.
یه جملهی خوشگل وموثر 👇
✔️"سروصدا کردن تومحیط عمومی باعث میشه
دیگران گوششون دردبگیره ،
موافقی وقتی رفتیم خونه یه بازی پرسروصدا باهم داشته باشیم؟؟؟"
دقت کردین؟
قانون داره هرجا وهرمکانی
وهمونو به بچم میگم 👌
وجایگزین هم پیشنهادمیدم👌
میگید ؛ ای بابا بچهی من گوشش نمیشنوه انگار😏
👇
.
یه مثال دیگه ؛ 👇
❌بازتو زبون درازی کردی؟
❌بازتو خواهرتو زدی؟
❌بریم خونه به خدمتت میرسم ، دارم برات😡
✔️"فکرمی کنم لازم باشه بهت یادآوری کنم که
ما اجازه نداریم به هم بی احترامی کنیم
زبون درازی کردن رفتار درستی نیست!"👌
🌱🌱🌱🌱
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
Https://eitaa.com/nafas110530
.
خیلی اوقات ما تهدید به محرومیت میکنیم
مثلا ؛
❌اگه یه باردیگه توخونه توپ بازی کنی توپتو پاره می کنم
❌اگه مشقتو ننویسی خبری از موبایل نیستاا
ایکس باکستم جمع میکنم ...
✔️مامان جان تصمیم گرفتی مشقتو کی انجام بدی؟ آخه طبق توافقی که داشتیم ساعت شروع انجام تکالیفت ۵ بود...
...
داستان به #قلم_شما
سلام من یه تجربه دارم شاید برای کانالتون خوب باشه
دو سال قبل در حالیکه دو تا بچه ۴ و دو ساله داشتم متوجه شدم که خدا خواسته باردارم🥺
از جاییکه خودم عاشق بچه هستم ذوق کردم اما همسرم خیلی ناراحت شد ازین قضیه😞 و مصمم گفت من این بچه رو نمیخام ، دوتا داریم با این شرایط خونه و زندگی دیگه سومی رو نمیخام و باید سقطش کنی ناراحت شدم و گفتم این کار گناه داره گفت گناه اینه که حرف منو گوش ندی! باید سقطش کنی تا دیر نشده!
شرایطم سخت بود، ویاری که خیلی زود شروع شده بود😢
ضعف و بی حالی و سرگیجه🤕
یه بچه پوشکی و یه بچه ۴ ساله که انرژی زیادی میخواست نگهداری شون!
دست تنها بودنم تو کارای خونه و بچه ها. همسرم پافشاری کرد و گفت من سهم خودم ازین بچه رو نمیخام گفتم ولی من همشو میخام و تحت هیچ شرایطی سقطش نمیکنم حتی اگه خودمم دیگه نخوای این بچه رو نگه میدارم ☹
خیلی ناراحت بود بهش تا حدودی حق میدادم چون خونمون خیلی کوچیکه و سختی هایی داره با بچه ها که غیر قابل انکار هست😞
و از طرفی حقوقمون کفایت اجاره نشینی تو خونه های یکم بزرگتر رو نمیده چه برسه به خریدش!
خیلی برام سخت بود ولی با گریه بهش گفتم که من این بچه رو نگه میدارم این هدیه ی خداست به ما این بچه تو دلم برام با بچه های قد کشیده ای که تو خونمون راه میرن و زندگی مونو شیرین کردن هیچ فرقی نداره اونا هم یه روز همین اندازه بودن یادته سر مثبت شدن آزمایشم برای اولین بار چقدر ذوق داشتیم؟!
