eitaa logo
مرکز مردمی نفس سبزوار
330 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
856 ویدیو
6 فایل
👶ناجی فرزندان سقط👶 طبق آمار😔روزانه حداقل 10 جنین در شهر سبزوار س.ق.ط عمدی می شوند😭 در صورت مواجهه با مشاوران،تماس بگیرید🙏. 09389803541 09045158764 09153714155 ادمین👇 @darininurse @drghazanfari @salarimanesh شماره کارت 6037997950482761
مشاهده در ایتا
دانلود
👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶 https://eitaa.com/nafas110530
👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶 https://eitaa.com/nafas110530
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘ 💫💞 قسمت 18
مخفی قسمت هجدهم ... مثل همیشه هرچی شایان گفت، گفتم چشم😞. دستم رو بردم داخل کیفم و دارویی که خواهرم گرفته بود رو لمس کردم. میتونستم با خوردنش خودم رو راحت کنم، ولی ترسیدم و با خودم گفتم شاید شایان یه فکر بهتری داشته باشه. رفتم خونه. اشرف پرسید که تصمیمم چیه؟ و من هم ماجرا رو براش تعریف کردم😔. شروع کرد به سرزنش کردن من و اینکه شایان پشتت رو خالی می کنه و ... _ ببینم تو اصلا مدرکی مبنی بر اینکه در عقد ایشون بودی داری؟ کمی فکر کردم و دیدم ندارم. چون که اولین بار صیغه محرمیت رو در شهر دیگه و توسط یه کسی خونده شد که من الان بهش دسترسی ندارم😭 و بعد هم خودمون تمدیدش کردیم. دست نوشته هم پیش من نیست و دست خود شایانه😔 من آخه فکرش رو نمی کردم شایان اینجوری منو ترک کنه! هر روز می گفت این هفته پرونده همسرم بسته میشه و ... تازه یادم اومد که ای وااااای ... شایان کلی سفته داره! از من😨 از خواهرم😨 از برادرم😰 و حالا من چیکار میتونم بکنم؟ اشرف من رو ترغیب کرد که امشب دارو رو بخورم ولی من همچنان مقاومت کردم. دوباره به شایان زنگ زدم! نمیدونم اون خط ثابت مال کجا بود؟ گفته بود دوباره اونجا زنگ نزنم ولی من باید تکلیف خودم رو میدونستم! شایان بعد از دو واسطه اومد پشت خط و گفت که نمیتونه صحبت کنه و بعدا تماس بگیرم. منم گفتم: شایان! تکلیف منو روشن کن و الا خودم رو میکشم و خونم میفته گردنت و علاوه براون، آبرو و حیثیتت هم به باد میره! گوشی رو قطع کرد و گفت الان باهات تماس می گیرم و بلافاصله از یک خط ایرانسل به من زنگ زد و گفت: عزیزم چرا اینقدر بی قراری می کنی؟ مگه به علاقه من به خودت شک داری؟ من هنوز دو ساعت نیست متوجه قضیه شدم. به من زمان بده تا بتونم چاره کنم! خواهش میکنم به این خط زنگ نزن و خودم باهات تماس می گیرم. مطمئن باش به فکرت هستم😕 نمیدونم توی تن صداش چی داشت که آرومم کرد. یاد خاطرات مشترک مون افتادم و ... ☘☘☘ اشرف دوباره با من دعوا کرد و بعد هم قهر کرد. دیگه تو دنیا هیچکس رو نداشتم😭 یه خواهر داشتم که اونم از من برید.😞 🍂🍂🍂 دو سه روز گذشت و از شایان خبری نشد. نمیدونستم چیکار کنم؟ اشرف کم کم داشت از پیش من میرفت و من تنهای تنها می شدم. قراربود یه سفر برن مشهد و زندگی مشترک شون رو شروع کنن. اومد از من عذرخواهی کرد و گفت دیگه تو کارهای من دخالت نمیکنه و امیدواره که بتونم تصمیم درستی بگیرم.😞 خیلی از وسایل خونه رو هم با خودش برد. بیشترش رو خودش خریده بود و اونقدری برای من وسیله گذاشت که بتونم گذران عمر کنم. طبق قولی هم که قبلا بهش داده بودم اکثر پس اندازم رو بهش دادم و کاملا حساب بانکیم خالی شد😕 فقط باید با همون حقوق بخور و نمیری که خانم شایان میداد گذران عمر می کردم. دیگه سه ماهم پر شده بود و وارد چهار ماهگی می شدم😖 هنوز در ظاهر اونقدر مشخص نبود ولی کم کم باید یه فکر اساسی می کردم. 