🌀 اندیشهٔ اِلحادی
#شناخت_الحاد
قسمت اول: چیستی اِلحاد
🔺 A+theos+ism=Atheism
واژهای یونانی است که از لحاظ لغوی به معنای «بیدینی» به کار میرود.
پیشوند «a» به معنای نفی: «هیچ» یا «نه» به کار میرود. واژهٔ «theos» بدین معناست که به وجود یک یا چندین خدا ایمان داشته باشید که همگی در امور کائنات دخالت داشته باشند.
🔸در زبان عربی، واژهٔ «الحاد» به معنی انحراف از چیزی به کار رفته است؛ همان طور که در قرآن به آن اشاره شده است:
«وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَيُجۡزَوۡنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ» [الأعراف:١٨٠]
امروزه الحاد به معنی انکار وجود خالق و پروردگار بە کار میرود. الحاد به عنوان یک مکتب فلسفی شناخته میشود که بر عقیدهٔ عدمیت (نبود و نیستی) استوار است و اساس آن انکارِ وجود خداوند است.
🔸شماری از محققین الحاد را اینگونه تعریف میکنند: الحاد مفهومی برای توصیف مکتبی فلسفی و فکری میباشد که اساس اندیشهٔ آن، رد و انکار وجود خداوند یا هر قدرت فعال دیگری است؛ به بیانی سادهتر، الحاد یعنی انکارِ وجود خدا.
در گذشته الحاد به عنوان یک مکتب یا یک مجموعه و یک نهاد وجود نداشته، بلکه هرچه بوده، پدیدهای شخصی بوده است که از اخلاق و رفتار مردم آن دوران بیزار گشته و طریق الحاد را برگزیده است؛ یعنی به دلیل وضعیت اجتماعی یا وضعیت روحی-روانی این مکتب را انتخاب کرده است.
🔹تا قرن هفتم اینگونه بوده است، سپس الحاد خود را به فلسفه متکی میسازد.
از جمله فیلسوفانی که ملحد بودند: دموکریت، اپیکور، کارل مارکس، توماس هوبز، فویرباخ، شوپنهاور و آلبرکامو و ... را میتوان نام برد.
در گذشته فیلسوفان مجموعهای از سؤالات مبهم فلسفی برایشان پیش میآمده که از مهمترین آنها عدالت خداوند و برهان شر بوده است؛ مثلا: «اگر خداوند میتواند مانع از شر و بدی شود، پس چرا این کار را انجام نمیدهد؟ اگر نمیتواند! پس بر همهٔ امور قادر نیست و اگر میتواند مانع شود، ولی این کار را انجام نمیدهد! پس او خدا نیست.»
🔺 علاوه بر اینها، شمار زیادی شبهه و سؤالات فلسفی دیگری برایشان پیش میآمد. بعدها سؤالات مربوط به برهان شر به صورت اصولی توسط آلوین پلانتینگا پاسخ داده شدند. اما در حال حاضر الحاد به علم تکیه کرده و از قالب فلسفه خارج گشته است. ملحدان میخواهند از طریق علم، اندیشهٔ خود را پیش ببرند؛ مثلا: تئوری داروین را مطرح میکنند و میخواهند از طریق زیستشناسی با ادیان به ستیز بپردازند؛ یا میخواهند از طریق علم فیزیک از ازلی بودن جهان یا شیوهای از شیوههای خلقت جهان سخن بگویند و به عنوان دلیل علمی برای مخالفت با ادیان آن را به کار گیرند.
دانشمندان ملحدی که فقط به نظریات علمی اعتماد دارند عبارت اند از: استیون هاوکینگ، لاورنس کراوس، ریچارد داوکینز، دنیل دنت، سم هریس.
🔺بهطور کلی، ظهور الحاد از قرن شانزدهم به بعد اتفاق افتاده و اندک اندک تا قرون هجدهم و نوزدم به اوج قدرت رسیده و گسترش یافته است. این در حالی است که تعدادی از محققین در زمینهٔ الحاد بر این باورند که الحاد از قرن هجدهم ظهور یافته است.
