ببین موهامو سفید شدن . . . میگه : یعنی تو هم یه طرفه عاشقی ؟! میگم : راستی پاییز اگه نویسنده بود ؛ حتما میشد من . . . وقتی که ذره ذره وجودمو می دمم ؛ توو کلمه ها تا بشه عمیق تر نفس کشید . . . دستشو میزنه زیر چونش . . . زل میزنه به کاغذ مچاله شده رو میز . . . و میگه : چقدر پاییز وار تنهایی . . .:)))!🔓'🖤'🍂 -نجمه علیزاده
تو در میان این همه تلخی، یک حبه قندی. 🫶
‏برای کسی که به دامپزشک احتیاج داره روانپزشک نباشید. 👌
از لحظه ای که داری باهاش چت میکنی ناخداگاه لبخند میزنی، دیگه راه برگشتی نیست:)) 🤞
ܢ̣ܚܚܩܢ‌‌ رܢ̣ߺࡉ ܟ݆ࡄ݅ܝܩࡆܢߺ߳ߺࡉ :). .♥️ خمار لبات:) مست چشات:) محو لبات:) دلبر❤️ ️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌|♡