حرفام ظاهرا بی اثر بود اما با همه ی سختی ها مادر شدنم رو دوست داشتم از مدتی قبل اینکه متوجه بشم باردارم چله زیارت عاشورا خونده بودم و متوسل شده بودم به شهید نوید که بتونم مفید باشم برای دنیای ظهور و سربار نباشم و بارداری مو یه لطف می دیدم اما حالا مخالفت های همسرم به شدت آزرده خاطرم می کرد همسرم از سرکار که می اومد ناراحت بود و یه سلام و ناهار و حرفی نبود بین مون جز اینکه بهم میگفت بیا سقطش کن هنوز روح نداره😭
خدا بهم رحم کرده بود و میخواست این بچه بمونه میگفتم نه عزیزم من اینو نمیندازم🥺 دو سه روز بعد دیدم یه شاخه گل رز قرمز گرفته و اومد خونه با یه لبخند تلخ گفت مبارکه تو دلیت🙂 اما هنوزم تو خودش بود و معلوم بود از شرایط راضی نیس.... چن ماهی گذشت ویارم شدید بود و چون دست تنها بودم خیلی اذیت میشدم تا ماه ۵ با سرم سرپا بودم اما دیگه همسرم همراه شده بود خدارو شکر😍 ماه پنج دچار کمر درد شدیدی شدم خیلی درد داشتم و در هیچ حالتی دردم آروم نمیشد همسرم سفر کاری بود و من و بچه ها تنها بودیم گوشه خونه دراز کشیدم و از درد اشک میریختم طفلی بچه هام از گریه ی من ناراحت بودن و کاری ازشون بر نمی اومد خواهرم بهم زنگ زد و وقتی صدامو شنید خودشو رسوند پیشم به سختی رفتیم دکتر و دکتر گفت دچار یه بیماری عفونی شدی هفته بعد حتما برو سونو که ببینم بچه مشکلی نداشته باشه وقتی همسرم زنگ زد و صدامو شنید دلش ریخت گفت خوبی؟ بچه خوبه؟ از نگرانیش برا بچه ذوق کردم🥺😍 بارداری سختی بود برام درد های زیادی داشتم از همون اول کمر درد و پادرد تا روز زایمان زایمان هم سخت بود به نسبت بچه سوم و پروسه ی طولانی داشت در طی بارداری کلی وزن کم کردم... اما برکاتش رو زبانم قاصره مادی و مخصوصا معنوی❤️ روزی که دنیا اومد خوشحال ترین بودم اینقدر ذوق داشتم که تو بیمارستان فکر میکردن بچه اولمه😁😍 الآن حدود دوسالشه پسرم و شیرینی زندگی مون شده به برکت اومدنش کلی روحیه مون عوض شده و انگیزه پیدا کردم برای شرکت تو کارهای گروهی هدفمند همسرم خیلی خیلی این بچه رو دوست داره و حتی از بعد به دنیا اومدنش رفتار هاش با من خیلی بهتر از قبل شده🥺 درسته که اولش خیلی سخت بود و حتی گاهی با خودم میگفتم خدایا حکمتت چیه که بهم بچه دادی با این اخلاقی که شوهرم بچه نمیخاد اما الآن که نگاه میکنم به گذشته جز لطف و رحمت خدا چیزی نمی بینم خدا رو هزار مرتبه شاکرم که کمک کرد تصمیم اشتباهی نگیرم و پاره ی تنمو نگهش داشتم🥺❤️ و همیشه دعا میکنم برای همه ی مادرا که حرف خدا رو برای رضایت هیچ کس حتی همسرشون زمین نندازن خدا به ما و بچه های ما نیازی نداره اون خالق ماست و از بین بردن خلقتش واقعا ناراحت کننده اس مثل اینکه کسی بهت هدیه بده و هدیه شو پرت کنی😔 به نظرم سقط عمدی جنین به هررررر علتی ظلم خیلی بزرگیه به مادر به جنین به خالق به مخلوق و به نظام هستی ما اگه ورشکست بشیم بچه مونو میذاریم بهزیستی؟ میکشمیش؟! پس چطور به خاطر ترس از فقر یه جنین بی دفاع رو از زندگی محروم کنیم؟ اگه جنین مشکل دار باشه خودش سقط میشه اینکه به بهانه ی احتمال بیماری هم حق حیات رو بگیریم از یه موجود اصلا بخشیدنی نیس😭 مثل اینکه عزیزمون مریض بشه دکترا جوابش کنن خودمون بکشمیش که زودتر راحت بشه😱 مریضی در بزرگسالی هم رنج داره هم هزینه پس چرا براش چاره هست؟! اما برای جنین بی دفاع کسی دل نمی سوزونه😞
☘مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
10.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مامان جون❤️
یعنی من رو نمیخوای؟
آخه چرا ؟!
من که نمیخوام تو و بابایی رو اذیت کنم! من که کاری به شما ندارم! مامانی من تو رو خیلی دوست دارم!❤️
صدای قلبت برام مثل لالاییه
برای همین آروم میخوابم. چونخیالم راحته که تو بهم غذا میدی
مامانی!
