eitaa logo
| رسانه هنری نفحات |
11.2هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
430 ویدیو
1.1هزار فایل
#ره_بر : از مبارزه خسته نشو ... 🙋خادم کانال: @Arman_jehad *کانال آموزش و ابزار : @madrese_nafahat *نمونه کارها و تعرفه سفارشات: @nafahat_t رادیو نفحات: @RADIO_NAFAHAT نقش‌آرا: @naqsh_nafahat
مشاهده در ایتا
دانلود
| رسانه هنری نفحات |
#نفحه_گرافی #پوستر
روی اتیکتش را خوانده ای ؟ "محسن حججی" را می گویم .. همان بسیجی خط امامی که به اسارت رفت تا " درس کربلا " را تکرار کند و بانگ " شمر زمانه ات را بشناس " سر دهد روی سر من و تو .. روی اتیکتش نوشته بود " جون ، خادم المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف " ... بگذارید مرور کنیم ؛ نامش جون بود ؛ جون بن حوی ؛ اهل آفریقا بود و طی اتفاقاتی سوار بر کشتی نجات حسین علیه السلام شده بود ... عاشورای شصت و یک ، اذن میدان کرد ولی سیدالشهدا علیه السلام او را بازداشت و جون در جواب گفت : به خدا سوگند هرگز از شما جدا نمی‌شوم تا خون من با خون شما درآمیزد ... عاقبت هم رفت ؛ باید می رفت ؛ آسمانی بود و زمین قفسش شده بود ؛ وقتی که خونش به زمین داغ کربلا ریخت و روحش به باغ ملکوت پرید ، سیدالشهدا علیه السلام بر سر پیکرش آمد و فرمود : اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ الأبرارِ وَ عَرِّف بَینَهُ و بَینَ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ» خدایا! رویش را سفید و بویش را خوش گردان و با نیکان محشور کن و با محمد و آل محمد آشنا ساز ... حال تو ، ای "محسن حججی " عزیز بدون شک سرنوشتی همانند همان جون بن حوی داری .. حتما حسین علیه السلام برای تو هم اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ گفته .. حتما بر سر پیکرت حاضر شده ... حتما همان کسی که هزار و چهارصد سال و اندی از غیبتش می گذرد بر سر پیکرت حاضر شده .. می دانی محسن حججی عزیز ... می خواهم آرام ازت بپرسم ... مادری با قدی کمان و پهلویی بشکسته هم بر سر پیکرت حاضر شده ؟ (عج الله تعالی فرجه) (علیه السلام) شب های جمعه @nafahat_1
هدایت شده از | رسانه هنری نفحات |
روی اتیکتش را خوانده ای ؟ "محسن حججی" را می گویم .. همان بسیجی خط امامی که به اسارت رفت تا " درس کربلا " را تکرار کند و بانگ " شمر زمانه ات را بشناس " سر دهد روی سر من و تو .. روی اتیکتش نوشته بود " جون ، خادم المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف " ... بگذارید مرور کنیم ؛ نامش جون بود ؛ جون بن حوی ؛ اهل آفریقا بود و طی اتفاقاتی سوار بر کشتی نجات حسین علیه السلام شده بود ... عاشورای شصت و یک ، اذن میدان کرد ولی سیدالشهدا علیه السلام او را بازداشت و جون در جواب گفت : به خدا سوگند هرگز از شما جدا نمی‌شوم تا خون من با خون شما درآمیزد ... عاقبت هم رفت ؛ باید می رفت ؛ آسمانی بود و زمین قفسش شده بود ؛ وقتی که خونش به زمین داغ کربلا ریخت و روحش به باغ ملکوت پرید ، سیدالشهدا علیه السلام بر سر پیکرش آمد و فرمود : اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ الأبرارِ وَ عَرِّف بَینَهُ و بَینَ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ» خدایا! رویش را سفید و بویش را خوش گردان و با نیکان محشور کن و با محمد و آل محمد آشنا ساز ... حال تو ، ای "محسن حججی " عزیز بدون شک سرنوشتی همانند همان جون بن حوی داری .. حتما حسین علیه السلام برای تو هم اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ گفته .. حتما بر سر پیکرت حاضر شده ... حتما همان کسی که هزار و چهارصد سال و اندی از غیبتش می گذرد بر سر پیکرت حاضر شده .. می دانی محسن حججی عزیز ... می خواهم آرام ازت بپرسم ... مادری با قدی کمان و پهلویی بشکسته هم بر سر پیکرت حاضر شده ؟ (عج الله تعالی فرجه) (علیه السلام) شب های جمعه @nafahat_1