انشاءالله در قسمت های بعدی به بررسی جایگاه الحاد و انواع آن میپردازیم.
☑️ @naghdeelhad
کانال نقد الحاد
🌀 اندیشهٔ اِلحادی #شناخت_الحاد قسمت اول: چیستی اِلحاد 🔺 A
🌀اندیشهٔ الحادی
#شناخت_الحاد
قسمت دوم: طبقهبندی الحاد
در گذشتهوحال، نویسندگان و محققانی که دربارهٔ الحاد آثاری دارند، الحاد را به چند دسته تقسیم کردهاند. ملحدین نیز به چند دسته تقسیم میشوند که عبارتاند از:
۱. خداناباور (الملحد_Atheist): این قشر، دین و وجود خداوند را انکار و وحی و نبوت را رد میکنند.
🔺 (لازم است به مازوخیسم (Misotheism) اشارهای داشته باشیم: هرچند یکی از انواع این طبقه بندیهای ملحدین محسوب نمیشود، اما لازم میدانیم نوعی دیگر از ردکردن وجود خدا را مطرح کنیم و آن را توضیح دهیم. این دیدگاه خود را در انکار وجود خدا به دلیل بیزاریجستن از خداوند مییابد و آرزوی عدم وجود خدا را دارد.)
۲. دینستیز (AntiDeist): ملحدی است که به موضعگیری خصمانه در مقابل خدا، دین و دینداران میپردازد.
۳. خدا اِنگار (الربوبی_Deist): کسی که باور دارد که خداوند کائنات را خلق کرده است، اما باور ندارد که خداوند از طریق ادیان با انسان ارتباط برقرار کرده باشد. او به وجود خدا باور دارد، اما خداوند را به عنوان هدایتکننده در عملکرد جهان نمیپذیرد.
🔺او خدا را مانند ساعتسازی میپندارد که مخلوقات را خلق کرده و آنها را بر روی صفحهای قرار داده است و مخلوقات بدون جهتبخشی از سوی او، به انجام امور خود میپردازند. ایمانآوردن این دسته به خداوند از طریق دلایل عقلی انجام میشود.
۴. ندانمگرا (اللاأدري_Agnostic): آگنوستیسم، دستهی «نمیدانم»!، کسی که بر این باور است، چنین میپندارد که قضایای ربوبیت و غیب، قابل اثبات نیستند و هیچ سند و دلیلی نمیتوان بر وجودشان ارائه داد؛ همان طور که نمیتوان آنها را نفی یا رد کرد.
🔺 این قشر الحادی معتقدند که «نمیدانم» برای خستهنکردن خود و انکار وجود خالق برای کائنات بهترین پاسخ است. این دسته میگویند: «نمیدانیم دلایل وجود خدا قویتر است یا دلایل عدم وجودش.»!
❗️برتراند راسل، فیلسوف بزرگ ملحدین، در کتابِ [من یک خداناباورم یا یک ندانمگرا] میگوید: «اگر با یک گروه فلسفیِ محض به گفتوگو بپردازم، لازم است بگویم نمیدانم که خدا وجود دارد یا نه؛ چرا که براهین، قاطع و اطمینانبخش نیستند؛ اما اگر با افراد معمولی گفتوگو کنم، با اطمینان میگویم که خدا وجود ندارد! زیرا اثبات عدم وجود خدا محال است و نمیتوان آن را با دلایل علمی و عقلی اثبات کرد.»
این قشر با «نمیدانم»! به همه چیز پایان میدهند و درنهایت نتیجهگیری میکنند که خدا وجود ندارد.
۵. شکگرا (المتشکك_Skeptic): کسی که معتقد است دلایل و شواهد اثبات وجود خدا کافی و متقن نیستند؛ با این حال، این دلایل را هم نمیتوان انکار کرد.
۶. سکولار (Secularist): سکولاریسم به معنای «دعوت به بنانهادن زندگی بر مادیات و عقل و درنظرگرفتن منافع، بدون دخالت باورهای دینی» است.