🍂🍂🍂 یک روز صبح کرمعلی با سینی چایی اومد و گفت خبرهای خوی داره. آقای شایان و خانومش باهم آشتی کردند و آقای شایان داره برمی گرده. خیلی خوشحال شدم. هم از دست خانم شایان و اون پسر لوسش راحت میشدم و هم تکلیفم روشن می شد. نمیدونستم با شایان چطور باید برخورد کنم؟ قراره چه تصمیمی برای من بگیره؟ چرا نذاشت من از دست بچه راحت بشم؟ 🔻🔹️🔻🔹️🔻🔹️🔻 اشرف از مشهد برگشت. روزهای خوبی رو باهم گذرانده بودند و پرانرژی، میرفت که یه زندگی جدید رو شروع کنه. گاهی به شرایطش غبطه میخوردم😔 درسته زندگی ایده آلی رو شروع نکرد ولی حداقل میدونست که داره چیکار می کنه و مثل من یه زندگی مبهم و بی نتیجه نداره☹ یه مهمونی مختصر گرفتند و رفتند سر خونه و زندگیشون😕 تو شلوغی مهمونی یواشکی سر کرد توی گوشم و گفت ببخشید که میخواستم مجبورت کنم سقط کنی!😳 فعلا کاری نکن. با یه گروه آشنا شدم که بهت کمک می کنند. یه نور امیدی تو قلبم تابید و از صمیم قلبم خوشحال شدم. بی صبرانه منتظر بودم تا اشرف رو تنها گیر بیارم که بپرسم چیکار کنم؟ 🍂🍂🍂 دو روز بود اشرف رفته بود و فرصت نکرده بود به دیدنم بیاد. دیگه مزاحم زندگیشون نشدم و منتظر موندم خودش بهم سر بزنه. یه روز ظهر که تازه از قنادی رسیده بودم خونه و سرگرم آماده کردن غذا بودم، زنگ در رو زدند و من به خیال اینکه اشرف اومده رفتم در رو باز کردم.🥰 شایان بود. اون مرد شیک پوش و مرتب و اتو کشیده که یکی دوماه بیشتر نمیشد رفته بود انگار سالها پیرشده بود. لاغر شده بود و چشماش کم فروغ شده بود😞. _تعارف نمی کنی بیام خونت؟ میدونی که الان وضع تو از من بهتره؟ تو حداقل خونه داری! ولی من هیچی ندارم😔 زبونم بند اومده بود. نمی تونستم چیزی بگم. نمی دونستم خوشحال باشم یا ناراحت؟ اصلا بهش اجازه بدم بیاد تو یا نه؟ ناخود آگاه رفتم کنار و اجازه دادم بیاد. این داستان ادامه دارد... 🔆مرکز مردمی نفس سبزوار🔆 https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بلوغ زودرس از تبعات تک فرزندی اگر فرزند تک باشد به ناچار باید در کنار بزرگسالان پرورش یابد و در نتیجه، تجربه‌ای از کودکی و نوجوانی خود ندارد و با پرش_ناگهانی وارد دوران مسئولیت‌پذیری بزرگسالان خواهد شد. به همین دلیل از لحاظ روحی و روانی بسیار سریع رشد می‌کند و دنیا را از دید بزرگسالان می‌بیند. 💯 حضور در چنین خانواده‌ای که تنها شامل بزرگسالان است سبب بلوغ_زودرس کودک می‌شود، این کودکان از نظر جسمی نشانه‌ های بلوغ را دارند اما تجربه کافی ندارند؛ در این شرایط در هر دو جنس ممکن است رفتارهای ناهنجار بروز کند. 💯 والدین تک فرزند ممکن است خانواده خود را به صورت سه_تفنگدار ببینند؛ آن‌ ها با هم غذا می‌ خورند، با هم به سفر می‌ روند، با هم در اجتماع هستند و با هم به مهمانی و مجالس می‌ روند. در این خانواده‌ ها حتی ممکن است به بچه اجازه تصمیم گیری در تصمیمات خانوادگی داده شود و کودک چنین تصور کند که بخشی از زندگی والدین است،امااین یک آسیب_جدی برای تک فرزند است. 👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶 https://eitaa.com/nafas110530
