✨﷽✨
✅ اثرات لقمه حرام در زندگی !
✍حضرت رسول خدا (ص)فرمایند:
نماز کسی که لقمهاش حرام است تا چهل روز قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد و هر مقدار از بدنش که با حرام پرورش یافته سزاوار آتش و سوختن است.
حضرت امام صادق علیه السلام :هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد.
حضرت امام هادى علیه السلام:
به راستى كه حرام، افزايش نمى يابد و اگر افزايش يابد، بركتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه اى به سوى آتش خواهد بود.
حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت! این همان سخنی است که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود: چون شکمهای شما از حرام پر شده،کلام حق در شما اثر ندارد...
📚 الكافي (ط-الاسلامیه) ج۵ ، ص ۱۲۵
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⏰http://eitaa.com/joinchat/513212433Cb136b25832👈👈
❤️کانال نماز شب ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الو سلام ببخشيد منزل خداست؟
خیلی قشنگ حتما گوش کنید 😔
✾http://eitaa.com/joinchat/513212433Cb136b25832👈👈
❤️کانال نماز شب ❤️
تقدیم به مادر آب ، حضرت رباب سلام الله علیها ...
دلشوره ای عجیب دلم را گرفته است
بی تابی علی رمقم را گرفته است
صندوقچه لباس علی را نگاه کن
پوشیدن لباس ، توانم گرفته است
گفتم سکینه،مادر،علی شیر خورده
است
بالش برای زیر سر او گرفته است
پوشیده سرهمی زرد قشنگی که عمه از
بازار مکه و یا که مدینه گرفته است
عباس آمده به دیدن اصغر ، چه با نمک
برجستگی دست ، به دندان گرفته است .
دندان کوچک صدفی ، تیز تیز بود
جایش بماند ، خنده عمو را گرفته است
*******
دلشوره ای عجیب ، وجود مرا گرفت
شیری نمانده بهر علی ، غم مرا گرفت
آن مادری که آب ننوشد یکی دو روز
بی شیر می شود به خدا،جان من گرفت
خیمه به خیمه ، در طلب آب می دوم
هاجر ، صفا ، مروه ، دلم بوی حج گرفت
لب های کوچک گل من چون به هم خورد
حالات خوردن در و دیوار را گرفت
ای وای .. از چه رو لب تو چون کویر گشت
چاکیده ،پر تَرَک ،پرِ خون، آسمان گرفت
مَشکی که برد ، سُکینه ، به عباس می دهد
آسوده گشت خاطر ما ، خیمه جان گرفت
چون می رود عمو ، مه تابان ، رقیه جان
نوبت برای خوردن آب علی گرفت
رفته سکینه بر در خیمه نظاره گر
لَختی زیاد رفته عمو ، دل شرر گرفت
باران نیزه است و عمود و سر عمو
گرید رقیه ، آب نخواهم زبان گرفت
******
تو علی اکبر کوچک شده بابایی
اصغری ، لیک علمدار و یل بابایی
ذبح از گوش به گوشت ، همه هستی من
کرده محبوس به سینه نفس بابایی
گفت سید که رگ گردن تو چون میزاب
گشت جاری ، پسر خوش نفس بابایی
***
گردن کودک شش ماهه چه عطری دارد
چشمهایش بنگر ، عمق نگاهی دارد
لحظه ذبح شدن ، چون که فشارش افتاد
ریخت نظمش به هم و لرز شدیدی دارد
این امانت که ز خواهر بگرفتست حسین
چون به بغما برود ، بار خجالت دارد
بر در خیمه زنی منتظر فرزند است
چشم امید به باریدن باران دارد
ارباًاربای ، ربابا ، تو ندیدی هرگز
گوش تا گوش به یک تیر چه دیدن دارد
یک قدم پیش ، بیاید ، دو قدم پس برود
آنکه در زیر عبا ، ذبح عظیمی دارد
پشت خیمه پدری بهر پسر قبری کند
و چه قبری ، تو نپندار که عمقی دارد
خواست تا خاک بریزد ، به رخ مهتابش
ناله ای آمد و گفتا که چه چشمی دارد
چشم بازش تو ببین ، خیره شده بر رخ من
به گمانم پسرم ، حس تلذّی دارد
عصر روز دهم ماه محرم دیدند
حرمله آمده و نیزه تیزی دارد
نیزه اش را به زمین می برد و می کوبد
گوییا قصد بدی ، فکر پلیدی دارد
آه از لحظه بیرون شدن از خاک علی
چکمه بر سینه و انگشت به چشمان علی
راس تکیه زده بر پوست بدون خنجر
دو سه باری بکشی ، کنده شود ، وای علی
آه از لحظه دیدار رباب و سر نی
چشمها خیره شده جمله به چشمان علی
مادرش آب که نوشید ، خودش را می زد
سینه اش شیر بیاورده ، ولی کوش علی