۷. وحدانی (وحدة الوجود - Pantheists): این دسته معتقدند که خداوند و عالَم هستی، یکی هستند؛ خداوند، عالَم هستی و عالَم هستی، خداوند است و شخصیتی بهنام خدا خارج از عالَم هستی وجود ندارد. امثال این دسته که معتقدند خداوند در عالَم هستی حلول یافته است در داخل اسلام هم وجود دارند.
🔺 بهطورکلی، اندیشهٔ الحادی در دو سطح جای میگیرد:
۱. اندیشهٔ الحادی قوی (Strong Atheism): انکار وجود خدا بدون هیچ قید و شرطی. ملحدان برای این تفکرات خود هم دلایل جمعآوری کردهاند و نظریه بنا مینهند و هم تفکرات و اعتقادات خویش را تبلیغ میکنند. اینان ملحدان واقعی هستند.
۲. اندیشهٔ الحادی ضعیف (Weak negative Atheism): آنهایی هستند که هنوز دلایل کافی برای باور به وجود خدا نیافتهاند و گمان میکنند دلایل باورمندان آن چنان قوی نیستند که بتوان با آنها به قناعت فکری رسید؛ اما برای اندیشهٔ خود تبلیغ نمیکنند.
🔹 پس به این نتیجه میرسیم که الحاد یک نوع و در یک سطح نیست؛ بلکه از یک نقطه شروع میشود. همچون، تمام مریضیها که آرام آرام آغاز میشود و سپس در تمام بدن منتشر میشود، الحاد نیز مخاطبانش را به بیماریهای فکری مبتلا میسازد. در یک کلام، «الحاد، ترفند خودداری از ایمان به خداوند است، نه علم به وجودنداشتن خداوند».
إن شاء اللّه در قسمت بعد به دلایلِ گسترش الحاد میپردازیم.
☑️ @naghdeelhad
کانال نقد الحاد
🌀اندیشهٔ الحادی #شناخت_الحاد قسمت دوم: طبقهبندی الحاد در گذشتهوحال، نویسندگان و محققانی که دربا
🌀 اندیشهٔ الحادی
#شناخت_الحاد
قسمت سوم: دلایل گسترش الحاد
دلایلی وجود دارد کە سبب کشاندن انسان بە سوی الحاد میشود. در این قسمت برخی از آن دلایل را مطرح میکنیم.
⭕️ از قویترین دلیل آغاز میکنیم کە آیین تحریفشدهٔ مسیحیت است.
آیین تحریفشدهٔ مسیحیت دلیلی محکم برای انتشار الحاد در قرنهای اخیر بود، تا جایی کە مردم بە شیوهٔ پنهانی نیز بە الحاد ملحق میشدند؛ زیرا در کتاب مقدس تحریفشده، فراگیری دانش تحریم شدە است، چنان کە در اصحاح ۳ بند ۲۲ اشارە شدە است کە خداوند آدم و حوا را بە دلیل اینکە از میوهٔ درخت دانش خوردند، از بهشت بیرون راند. علاوە بر این، بخش زیادی از متون کتاب مقدس با علم مخالف بود و کشیشان مسیحی، دانشمندانی را کە سخنانشان مخالف با متن تحریفشده کتاب مقدس بود، میکشتند. یکی از آن دانشمندان، کوپرنیک بود. از طرف دیگر، آن کارهای وقیحی کە طیف اکلیروس و کشیشان انجام میدادند، - برای مثال، عروس اولین شب بعد از ازدواجش را باید با کشیش بگذراند، سپس نزد داماد برگردد - موجب بیزاری مسیحیان از دین میشد.
⭕️ همچنین بە عقیدهٔ برخی، تحریف آیینهای قبلی، مانند، یهودیت و صابئیت نیز از مهمترین دلایل برای سوقدادن مردم بەسوی باتلاق الحاد میباشد.
⭕️ نداشتن علم کافی درمورد ادیان
افرادی که در جامعهٔ الحادی متولد میشوند، همانند پدر و مادر و افراد آن جامعە، بدون مطالعە و تحقیق، به الحاد روی میآورند.
