روی لب من نشسته نامت به امید
نجوای منی هرشب و هرصبح سپید
با بردنِ نامت، شدم از غصّه رها
با یاد تو جان من به معراج رسید
#نگین_نقیبی
#عضوکانال
#امام_زمان_ع
چشم را قابل بدانی، فرش راهت می کنم
خویش را قربانیِ خال سیاهت می کنم
تکّه ای از آسمان دارم میان قلب خود
آسمانم را نثار پیشگاهت می کنم
باشد از دنیا اگر یک استجابت، سهم من
من همان را بی گمان، نذر نگاهت می کنم
می نشینم تا سحر بر آستان بندگی
قلب خود را همنوا با سوز آهت می کنم
رو به قبله با وضو، چشمم به سوی آسمان
چشم را چشم انتظار روی ماهت می کنم
مثل یک آیینه ام غیر از تو در من نقش نیست
چشم را قابل بدانی فرش راهت می کنم
#نگین_نقیبی
#عضوکانال
لبریز دردم آمدم دارو بگیرم
مُهر اجابت از دَمِ یاهو بگیرم
ای کاش از دست تلاطم های دنیا
در ساحل امن شما پهلو بگیرم
از دور هر شب زائر شش گوشه هستم
این بار باید اذنِ رو در رو بگیرم
با خیل غمها الفتی دیرینه دارم
اما نشد تا با فراقت خو بگیرم
دلتنگ ایوان نجف هستم همیشه
تا حاجت یک عمر را از او بگیرم
بستم دخیل قلب خود را بر ضریحش
شاید برات از ضامن آهو بگیرم
#نگین_نقیبی
#عضوکانال