🔴 قضاوت_ناقص_فیلی
در مثنوی آمده است فیلی در اتاق تاریک بود عدّهای با چشمان بسته وارد اتاق شدند.
یکی دست به خرطومش زد و گفت این ناودان است فردی پاهای فیل را لمس کرد و گفت این ستون است شخصی گوش او را گرفت و گفت این باد بزن است نفر بعدی دستی بر پشت فیل کشید و گفت این تخت است.
یعنی هر فرد، فیل را بر اساس نگاه متّکی بر حسّ لامسه خود تعریف کرد. در حالیکه اگر فیل را کامل دیده یا لمس میکردند قضاوتشان به واقع نزدیکتر میشد.
در زندگی مشترک، گاهی زن و مرد با دیدن جزء یا بخشی از رفتارهای همسر، قضاوت کلّی درمورد شخصیّت او کرده و حتّی برداشت کلّی غلط از ظاهر رفتار یا گفتارش میکنند.
هیچگاه با دیدن یک یا چند رفتار همسر به طور مطلق و کلّی نگوییم همسرم آدم خوبی نیست، اصلاً مرا درک نمیکند، آدم زندگیکُنی نیست و دهها قضاوت کلّی دیگر.
دیدن تمام ابعاد و پازل شخصیّت و رفتارهای همسر از برداشتها و تصمیمات غلط یا ناقص جلوگیری میکند.
به فرض اگر همسرم بدزبان یا تندمزاج است با قضاوت کلّی نگویم "اخلاقش اصلاً خوب نیست یا اخلاق بدرد بخوری ندارد."
چرا که در کنار بدزبانی ممکن است برای خرجی زن و بچه زحمت میکشد، دل و قلبش مهربان است، فرد کینهای نیست، زبان عذرخواهی و دهها صفات و رفتارهای مثبت دارد.
در واقع باید تمام رفتارها و اخلاقهای خوب و اشتباه او را کنار هم گذاشته و با تکمیل پازل شخصیّت او، نسبت به نقص یا اشتباه او عکسالعمل و قضاوت عادلانه و صحیح داشته باشیم تا قضاوتمان مثل اتاق تاریک و فیل نباشد.
#قضاوت
🔸داستان پند آموز
☘مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد؛
🌷اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد.
فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد.
☘ در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد.
روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟
در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد.
بروید از قصاب بگیرید تا اینکه او مریض شد
احدی به عیادتش نرفت و در نهایت در تنهایی جان داد.
هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود...
همسرش به تنهایی او را دفن کرد
اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد
دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد.
او گفت کسی که پول گوشت را پرداخت میکرد دیروز از دنیا رفت..!!
خیلی باید مراقب قضاوت هامان باشیم
#قضاوت
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
1.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردم هر روز
از صبح تا شب حرف می زنن ...
مردم همه چی میگن
چرت و پرت میگن
دری وری میگن
درست میگن غلط میگن
با منطق میگن بی منطق میگن
احساس کنی خدا ازت راضیه
و وجدان خودت راضیه
دیگه چه نگرانی داری
از اینکه مردم چی میگن ...؟!
« اغلب مردم به سردردشون بیشتر اهمیت میدن تا خبر مرگ من و شما »
#قضاوت دیگران
📔#داستان_کوتاه_آموزنده
🚩#زود_قضاوت_نکنیم
پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد. او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد. او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: «چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟»
پزشک لبخندی زد و گفت: «متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی، هرچه سریعتر خودم را رساندم و اکنون، امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم.»
پدر با عصبانیت گفت: «آرام باشم؟! اگر پسر خودت همین حالا توی همین اتاق بود آیا تو می توانستی آرام بگیری؟ اگر پسر خودت همین حالا می مرد چکار می کردی؟»
پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: «من جوابی را که در قرآن گفته شده می گویم؛ از خاک آمده ایم و به خاک باز می گردیم. شفادهنده یکی از اسمهای خداوند است. پزشک نمی تواند عمر را افزایش دهد. برو و برای پسرت از خدا شفاعت بخواه. ما بهترین کارمان را انجام می دهیم به لطف و منت خدا.»
پدر زمزمه کرد: «نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در شرایط آنان نیستیم آسان است.»
عمل جراحی چند ساعت طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد و گفت: «خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد.» و بدون اینکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حالیکه بیمارستان را ترک می کرد گفت: «اگر شما سؤالی دارید، از پرستار بپرسید.»
پدر با دیدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک دید گفت: «چرا او اینقدر متکبر است؟ نمی توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم ازش سؤال کنم؟»
پرستار درحالیکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد: «پسرش دیروز در یک حادثه ی رانندگی مرد. وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتیم، او در مراسم تدفین بود و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد با عجله اینجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند.»
هرگز زود کسی را قضاوت نکنید چون شما نمی دانید زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان می گذرد یا آنان در چه شرایطی هستند.
#قضاوت
1.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا با کفش های کسی راه نرفته ای، درباره اش قضاوت نکن...
برای ابراز عشق به مردم، مجبور نیستید، آنها را ببوسید.
برای عشق ورزیدن به دیگران،
لازم نیست یک کاسه برنج به آنها بدهید.
"عشق ورزیدن یعنی، درباره دیگران کمتر قضاوت کردن، و دادن این اجازه به آنها که آنطور که دوست دارند زندگی کنند،
و بدون انتقادِ ما "آن کسی باشند که هستند..."
محتاط باشیم؛
در سرزنش و قضاوت کردن دیگران.
وقتی نه از دیروز او خبر داریم،
نه از فردای خودمان...
#قضاوت
💢تنها پرنده ای که جرئت میکنه عقابو نوک بزنه
تنها پرنده ای که جرئت میکنه عقابو نوک بزنه دورنگوی سیاهه، اون پشت عقاب می شینه و گردنشو گاز می گیره.
با این حال عقاب هیچ واکنشی نشون نمیده و با دورنگو نمیجنگه!
اون وقت و انرژی خودشو تلف نمیکنه،
فقط بالاشو باز می کنه و شروع میکنه به بالاتر پرواز کردن تو آسمون.
هرچی پروازش بالاتر باشه نفس کشیدن
برای دورنگو سخت تره و سرانجام برای کمبود اکسیژن سقوط میکنه!
زندگی عقابو سرلوحه زندگیتون قرار بدید...
نیازی نیست به همه ی قضاوتا و نبردا واکنشی نشون بدید؛
فقط کافیه تمرکزتون بذارید رو خودتون و آیندتون و پیشرفت کنید و ارتفاع بگیرید تا همچین مسائلی براتون ریز و بی اهمیت بشن.
#عقاب
#پرواز
#قضاوت دیگران