اگر آن روزها مثل من و تو فکر میکردند دیگر من و تو وجود نداشتیم. https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سقط عمدی در خانواده هایی که با بارداری ن. ا خواسته(خدا خواسته) مواجهه میشن، ایا واقعا رهایی از مشکلات را دارن🧐 از منظر روانپزشکی با هم ببینیم👆👆👆 👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶 https://eitaa.com/nafas110530
سقط عمدی جنین با مادر چه میکند؟ https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️سوال: اقتصادوخرج یک واقعیت است شما هر اندازه هم که بخواهید آن را انکار کنید نمیتوانید از آن فرار کنید ایمان و اعتقاد، پول انسان را که بیشتر نمیکند، نهایتش آن است که صبرانسان را افزون می کند. همه ما هم که صبر ایوب نداریم.پس زنده باد شعار «فرزند کمتر زندگی بهتر». ✅ پاسخ: جهان را صاحبی باشد، خدا نام در نوع نگاه دین به زندگی، خدا همه کاره است و تنها وظیفه انسان، بندگی است. تأمین رزق در نگاه دینی بر عهده انسان نیست.ما تنهابایدبه دستورخداوندعمل کرده،به دنبال کار برویم. نباید تنبل باشیم و در گوشه ای بنشینیم تا خداوند رزق ما را برساند؛امارزق ما در دست خدا بوده اوست که رزق را تنگ میکندو وسعت میدهد.این حقیقت در۹آیه از آیات قرآن تأکید شده که فکر می کنم عدد قابل توجهی است. قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﺑﮕﻮ : ﻳﻘﻴﻨﺎً ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺭﻭﺯی ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻳﺎ ﺗﻨﮓ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ ، ﻭلی ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩم نمی دانند.(سوره سبأ،آیه ۳۶) مشکل ما از وقتی شروع میشودکه خودمان را همه کاره رزق میدانیم. قدیمی هااگر در فرزندآوری نگران رزق فرزندان نبودند، به جهت اعتقاد شدیدشان به آموزه های دینی بود.بیایید به اصلمان برگردیم اصل ما این نبودکه خودمان را همه کاره بدانیم توکل، مهمترین اصل ماست. در فرهنگ ما 《از تو حرکت،از خدا برکت》 پایه اقتصاد خانواده بود. ما خود را وسیله میدانستیم ورزق خود و فرزندانمان را در دست خدا می دیدیم. 📚منبع: کتاب ✍نویسنده: محسن عباس ولدی 👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶 https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️انتشار برای اولین بار 🎬داستان مصور "نسخه ی اسلامی جمعیت در برابر نسخه غربی" 🔹طراحی و تصویر: امیر رضا رحیمی 🔸تهیه شده در ️مرکز آفرینش های هنری @mafarineshha 👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶 https://eitaa.com/nafas110530
36.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ درباره جمعیت و سیاست‌های آن در جهان 💠 «کمتر باشید تا بیشتر بخورید» عنوان موشن گرافی است که در آن به موضوع جمعیت، بحران جمعیت، سیاست‌های کشور درباره جمعیت و تاریخچه این موضوع در ایران و جهان به همراه نقش امپریالیسم در کاهش جمعیت کشورهای جهان سوم دارد. 💠 این اثر دارای معرفی منابع برای هر سکانس هست و مخاطبان می‌توانند با اسکن (QR کد) در پایان موشن به انبوهی از اطلاعات دست پیدا کنند. 👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶 https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘ 💫💞 قسمت 19