⭕️ پیروی از هویٰوهوس
هوسپرستی و دنیاپرستی نیز از دلایل اساسی شیوعیافتن الحاد است؛ از این نظر کە با پذیرش تفکرات الحادی، اخلاق و دین و وجدان و عدالت و وفا دیگر معنایی نخواهند داشت.
غالباً شخص ملحد نمیخواهد ایمان بیاورد و یا حتی نمیخواهد برای یافتن حقیقت، تحقیقات و مطالعاتی انجام دهد؛ زیرا اگر وجود خداوند برایش اثبات شود، آنگاە هویٰوهوسهایش بە خطر میافتند و دیگر نمیتواند با آزادی مطلق رفتار کند.
⭕️ برخی از دلایل نیز مربوط به زیستگاە شخص ملحد میشود، برخی از دلایل با روحیهٔ ملحد مرتبط است و برخی نیز مربوط بە اهدافی است کە نهادهای محلی و اقلیمی و جهانی برای حذف مقدسات و ازهمگسیختن جوامع و سپس تصرفشان دارند.
اسماعیل ادهم در کتاب «چرا من آتئیست هستم» میگوید: «دلایلی کە سبب شدند دین را رها کنم، زیاد هستند کە از جملهٔ آنها، علم محض و فلسفهٔ محض است و بعضی از دلایل دیگر هم در میان این دو است - یعنی هم فلسفە است و هم علم - برخی دیگر از آن دلایل با محیط و شرایط من در ارتباط و برخی نیز بە روحیهٔ من مربوط هستند...»
🔘 چیزی کە اسماعیل ادهم میگوید کاملاً درست است، بعضی از افراد فریب چند نظریهٔ علمی را میخورند، برخی گول چند نظریهٔ فلسفی را میخورند. گاهی جامعهٔ ناسالم، فرد را بەسوی الحاد سوق میدهد. البتە این هم قابل چشمپوشی نیست کە بعضیها چشموهمچشمی، زمینهٔ ملحدشدنشان را فراهم میسازد کە هم اکنون هم آمارش بالاست. کسانی هم هستند کە وضعیت نامساعد روحیروانیشان بە طریقی از طرق مختلف، آنها را بە سمت الحاد میکشاند.
⭕️ خودبزرگبینی و خودخواهی فرد ملحد.
برای مثال، او میگوید: «چرا من باید بە خدا زکات بدهم؟ یا چرا برای خدا خم شوم و در برابرش سجدە کنم؟» اگر در قرآن کریم تأمل کنیم، برایمان روشن میشود کە اصلیترین صفتی کە خداوند متعال کافران و ملحدان را با آن توصیف میکند، «تکبر» است.
ادامه دارد...
☑️ @naghdeelhad
کانال نقد الحاد
🌀 اندیشهٔ الحادی #شناخت_الحاد قسمت سوم: دلایل گسترش الحاد دلایلی وجود دارد کە سبب کشاندن انسان ب
🌀 اندیشهٔ الحادی
#شناخت_الحاد
قسمت چهارم: رابطهٔ میان علم و الحاد
❓آیا علم بە دین پایان دادە است؟
این همان سؤالی است کە الحاد نوین بە شکلی نو آن را مطرح میکند.
در ایدئولوژی الحاد نوین، علم، شاخصِ مطلقِ آزمودن تمام انواع و ابعاد مربوط بە هستی و زندگی و بهانەای برای پایاندادن بە ادیان میباشد.
☑️ [اما] نزد پیروان برخی ادیان، علم و دین، هردو از نعمتهای خداوند متعال هستند و ستیزی میان آن دو وجود ندارد. در حقیقت هر دو مفهوم در دو زمینهٔ متفاوت قرار دارند و بە دو پرسش متفاوت پاسخ میدهند. علم بە سؤالات «چیست؟» و «چگونە؟» و دین بە سؤالِ «چرا؟» پاسخ میدهد. علم بە دنبال شناخت پدیدەهای طبیعی و مهارکردن آنها است؛ اما دین دلیلها را بازگو میکند.
