eitaa logo
مرکز مردمی نفس سبزوار
336 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1هزار ویدیو
10 فایل
👶ناجی فرزندان سقط👶 طبق آمار😔روزانه حداقل 10 جنین در شهر سبزوار س.ق.ط عمدی می شوند😭 در صورت مواجهه با این موارد با مشاوران ما تماس بگیرید🙏 09389803541 09045158764 09153714155 ادمین👇 @darininurse @drghazanfari شماره کارت 6037997950482761
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘ داستان 💫💞 قسمت 7
نوجوانی من قسمت هفتم ..... واقعا که؟؟!!!.......در مورد خانم اکرامی چی فکر می کردم و چی شد. یه معلم زبان که یه زمانی الگوی زندگی من بود. همیشه بهترین و شیک پوش ترین و باوقارترین معلم من!!!! توی ذهنم فکر می کردم با بچه هاش خارجی صحبت می کنه همه بچه هاش تحصیلات عالیه دارند و شایدم پروفسوری چیزی شدن و سالی چندبار داره میره خارج از کشور ازشون سرمیزنه !!!✈✈ الان فهمیدم بچه نداره😔 باخودم گفتم ای کاش نمیدونستم و نمیفهمیدم خانم اکرامی حسرت بچه به دل داره!!🤔 اگه حسرت نداره چرا هرزمان اسم بچه کوچک میاد آه میکشه و حسرت می خوره...🤒.باخودم گفتم نکنه بچه کوچکش رو از دست داده؟؟ 🙁 من چه میدونم !!!! یکم هیجانی ترش کنم؟ شاید بچه شو گم کرده؟ آها بچه شو دزدیدن!!! پس برای همون اومده تو این مرکز نگهداری از بچه های بد سرپرست یا یتیم؟🌱 واقعا ها؟؟؟!!! یکی مثل خانم اکرامی الان باید یه موسسه زبان می داشت تا مرکز نگهداری از بچه ها 😐 چاره ای نبود باید تا فردا صبر می کردم یا زودتر میرفتم دیدن سارا و اصل قضیه رو زودتر میفهمیدم .... 👩‍👦‍👦 👩‍👦‍👦 👩‍👦‍👦 اون شب بچه هام از من خواستند براشون قصه شب بگم بعد بخوابند.🥰 و من احساس کردم محکم تر از شبهای قبل بغل شون کردم.... نگار میگه مامان از وقتی میری سرکار مهربونتر شدی ها☺☺ علی 7ساله هم مطابق همیشه خودشیرینی می کنه که مامان من، همیشه مهربونه 😍😍 هروقت به چشمای علی نگاه می کنم و عشق و محبت رو تو چشماش میبینم از خودم بدم میاد که یک روزی ناراحت بودم وقتی شنیدم باردار شدم🥺 اصلا دوست ندارم اون روزهای سخت رو بیاد بیارم😥 خبر ورشکستگی همسرم، از دست دادن خونه و ماشین و تمام پس اندازمون💰💵 غربت و بچه کوچیک و در کنار همه اونا جواب آزمایش مثبت بارداری 😟 واقعا روزهای سختی بود همه اینا در کمتر از یک ماه اتفاق افتاد و ما برای فرار از دست طلبکارها برگشتیم به روستای پدری🏡 توی اون روزهای سخت اگر پدر و مادرم و خواهرو برادرام به دادمون نمیرسیدند معلوم نبود چه بلایی به سرمون میومد. فکر نکنید بابا و مامان من خیلی پولدار بودن ها؟ نه!!! اونا فقط حمایت روحی روانی کردند و مشاوره دادند.با کمک خانواده ام تونستیم با تمام آنچه داشتیم و با گرفتن وام و قرض و ...