مخفی قسمت نوزدهم ... روزی که قبول کردم به شایان جواب مثبت بدم هیچوقت فکر نمی کردم به همچین روزی مبتلا بشم.😞 یه آینده مبهم و یه موجودی توی شکمم که هر آن امکان داشت آبرو و حیثیت من و شایان رو ببره😶 شایان قلبا به من علاقه داشت، ولی فقط علاقه داشت. هیچ اختیاری از خودش نداشت. نمیتونست من رو به رسمیت بشناسه. نه من و نه این موجودی که داخل شکم دارم. چرا من باید این موجود رو نگهدارم؟😩 شایان برگشته بود و می گفت مجبوره که به زندگی قبلش برگرده. تمام مال و اموالش بنام همسرش شده بود و غیر از لباس تنش هیچی نداشت. حتی حسابهای بانکیش هم مسدود شده بود. یه نیمچه اعتقاد مذهبی داشت که نمی تونست اجازه بده من بچه مو از بین ببرم. میگفت اگر این بچه رو بکشیم از این بیچاره تر میشیم. ولی در عمل هیچ کمکی نمی تونست به من بکنه. تنها کاری که کرد گفت پول پیشی که برای رهن و اجاره اینجا داده و مبلغ قابل ملاحظه ای هم بود باشه برای خودم. و این حکم مهریه من برای این مدت که باهم بودیم😔. شایان اون شب از من خداحافظی کرد و گفت هرچی بین ما بوده، تموم شده. و سعی کن فراموش کنی این بچه مال منه😭. میخوای بذارش سر راه. میخوای از بین ببر. میخوای بفروشش. فقط بدون که من به مرگش راضی نیستم. و در عقوبت آخرتش خودم رو شریک نمی دونم. بهش گفتم: _ و اگر من بخوام به همه بگم که این بچه مال تو بوده چی؟ + اونوقت هر دو باهم بدبخت میشیم. اگر راضی میشی که منو بدبخت کنی به قیمت بیچاره شدن خودت اینکار رو بکن. فقط بدون من کلی سفته ازت دارم. درسته هیچوقت دلم نمیاد اونا رو به اجرا بذارم ولی اگر مجبور بشم چاره ای ندارم😔. با برگشتن من به مغازه دیگه لازم نیست تو هم بیای اونجا. من نمیتونم حضورت اونجا رو تحمل کنم😞. و اینکه کم کم همه چی مشخص میشه و آبروی هر دو مون میره. جای تو باشم از این شهر میرم. _به همین راحتی منو از زندگیت بیرون می کنی؟ + چاره ای ندارم! _ این موجودی که توی شکم منه، بچه توئه. اینو که نمیتونی منکر بشی؟ + اون قرار نبوده باشه! کسی منتظرش نیست. گفتم که اختیارش با خودت. بهتره که اسم من تو شناسنامه اش نباشه چون از زندگی ساقط میشه و من رو هم ساقط میکنه. من سالها تلاش کردم که اعتبار کسب کنم و الان نمیخوام همه چی رو از دست بدم. اگر برگردم به زندگی قبلی، میتونم حداقل در ظاهر صاحب همه چیز باشم. ارتباط من و تو از اول اشتباه بود. من از نجابت و فرمانبرداری تو خوشم اومد. دقیقا همون چیزی که زنم نداره😔 به خیال خودم می خواستم اون رو حذف کنم و تو رو بجاش بذارم ولی محاسباتم اشتباه از آب در اومد. اون زرنگتر از من بود. اول توافق کرد و نصف دارایی مو گرفت و بعد مهریه اش رو اجرا گذاشت و همه رو صاحب شد. الانم اگر بخواد میتونه همه رو بفروشه بره پیش خانواده اش. من الان فقط نگهبان اموالشم😞. دلم برای شایان سوخت. حقش این نبود. ولی حقم منم این نبود.😔 🍁🍁🍁🍁 به پیشنهاد شایان، روز بعد رفتم قنادی یه دعوای ساختگی با خانم و آقای شایان راه انداختم و در ظاهر وسایلم رو برداشتم و کلا از زندگی و کار و ... همه چی اونا در اومدم. من موندم و یه آینده سیاه و تاریک و مبهم. یه موجودی که نمی دونستم باهاش چیکار کنم؟😭 رفتم خونه اشرف، یه خونه نمور و قدیمی با کلی بوی نم و کاهگل و ... نمیدونم اشرف به چی این زندگی دلش رو خوش کرده بود؟ ولی هرچی بود دلش آروم بود😔 اشرف میگفت توی برگشت از مشهد با چند تا خانم آشنا شده بود که توی یه موسسه کار می کنند و کارشون کمک به افرادی مثل من هست که بچه شون رو نمیتونن نگهدارند. نظر اشرف بعد از صحبت با اونا عوض شده بود که میگفت بیا دارو بخور و بچه رو سقط کن🙄 اشرف می گفت: اگر بچه رو عمدا سقط کنی باید دیه بدی و برابر با قتل یک آدم هست! شماره و آدرس اون مرکز رو گرفتم و قرار شد بهشون زنگ بزنم. 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 عصر همون روز تماس گرفتم و رفتم مرکز مردمی نفس. یه خانومی اونجا بود که منو می شناخت. گفتم که شهرمون کوچیکه و تقریبا همه همدیگر رو میشناسن. این داستان ادامه دارد ... 🍀مرکز مردمی نفس سبزوار 🍀 https://eitaa.com/nafas110530