بهعبارتی، دین به ما میگوید: «چرا انسان و وقایع وجود دارند؟ چرا انسان اینجا است؟ و هدف او در زندگی چیست؟» این درحالی است کە علم هرگز نمیتواند معلوم کند کە هدف از وجود انسان چیست؛ چراکه علم هرگز نمیتواند بە کلمهٔ پرسشی «چرا؟» پاسخ بدهد. هرگز پاسخ کلمات پرسشی «چیست؟» و «چگونە؟» با پاسخ کلمهٔ پرسشی «چرا؟» یکسان نیست.
🔹در گفتمان علم، بیانِ هدف یا پاسخ به این پرسش «چرا این چیز چنین است؟» وجود ندارد. درحالیکه این پرسش بە پاسخ نیاز دارد و پاسخِ آن نیز در دین یافت میشود.
زندگی فقط خوردنوخوابیدن نیست؛ چنانکە استیون وینبرگ آن را تبلیغ میکند؛ بلکه ترکیبی از مادیات و معنویات است، بە این دلیل لازم است همراە با ماهیت وجود، بە دیگر جنبههای پدیدەها نیز توجە داشتە باشیم. از اینجا معلوم میشود کە اگر پرسش «آیا علم بە دین پایان دادە است؟» تحلیل عینی شود، نتیجەاش اشتباە خواهد بود!!! چراکه خود سؤال اشتباە است و هیچکدام از آن دو نمیتواند دلیل حذف دیگری باشد.
إن شاء اللّە در قسمت بعدی چارچوب علم را مشخص میکنیم.
ادامه دارد...
☑️ @naghdeelhad
کانال نقد الحاد
🌀 اندیشهٔ الحادی #شناخت_الحاد قسمت چهارم: رابطهٔ میان علم و الحاد ❓آیا علم بە دین پایان دادە است
🌀 اندیشهٔ الحادی
#شناخت_الحاد
قسمت پنجم: کابوسِ علم!
▪️و در نهایت، گویی علم تنها معیار برای درستی هر چیزی است، تا حدی کە بەعنوان دستاویزی برای اثبات عدم وجود خدا بەکار میرود!!!
اما در حقیقت لازم است علم هم آزمودە شود تا ببینیم آیا زیر سایهٔ علم، پاسخ تمام پرسشهایمان را مییابیم، یا خیر؟ آیا علم مورد ظلم واقع نشدە کە تبدیل بە یک هیولا شدە است و از هر موضوع دیگری بیشتر مورد بحث است؟
🔸 علم منهجی است کە بە مشاهدات، پشتگرم است، علم نمیتواند چیزهایی را بە اثبات برساند کە قابل توضیحدادن نیستند. علم دارای چارچوبهای زیادی است، پرسشهای بسیاری وجود دارد کە علم پاسخگوی آنها نیست.
منبعی دیگر از شناخت، «معرفتشناسی_اپستیمولوژی» است کە علم پاسخی برایش ندارد؛ درحالی کە جزو منابع اساسی و لازم جهت شناخت است کە مجال گریز و شانەخالیکردن از پاسخ در این حوزه وجود ندارد. علم، تلاش انسان برای فهمیدن چگونگی عملکرد جهان مادی است، بهعبارتی، هدف علم مهیاساختن توضیحاتی است کە با فرضیەهای تجربی همراە هستند.
تعدادی از آن زمینەهایی کە علم نمیتواند پاسخگوی آنها باشد، عبارتاند از:
🔺علم نمیتواند بە سؤالات دشوار در مورد وجود پاسخ دهد.
🔺علم بە کلمات پرسشی «چیست» و «چگونە» پاسخ میدهد؛ اما هرگز نمیتواند پاسخگوی کلمهٔ پرسشی «چرا» باشد.
🔺علم محدود بە تجربە و مشاهدە است، علم عمق شخصیت را درنمییابد.
🔺علم از لحاظ رفتاری ناسویدار است.
🔺علم نمیتواند واقعیتهای حتمی را اثبات کند.
🔺علم نمیتواند عقل را شرح دهد.
🔺علم نمیتواند هدف انسان از هستی را مشخص سازد. ریچارد داوکینز میگوید: «اینکە بپرسی من چرا وجود دارم، سؤالی بیمعناست!!!»