لطفاً من رو دوست داشته باش
مامانی!
خواهش میکنم بگذار به دنیا بیام و لپم رو روی صورت قشنگت بگذارم تا تو من رو ببوسی 🙏
قول میدم توی شکمت تکون تکون نخورم که نتونی بخوابی
قول میدم که خیلی بزرگ نشم که نتونی کار کنی
کوچولو هم که باشم خوبه
فقط بتونم از شکمت بیرون بیام و صورت بابایی رو ببوسم
آخه من تو و بابایی رو خیلی دوست دارم! 😘
فرشتهها گفتن که من برای شما خیلی عزیزم
گفتن شما حاضرین خودتون، هر سختی رو تحمّل کنین تا خار به پاهای کوچولوی من نره . حتماً من خیلی بچّه ی بدی بودم که دوست ندارین رشد کنم و بیام خونه 😔
حتماً داداشی رو بیشتر از من دوست دارین
حتماً دلتون نمیخواد دستهای کوچولوی من رو بگیرین
مامان تو رو خدا
مامان من شکمت رو محکم گرفتم که نیفتم بیرون
آخه اگه بیفتم نمیتونم نفس بکشم😭
مامان دستام خیلی کوچولویه. قدرت نداره
کمکم کن 😭
بابایی کمک !
بابایی نذار بیفتم
بابایی نذار بمیرم
بابایی قول میدم
تو رو خدا
قول میدم کم غذا بخورم!
مامانی تو رو خدا
مامانی آخ
درد میکنه 😩
چرا همه جا قرمزه ؟مامانی
دستم رو ول نکن مامانی!
مامانی،نمیتونم نفس بکشم
مامانی
بابایی
کمک!
و نفسهایی که به شماره میافتد
و انسانی که بیرحمانه و غرق در خون میمیرد!😭
✍ عاتکه مردانی
👶مرکز مردمی نفس سبزوار ☘
https://eitaa.com/nafas110530 ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بابای مهربان 😍
#قندونبات
👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶
https://eitaa.com/nafas110530
• بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ 🕊
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
⭕️ پاسخ به شبهات مرتبط به جمعیت و فرزندآوری👇👇
#قسمت_اول 1⃣
#بخش_چهارم
🧕🏻مجری: جناب آقای وافی یادم هست، اوایل انقلاب و قبل از انقلاب در هر خانهای که باز میشد اقلا چهار یا پنج بچه میدیدیم 👼🏻 واقعا چه اتفاقی افتاد که در این چند سال انقدر به فرزندآوری بیتوجهی کردیم؟ که الان به یک فرزند قانع شدیم؟
👳🏻♂ حاجآقا وافی: قبل از اینکه بگویم مقصر اصلی چه کسی بود میخواهم در مورد قانونی صحبت کنم به نام تقسیم تقصیر یعنی وقتی ما میخواهیم یک پدیده اجتماعی را بررسی کنیم باید بدانیم هر کسی به چه میزان مقصر است!
بنده اگر بخواهم در یک جمله جواب همهی این سوالات را بدهم باید بگویم که ما از سبک زندگی اسلامی فاصله گرفتیم و روی آوردیم به سبک زندگی غربی.
ببینید یک زمانی صحبت از این بود که ما جلوی جمعیت را بگیریم، جلوی فرزندآوری را بگیریم.
مسئولین میگفتند انفجار خانوادهها، میدانید الان در جلسات چه میگویند؟ میگویند ما در آینده انفجار سالمندان داریم. یعنی اینقدر سالمند در کشور ما زیاد میشود. 😱
یکی از اساتید ما چند وقت پیش رفته بود وین، میگفت در خیابان قدم میزدم و اصلا بچه نمیدیدم! فقط پیرمرد و پیرزن 👴🏻
یا همین اتفاق در روسیه هم افتاد. ایشون میگفت من نه سال پیش رفتم روسیه دیدم هیچ کودکی در روسیه نیست! امسال تابستان رفتم روسیه وقتی برگشتم دیدم در تمام خیابون ها همه دستشان یکی دو تا بچه است.
چکار کردند که این اتفاق افتاد ؟
#ادامه_دارد
#حجت_الاسلام_وافی
#شبهات_فرزندآوری
👶مرکز مردمی نفس سبزوار 👶
https://eitaa.com/nafas110530✨