سلام صبح شما بخیر😍😍 https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 تفاوت ایران با بقیه کشورهای در شرف پیری جهان در کجاست⁉️🤔 اولاً همه کشورها به شدت در پی جلوگیری از این اتفاق هستند و حتی بعضی ۵ درصد تولید ناخالص داخلی را به مقابله با این موضوع اختصاص داده اند. زیرا هر کشوری وارد این معضل شده از لحاظ اقتصادی رو به افول رفته. و خروج از تله جمعیت به مراتب بسیار سخت‌تر از پیشگیری است. دوم اینکه ایران با بقیه کشورها چند فرق اساسی دارد: کشوری مثل ژاپن در عرض ۶۳ سال و انگلیس در عرض ۹۵ سال پیر شدند و آمار فرزند آوریشان از ۶ به ۳ رسید. اما ایران در عرض ۱۰ سال این اتفاق برایش افتاده. یعنی آن‌ها وارد یک تله جمعیتی نسبتاً کم عمق شدند و میتوانند از آن عبور کنند، اما ایران طی سالهای آینده وارد یک تله جمعیتی بسیار عمیق خواهد شد.😔 ◀️ کشورهایی مثل ژاپن و انگلیس کشورهای صنعتی و ثروتمندی بودند و توانستند اقتصادشان را حفظ کنند‌. اما در ایران با وجود این همه جوان هنوز مشکلات اقتصادی حل نشده و تحریم‌ها هنوز ادامه دارد، ضربه‌ای مثل پیری جمعیت مشکلات رو غیر قابل حل خواهد کرد. ◀️ کشورهایی مثل ژاپن و انگلیس دشمن های قسم خورده ندارند. ایران دشمن‌هایی دارد که منتظر یک خلل کوچک هستند تا بتوانند ضربه‌شان را بزنند. به خصوص توده جمعیتی دهه شصتی که در حال پیر شدن هست و آن شیب شدید در تله جمعیت را ایجاد کرده.🤕 اگر بحران جمعیتی پیش رو را جدی بگیریم و سریعا اقدام کنیم، هنوز سه سال برای پیشگیری وقت داریم. ☘مرکز مردمی نفس سبزوار🍀 https://eitaa.com/nafas110530
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘ 💫💞 قسمت 20
مخفی قسمت بیستم خانمی که روبروی من قرار گرفته بود ماما بود و دورادور من رو می شناخت. صورتش پر از سوال بود و باورش نمیشد که من باردار باشم. بهش گفتم که دارو گرفتم و قرار بوده سقط کنم😔 پیش خانم دکتر هم رفتم و ایشون هم برام کاری انجام نداد☹. اول از همه به من اطمینان داد که تمام مسائلی که اونجا عنوان میکنم محرمانه می مونه و بعد هم گفت هرکمکی که بتونن برام می کنند. برام توضیح دادند که کارشون فقط نجات فرزندان مشروع هست. و من گریه کردم و به خاک پدرم قسم خوردم که فرزندم مشروع هست و نتیجه یک ازدواج موقت هست😔. کمک به من یک کم پیچیده بود. نه حاضر بودم بهشون بگم که پدر بچه ام کیه و نه حاضر بودم بارداریم رو ادامه بدم. نمیدونستم چطور میتونند به من کمک کنند؟ امیدوار بودم برام مجوز سقط درمانی بگیرند و من رو به این شکل، از این موجودی که داخل بدن من جا خوش کرده نجات بدند. خانم مامای نفس برای من توضیح داد که سقط درمانی شرایطی داره و همینطوری نمیشه مجوز گرفت. باید مدارک پزشکی لازم و کافی داشته باشیم و حتما چهار متخصص برگه سقط درمانی رو تایید کنند. طبق مدارکی که شما آوردین، بچه شما سالم هست. برام در مورد گناه سقط و قتل جنین توضیح داد و گفت راه حل مشکل، پاک کردن صورت مسئله نیست. من آدم معتقدی هستم و حاضر نبودم گناه قتل، اونم قتل موجودی که خودم باعث و بانی به وجود آوردنش بودم رو به گردنم باشه😭. ولی باید چیکار می کردم؟ به دنیا آوردن این بچه، یعنی رفتن آبرو و حیثیت من😭. به دنیا آوردن یه موجودی که پدرش حاضر نیست قبولش کنه و مسئولیتش رو بپذیره😔. خانم مامای نفس کلی با من صحبت کرد و گفت شما سعی کن بچه رو نگهداری و بعد از دنیا اومدن بچه ما اون رو از شما میگیریم. خانواده هایی هستند که در حسرت بچه👶 هستند. بزرگترین امتیاز بچه شما، حلال زاده بودنش هست. گرچه غیر حلال زاده ها هم بی گناه و معصوم هستند و خودشون مقصر نیستند ولی چه میشه کرد؟🌼 خیلیا برای گرفتن بچه از بهزیستی حساسیت دارند که نمیدونند پدر و مادر بچه کیه! گرچه هنوز تصمیمی نگرفته بودم ولی کمی دلگرم شدم. از اینکه خانم ماما گفت ما کنارت هستیم خیلی دلگرم شدم. خانم ماما رو از نزدیک ندیده بودم ولی میدونستم که سالهاست توی کارهای اجتماعی فعال هست! آدم قابل اعتمادی هست و اصلا هم در زندگی خصوصی من سرک نکشید. می گفت پدر و مادرم رو از قدیم میشناسه و بزرگترین اشتباه مادرم، ازدواج با همین ناپدری الانم هست. نگران دوتا برادر ناتنی من بود که معلوم نبود چه آینده ای دارند؟ خبر ازدواج خواهرم خوشحالش کرد و براش کلی دعا کرد. قرار بود چند روز دیگه برم و خبر بدم چه تصمیمی قراره بگیرم؟🍀 شب منشی خانم دکتر به من زنگ زد و گفت خانم دکتر با من کار داره! همون شب رفتم پیش خانم دکتر. بازم آخرین بیمار بودم و منشی که دوستم بود رفته بود. خانم دکتر شماره تلفن خانمی رو بهم داد و گفت که بهش زنگ بزنم. گفت این خانم از استان کرمان هست و همسایه یکی از اقوام ما توی کرمان هست. - استان کرمان؟ خیلی کلی به من گفت که این شماره یه زوج هست که بچه دار نشدند و دنبال بچه هستند🤔 🍂🍂🍂 تصمیم سختی بود. حتی نمیتونستم برم سمت گوشی که زنگ بزنم. زنگ بزنم که چی؟ که میخوام برای شما بچه بیارم؟ ولی باید هرچه زودتر تصمیم می گرفتم. من دیگه سرکار نمیرفتم و تمام اندوخته ام رو سر ازدواج خواهرم دادم رفت. بعید میدونم خواهرم بتونه برگردونه! لذا اولین کاری که کردم رفتم سراغ صاحب خونه و پول رهن خونه رو گرفتم. خوشبختانه با اجاره موافق تر بود. میتونستم شروع به خرج کردن پول رهن کنم تا فرجی بشه🙄. یکی دوهفته گذشت و من همچنان نمیدونستم چیکار کنم. خانم ماما چندبار بهم زنگ زد و گفت که تصمیم خطرناکی نگیرم! دو سه تا خانواده پیدا کردیم که بچه شما رو میتونند نگه دارند. حتی یکی دو نفر هستند که گفتند هزینه و مخارج بچه رو حاضرند بدند و شما خودت بچه رو نگهداری! گفتم فعلا هنوز شرایط تصمیم گیری ندارم. ولی قطعا بچه رو خودم نمیخوام چون نمیتونم نگهدارم😞 تا اینکه یکروز یه تماس ناشناس داشتم. اول جواب ندادم ولی بعد متوجه شدم همون خانم کرمانی هست🧕🏽 می گفت با اصرار، شماره من رو از خانم دکتر گرفته! پشت گوشی با اون لهجه قشنگ کرمانی گفت که ۲۰ ساله ازدواج کرده و نتونسته بچه دار بشه. گفتم من یک کم شرایطم خاص هست. به خاطر بچه نمیتونم برم سرکار. شما اگر بچه رو میخواین باید هزینه نگهداری بچه و من رو در این مدت بدید. موافقت کرد و گفت هر شرطی داشته باشی من قبول می کنم. به این خانوم هم گفتم که خبرتون میدم. اما هنوز تصمیم نگرفته بودم که چیکار کنم؟🤔 باید قبل از تصمیم گیری قطعی، با شایان اتمام حجت می کردم. به بهانه دیدن کرمعلی رفتم قنادی🍩 شایان تو مغازه بود. تا منو دید یکم به تته پته افتاد و ... این داستان ادامه دارد.... 👶مرکز مردمی نفس سبزوار👶 https://eitaa.com/nafas110530