🔺علم تنها میتواند دنیای مادی را توضیح دهد، هیچوقت نمیتوان با قوانین فیزیک، گرەهای متافیزیک را باز کرد.
إن شاء اللّه در قسمت بعدی، به رفتارشناسی الحاد میپردازیم.
☑️ @naghdeelhad
کانال نقد الحاد
🌀 اندیشهٔ الحادی #شناخت_الحاد قسمت پنجم: کابوسِ علم! ▪️و در نهایت، گویی علم تنها معیار برای درستی
🌀 اندیشهٔ الحادی
#شناخت_الحاد
قسمت ششم: الحاد و رفتارشناسی
🔘 ارزش اخلاق بین حُسن و قُبح قرار دارد، بدین معنا کە هرگاه عملی نیکو یا زشت انجام دهیم، لازم است بدانیم کە این کار چرا خوب یا بد است؟
در اینجا مقصود، رفتارِ عینی است نە رفتار ذاتی.
🔺الحاد، عقل یا جامعە را شاخص و معیار برای اخلاق قرار دادە است؛ اما آیا واقعا میشود کە عقل یا جامعە معیار باشد؟!
هیتلر یهودیها را هولوکاست کرد و گوبلس اکثر آلمانیها را قانع کردە بود کە بهترین کار، کشتن یهودیها است. آیا این کار واقعا عمل بدی است؟ اگر بد است، دلیل بدبودنش چیست؟ درحالیکە اکثر جامعهٔ آلمان با آن موافق بودند!
🔺آمریکا با کشتار سرخپوستان بومی این کشور چنین تمدنی را بنا نهادە است، آیا عملی غیرعقلانی انجام دادە است؟ اگر غیرعقلانی است، دلیلش چیست؟ آنطور کە خودشان میگویند سرخپوستان انسانهایی بیفرهنگ بودند. چرا این کار بدی است؟
☑️ اما دینداران، مخصوصاً مسلمانان میگویند: «بدون باور بە وجود خدا، ارزشها و اخلاق عینی و وظیفهٔ اخلاقی، وجود و معنایی نخواهند داشت. همان طور کە بگوویچ میگوید: «اخلاق از محرمات آمدە است»، یعنی، از حلالوحرام نشأت گرفتە است. اگر حلالوحرامی وجود نداشتە باشد، اخلاق هیچ ارزشی ندارد. حلال و حرام هم لازم است از سوی خداوند نازل شود؛ زیرا خداوند خود خالق انسان و بە او آگاە است. حمزە آندریاس تزورتس میگوید: «اگر خدا وجود نداشتە باشد، پس اخلاق عینی نیز وجود نخواهد داشت.»
🔸 از آنجا که در حیطهٔ اخلاق، مسئلهٔ وجود با این مضمون میآید کە اخلاق نە مستند است و نە از عقل و احساس کسی سرچشمە میگیرد، مسائل اخلاقی خارج از توانایی محدود انسان قرار میگیرند.
🔸 مادامی کە اخلاق عینی بر تواناییهای محدود ما متکی نمیشود، پاسخدادن به این سؤالات لازم است: «از کجا آمدەاند؟» «خلقتشان از چیست؟»
برای پاسخ بە این سؤالات، شالودەای عقلانی لازم است؛ زیرا موضوع وجود را مشخص میسازد و بە شیوەای عقلانی برایمان روشن میسازد کە از کجا آمدەایم.
☑️ @naghdeelhad
کانال نقد الحاد
🌀 اندیشهٔ الحادی #شناخت_الحاد قسمت ششم: الحاد و رفتارشناسی 🔘 ارزش اخلاق بین حُسن و قُبح قرار دار
🌀 اندیشهٔ الحادی
#شناخت_الحاد
قسمت هفتم: دیدگاه سرانِ الحادی درموردِ اخلاق
🔺 همان طور که در قسمت قبلی بیان کردیم، ملحدین نمیتوانند ضابطهای عینی برای قوانین اخلاقی خود ارائە دهند. ملحدین، دستور اخلاقی ثابت یا مرجعیت هنجارمندِ مطلقی ندارند. از این رو، پایبندی بە ساختار و ملزومات الحاد باعث میشود که ملحدین در میان انبوهی از تناقضات غوطهور شوند. ممکن است ملحدین موضوعاتی را قبول داشته باشند که واقعاً شوکآور باشند، مانندِ سخنان لورانس کراوس در ارتباط با رابطهٔ جنسی با محارم که در گفتوگویی با حمزه آندریاس تزورتس گفت: «از نظر من اشتباه واضحی نیست!»