از پس طلبکارها بربیایم🙁 نمیخوام اون روزها رو یاد آوری کنم😔 خدارو هزار مرتبه شکر که همه مون صحیح و سالم هستیم و تونستیم دوباره یه زندگی آروم و بی حاشیه بسازیم👨‍👩‍👧‍👧 نمیدونم شاید حکمت خدا در این آزمایش بود یهو همه چی بهمون داد و بعد دید نه ما هنوز ظرفیتش رو نداریم. چرا که توی همون مدت، خیلی من و همسرم حرص دنیا داشتیم و میخواستیم به همه جا برسیم🙄 اومدم برای بچه ها قصه بگم و خودم رفتم توی قصه زندگی خودم😄 خیلی وقت بود یاد اون دوران سخت نکرده بودم.. 💮💮💮💮💮 صبح زود قبل اینکه از خونه دربیام خانم اکرامی پیام داد که امروز کسی قسمت اداری نیست اگر تمایل داری میتونی امروز رو خونه بمونی، با وجود اینکه تو خونه هم کار زیاد داشتم ولی ترجیح دادم خونه نمونم. کنجکاوی در مورد سرگذشت زندگی عمه شراره آروم و قرار رو از من گرفته بود.... تردید داشتم سارا این ساعت بیداره یا خوابه؟! قطعا مادر سه تا بچه الان باید بیدار باشه😁 _الو سارا!!! _جانم گل بهار چیزی شده؟ _آره باید بیام خونتون!! _اتفاقی افتاده؟ _آره دارم میمیرم😄 _خدا نکنه پس چرا داری میخندی؟! _خب دارم از کنجکاوی میمیرم😁😁 سارا خیلی تلاش کرد منو بپیچونه ولی منم پیله تر از این حرفا بودم😜 _خب عزیز دلم این وقت صبح هنوز ویندوز من بالا نیومده چی میخوای بدونی؟ _اول از همه بگو عمه چرا بچه نداره؟ _فضول!!خب خدا نخواسته دیگه!! _نه این جواب من نیست😐 _دلیلش رو نمیدونم ولی میدونم عمه شراره خیلی تلاش کرد.شاید ۲۰بار IVF کرد. اون زمان که فقط یک یا دو مرکز تو ایران این کار رو می کرد ولی بی فایده بود.... من چیز زیادی از اوایل زندگی عمه نمیدونم ولی میدونم که عمه این چندسال اخیر خیلی تغییر کرد..عمو پرویز همسر عمه خیلی بچه دوست بود و عمه برعکس از بچه فراری یادمه بچه که بودیم همیشه عمو پرویز با چنان عشق و علاقه ای مارو بغل می کرد و میبوسید ولی برعکس عمه با وجود اینکه برادرزاده های اون بودیم فقط یه لبخند به زور میزد که چطورین؟ گاهی باخودم فکر میکردم خدا به عمه بچه نمیده چون بلد نیست با بچه ها بازی کنه😕 _عمو پرویز کجاست الان زنده اس؟ _آره زنده است ولی سالهاست که گوشه گیر شده گرفتار اعتیاد شده و عمه خودش رو مقصر میدونه... این داستان ادامه دارد.... 🌱مرکز مردمی نفس سبزوار🌱 https://eitaa.com/nafas110530
10.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ارزش جنین 🔸روایتی تکان دهنده در مورد ارزش جنین ✅ حجت الاسلام شاه جعفری نفس |نجات فرزندان سقط @Nafasir1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. یه گلدون گل زیبا درست کنین😍🌺 بابچه ها👨‍👧‍👧 ✂️مرکز مردمی نفس سبزوار ✂️ https://eitaa.com/nafas110530
👼👼👼👼✨✨✨✨☘☘☘ داستان 💫💞 قسمت 8
