🔰کاش سبک مدیریتی حاج بصیر، الگوی عملی مدیران بود!
🔹#حسینجانِ_بصیر، آهنگر بود؛ ۲ دهنه مغازه داشت، یک دهنه آن را فروخت و پولش را برد جبهه
🔹هر چهار برادر در جبهه بودند و حاجی همیشه کارهای سخت را به برادرانش میسپرد. وقتی قرار شد چهار نفر از رزمندگان را به مأموریتی که احتمال شهادت در آن بسیار بالا بود، بفرستند؛ اول اسم برادرش هادی (سردار هادی بصیر) را داد، بعد گفت هر کی داوطلبه بسمالله
وقتی برادرش؛ سردار #علیاصغربصیر در کربلای یک بهشهادت رسید، در فراقش سوخت، اما گفت: «خدا را شکر! ما هم جزو خانواده شهدا شدیم
روز ازدواج دخترش هم جبهه بود. بعد از شهادت دامادش مرتضی جباری در عملیات کربلای پنج، به همسرش گفت: «عروسی دامادم نبودم، در تشییع پیکرش باشم تا دل دخترم نشکند! آرزو دارم خانوادگی به شهادت برسیم تا وقتی جنازه ما به فریدونكنار میرود، مردم صفوف جبهه را خالی نگذارند
تمام رزمندگان دوست داشتند با حاج بصیر و در گردان او باشند؛ فرماندهای که خاکیتر از نیروهایش بود. ماشینش را بدون سقف و کولر انتخاب میکرد. میگفت: «رزمنده واقعی با نفس خود میجنگد آرپیجیزن، اول باید آرپیجی را به نفسش بزند
در آخرین اعزامش به جبهه، در قم میهمان آیتالله سیفی مازندرانی بود. موقع خواب وقتی صاحبخانه برایش تشک پهن کرد، گفت: «وقتی بچههای بسیجیام در جبهه روی زمینِ سخت خوابیدهاند، چگونه روی تشکِ نرم بخوابم
قائم مقام لشکر ویژه ۲۵ کربلا بعد از ۷ سال حضور مستمر در جنگ، ۲ اردیبهشت ۶۶ در نزدیکترین نقطه به دشمن بر فراز قله ماووت عراق، دعای شهادتش بر سجاده نماز مادر، مستجاب شد!
کانال🌹175نفر🌹
@nafar175