«ملحدین نمیتوانند ضابطهای عینی برای قوانین اخلاقی خود ارائە دهند.»
❗️در همین راستا، پیتر سینگر، ملحد استرالیایی و استاد فلسفهٔ اخلاق، معتقد است رابطهٔ جنسی با حیوانات، امری طبیعی و مورد قبول است بهشرطیکه آسیبی به حیوان رسانده نشود. از نظر پیتر سینگر، در چارچوب روابط انسانها و حیوانات، «به هیچ وجه در این مسئله، اشتباهی وجود ندارد؛ بلکه تا هنگامی که باعث لذتبردن طرفین (انسان و حیوان) میشود، کاری پسندیده است.»
سران الحاد و فیلسوفانشان آشکارا میدانند که در باب مسئلهٔ اخلاق در چه بحران و تنگنایی قرار دارند؛ اما ملحدین وطنی هنوز الحاد را نفهمیدهاند و بسیار ساده به مسئلهٔ اخلاق مینگرند.
🔺 از دیدگاه الحاد، انسان از ماده و اتم تشکیل شده و از حیوانات تکاملیافته و در نتیجهٔ فرگشت و انتخاب طبیعی به وجود آمده است. او سرانجامی ندارد و برای هدف مشخصی خلق نشده است.
اگر حقیقت انسان چنین باشد، آیا در نظام الحادی، چیزی بهنام اخلاق وجود دارد؟!
❗️ریچارد داوکینز در کتاب «پندار خدا» کاملاً از وجود این بحران آگاه است و میگوید: «بسیار سخت میتوان بدون مبانی دینی از مطلقگرایی اخلاقی دفاع کرد.»
❗️مایکل روس، دانشمند زیستشناس خداناباور میگوید: «طبق دیدگاه مادیالحادی آنها، اخلاق فقط سازگاری با محیط برای بقا است؛ مانند هر یک از اعضای دیگر بدن که تکامل مییابند و سازگار میشوند، مانند دستوپا و...» و در جایی دیگر میگوید: «تصور هر مفهوم سنگینترِ دیگری برای اخلاق، خیالی بیش نیست!!!»
❗️در همین رابطه، ژان پل سارتر، فیلسوف هستیگرای خداناباور اعترافکنان میگوید: «اگر انسان هستیگرا قائل به وجود خدا نباشد، با مشکلی جدی روبهرو خواهد شد؛ زیرا با باورنداشتن به خدا، هیچ قدرتی برای یافتن ارزشها وجود ندارد.»
🔺 به همین دلیل میبینیم که ریچارد داوکینز، ملحد مشهور، با اندیشههای الحادی خود موافق و به اهدافش نیز پایبند است. او انتساب هر صفت هنجارمندی را به موجودات مطلقاً رد میکند. میگوید: «در این جهان، نه خیر وجود دارد و نه شر، بلکه تنها چیزی که وجود دارد، تنها اهمالی کورکورانه و ظالمانه است.»
❓آیا این بدان معناست کە همۀ ملحدین بیاخلاق اند؟ مطمئناً خیر.
انصاف نیست اگر تمام ملحدین را انسانهایی دور از اخلاق بدانیم.
علی بیگوویچ، از اندیشمندان مسلمان میگوید: «ممکن است ملحدینی وجود داشته باشند که بااخلاق باشند، اما الحادِ دارای اخلاق را سراغ ندارم.» یعنی سیستمی الحادی وجود ندارد که بتواند اساسا مدافع ساختار و جوهرۀ اخلاق باشد.