نوجوانی من.... قسمت هشتم.... هرچی جلوتر میرفتم پنجره جدیدی از شخصیت خانم اکرامی برام روشن می شد. و جالب این بود که من بیشتر شیفته ایشون می شدم،دوران بچگی به نحوی از ظاهر ایشون و الان شیفته شخصیت و افکار ایشون شدم. به سارا گفتم که با عمه شراره در مورد جوانی جمعیت صحبت کردیم و داشته من رو مجاب می کرده که بچه سوم و چهارم رو هم بیارم😄 _خب تو که اینقدر شیفته عمه جان هستی چرا حرفشو گوش نمیدی😕 _خب من شیفته زیبایی و مدل حرف زدن و اون کفشای پاشنه بلندشم نه خود حرفاش😜 _همینه دیگه هرجا برات میصرفه دوس داری😄😐 _شوخی کردم حالا یکم فک کنم شاید منم به نتیجه شماها رسیدم. _حتما میرسی. من جزو فعالین جوانی جمعیت هستم یکی از دلایل فعالیت من تشویق های عمه شراره است. ایشون واقعا هم اهل مطالعه است و هم دلسوز. حالا درسته خدا نخواست و بچه دار نشد ولی اندازه چندبرابر بچه های خودش برای افزایش جمعیت قدم برداشته. _جان بمیرم براش دلم خون شد.از وقتی گفتی عمو پرویز هم گرفتار اعتیاد شده خیلی بیشتر دلم میسوزه براش😔 _تورو خدا راجع به این قضیه چیزی به عمه نگی خودش اگه دوست داشته باشه بهت میگه. _باشه حتما نمیدونی چرا امروز گفت کادر اداری نیستن؟مگه مرکز نگهداری از بچه ها شبانه روزی نیست؟ _چرا شبانه روزیه ولی یک روزهایی عمه و کادر، بچه هارو برمیدارن میبرن دیدن خانواده هاشون.شاید امروز از همون روزها بوده _آها دیروز یه صحبتهایی درمورد هماهنگی سرویس بود. مگه این بچه ها بچه یتیم نیستند؟ _همه شون نه...یه تعدادی شون بد سرپرستن یه تعدادی هم والدین شون یا هردو یا یکی زندانن😔 _نمیدونی خانم اکرامی چرا اینجا رو بعد بازنشستگی انتخاب کرده؟ میتونست یه موسسه زبان بزنه🤔 _دقیق نمیدونم ولی یه حدسهایی میزنم بهتره خودت از زبون خودش بشنوی. _گاهی فکر میکنم ای کاش دوباره ایشون رو نمیدیدم. تحمل شنیدن سختی های خانم اکرامی رو ندارم. توی ذهن من ایشون یه آدم خوشبخت و بی غصه است. _روزگار همینه گل بهار جان! هرکسی یه جوری توی زندگیش درگیره من که فکر میکنم هراتفاقی برای ما بی دلیل نیست رشدمون به همین اتفاقهاست. ⚜ ⚜⚜ ⚜ ⚜ در کنار سارا روز خوبی بود . داشتم فکر می کردم. امروز که سرکار نرفتم زودتر برم خونه و موقع اومدن بچه ها خونه باشم🥰 چند روز بیشتر نیست که سرکار میرم ولی همین چندروز کافی بود بفهمم چقدر بچه ها خوشحال میشن از مدرسه که بیان ببینن خونه هستم😍 💠💠💠💠💠💠 _خانم اکرامی من امروز سراپا گوشم درمورد زندگی تون بشنوم داستان اونجا رسید که با پسر عمه تون ازدواج کردین🥰 _قربونت برم گل بهارجان امروز راحله مرخص میشه درگیر ترخیص اون هستیم دیر نمیشه داستان زندگی من😏 _باشه فقط به من بگین چی شد اومدین اینجا؟ _اینجا من اولش به عنوان معلم زبان اومدم ولی بعد از شرایط کاری اینجا خوشم اومد موندگار شدم...حالا با جزئیات بعدا برات میگم _خب حالا که دیگه من اینجا موندگار شدم حداقل دلیل قرص خوردن راحله رو بگین؟ خانم اکرامی یه جوری بهم نگاه کرد که توقع نداشت😏 بعدم گفت: گل بهار فکر نمی کردم اینقدر....لااله اله الله😒 دیگه هیچی نگفتم و سرم و انداختم پایین😔 خانم اکرامی یه چیزی زیر لبش تکرار کرد و بعد گفت: اولا هرچی اینجا اتفاق میفته اصلا نباید به بیرون درز کنه، دوما این طفلان معصوم هرکدوم یه سرگذشت عجیب و غریب دارند که اصلا برای من و شما که تو یک خانواده سالم بزرگ شدیم قابل لمس نیست. بنابراین نباید سرزنش بشن. اینجا باید محبت کنی و انتظار رفتاری که بچه های عادی دارند نباید داشته باشی ازشون. تا حالا شنیدی یه دختر نوجوان آرزو کنه با یه پیرمرد ۸۰ساله پولدار ازدواج کنه؟ تاحالا شنیدی یا دیدی.... ولش کن ندونی بهتره دختری که اونروز دیدی با اون شرایط بردنش دوماه به آزادی پدرش مونده بود...فقط منتظر بود بابا بیاد دنبالش ولی گویا مجدد دچار جرم شده و حداقل چندسال دیگه باید بمونه😔 راحله به امید اینکه دیگه میره داشت زمان رو سپری می کرد ولی... 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 دیگه تقریبا داشتم مطمئن می شدم که خانم اکرامی چرا اینجاست. اون دیده اینجا میتونه به افرادی کمک کنه که کمبود محبت دارند و اینجوری اون خلاء نداشتن فرزندش رو پر کنه😔😔 خانم اکرامی راست میگه بچه ها خیلی به محبت نیاز دارند و این بچه ها چون از خانواده محروم هستند اون عشق و علاقه ای که از سمت خانواده دریافت میشه رو ندارند.. علی کوچولوی من اگه روزی چندبار بغلم نیاد و من رو نبوسه و مطمئن نشه که من دوستش دارم یعنی از دهنم نشنوه روزش شب نمیشه😕 دیدین بچه ها وقتی میخوان خودشون با خودشون بازی کنن بساط بازی رو میارن دقیق نزدیک ترین نقطه به مامان یا باباشون😄😍....جان، بمیرم این طفلی ها این خلاء رو چطور و با کی پر میکنن...😔 به همین زودی دلم برای بچه هام تنگ شد....ممنونتم خدا که موهبت مادرشدن بهم دادی🙏🙏 این داستان ادامه دارد.... 🌿مرکز مردمی نفس سبزوار🌿 https://eitaa.com/nafas110530
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍😍😘🥰قند عسل. 💫حدود دو دقیقه، بی‌امان بخند💫 👌🏻داروی ضد افسردگی😍 🍃🌸••●••🌸🍃 ☘مرکز مردمی نفس سبزوارhttps://eitaa.com/nafas110530
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مصاحبه‌ای که با این پسر ۴ساله شده دقت کنید.... ❤️بچه‌ها می‌بینند؛ بچه‌ها میفهمن 👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶 https://eitaa.com/nafas110530
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
√ ارتباطِ عدم درست بازی کردنِ والدین با فرزند در کودکی، با عدم احترام و اطاعت‌ِ او از والدین در نوجوانی ! 👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶 https://eitaa.com/nafas110530
🟡 ارتباط لمسی و عاطفی خود را با کودک 👧 بیشتر کنید و به او توجه شرط داشته باشید ؛ مثلا نگویید: - اگر ناخن هایت را نجوی دوستت دارم، -اگر وسائلت را جمع کنی خیلی پسر خوبی هستی! بلکه به او اطمینان دهید تحت هر شرایطی فرزند شماست و او را دوست دارید ♥️ مثلا: - خودت میدانی که من همیشه دوستت دارم ،بیا با کمک هم این چند وسیله را هم برداریم. 😇 اگر کمک کرد یا نکرد، ادبیات مهربانی شما به هم نخورد بلکه توجیهی برای ناتوانی او در این کار پیدا کنید.🌷 👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶 https://eitaa.com/nafas110530