#خاطرات_شهدا
#شهید_عبدالحسین_برونسی
ماجرای مجروحیت و شفای شهید برونسی :
قبل از عمليات یک گلوله به بازوی سردار شهید برونسی خورد. برای مداوا به بيمارستاني در يزد منتقل شد. او فقط ميخواست تا عمليات شروع نشده به منطقه برود؛ اما چون دكترها اجازه این کار را به او نمي دادند، لذا به دامان اهل بیت متوسل شد. مثل باران اشك مي ريخت واز آنها می خواست فرج و گشايشي در كارش بدهند. در حال گريه خوابش برد. شايد هم بين خواب و بيداري احساس کرد حضرت عباس(ع) دارند به طرف او مي آيند. حضرت به طرف بازوی او دست برده و چيزي از آن بيرون آورده و فرمودند: «بلند شو، دستت خوب شده. » بعد از اين خواب هرچه برونسی به دكتر می گفت: من خوب شده ام، دكتر باور نميكرد و به او می گفت :بايد عكس بگيرم. شهيد برونسي به دکتر گفت : به شرط اينكه به كسي چيزي نگويي ماجرا ی خوب شدنم را به شما می گویم. وقتي دکترها از دست او عكس گرفتند هيچ اثري از گلوله در آن دیده نمی شد . دكترها با گريه او را از بیمارستان بدرقه كردند.
@nahadnamazjomehvarzane