☑️ @naghdeelhad
کانال نقد الحاد
🌀 اندیشهٔ الحادی #شناخت_الحاد قسمت هفتم: دیدگاه سرانِ الحادی درموردِ اخلاق 🔺 همان طور که در قسمت
🌀اندیشهٔ الحادی
#شناخت_الحاد
قسمت هشتم: الحاد و هدف از وجود
🔺 اغلب ملحدین، طبیعتگرایی را تأیید میکنند و معتقدند هرآنچه که وجود دارد اساساً از ماده نشأت میگیرد یا حداقل از یک فرایند فیزیکی بدون دلیل عقلانی سرچشمه گرفته است. اگر حقیقت اینچنین است؛ آیا واقعاً حیات ارزشی دارد؟ از دیدگاه الحادی هیچ چیزی با هدفی مشخص خلق و منظم نشده است، همه از نتیجهٔ برخی فرایندهای آزادانه بهوجود آمدهاند. همان طور که لاورنس کراوس میگوید: «هستی، وهم و خیال نیست؛ بلکه یک تصادف است، هدفی برای وجود ما درمیان نیست، هیچ نظم و برنامهای به کائنات داده نشده است.»
در دیدگاه الحادی، انسان با مرگ پایان مییابد و مرگ سرانجام انسان است؛ یعنی عاقبت و سرانجام استالین و هیتلر با سرانجام عیسیبنمریم (ع) یکسان است! یهودیهایی که توسط هیتلر هولوکاست شدند با هیتلر، سرانجام مشترکی دارند. در دیدگاه الحادی، هیچ امیدی برای آن مظلومی که توسط ستمگری، مورد ظلم واقع شده است، وجود ندارد؛ زیرا مرگ، نقطهٔ آخر است، دنیای دیگری وجود ندارد تا این ترازوی نامیزان را میزان و برابر کند. ماهیت وجود و هدف از زندگیکردن در جهانبینی الحادی هیچ است، همان طور که استیون هاوکینگ میگوید: «ما هیچ هستیم، نمیتوانم باور کنم که این هستی بهخاطر ما به وجود آمده است.»
❗️در عقیدهٔ الحادی حیات بدون دلیل است.
✅ اما از دیدگاه دینداران، زندگی معنی عمیقی دارد. به عقیدهٔ دینداران انسان به هدف پرستش خداوند و محبت بین خداوند و انسانها و تجلی صفات خداوند (بخشندگی و مهربانی و عفو و نیکویی و...) در انسان، خلق شده است. از دیدگاه اسلام، انسانهای خوب و بد، سرانجام یکسانی ندارند؛ بلکه بدون تردید، خدایی وجود دارد که عادلانه قضاوت میکند و هرکس ذرهای نیکی انجام داده است، پاداشش را میبیند و هرکس ذرهای بدی انجام داده است، جزایش را میبیند.
خداوند در قرآن میفرماید:
▫️ {وَخَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ بِٱلْحَقِّ وَلِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍۭ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ} (سورة الجاثية/۲۲)
▪️«خداوند آسمانها و زمین را بهحق آفریده است تا هرکسی در برابر کارهائی که انجام میدهد، سزا و جزا داده شود و به انسانها هیچ گونه ستمی نگردد.»
🔺 از دیدگاه آتئیسم (الحادی؛ خداناباوری)، انسان پسماندی شیمیایی است؛ نسلش از نسل حیوان است؛ حیاتش، بیمعنی است؛ زندگی، بیاخلاقیِ مطلق است؛ زندهبودن، بدونِ دلیل است. ریچارد داوکینز میگوید: «هدف از وجود ما فقط انتشار و انتقال DNA است.» از نظر بسیاری از سران الحاد، پرسش درمورد هدفمندبودن کائنات، مسئلهای پوچ و بیارزش است. آلبرت کامو میگوید: «اگر به دنبالِ دلیلی برای زنده بودن باشی، هرگز زندگی نخواهی کرد.»
✅ اما از دیدگاه دینداران، انسان با نیکوترین حکمت و غایت خلق شده است و زندگی او بیهدف نیست.
☑️ @naghdeelhad