eitaa logo
نمایشگاه انجمن باغ گردو
79 دنبال‌کننده
396 عکس
53 ویدیو
29 فایل
اطلاع رسانی ها * نمونه کارها * موفقیت درختان باغ * نکته هایی برای نویسندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز سه تبریک یک جا داریم برای یکی از درختان فعال و پرتلاش باغ گردو تبریک خدمت خانم محمدی👏👏👏🌹 و تبریک خدمت خانم عراقی👏👏🌹
🔰اجزای اصلی تنه‌ی داستان: ✅ واقعه، هیجان، بحران، انتظار و اوج 🌱 وجود هر یک از این عناصر در داستان ضرور است و فقدان هر یک از اینها از تأثیر آن خواهد کاست و چه بسا کوشش نویسنده را در انتقال احساس و منظور خویش با شکست مواجه خواهد ساخت. 1⃣ واقعه: لازم است بدانیم وقتی به نوشتن می‌پردازیم چه می‌خواهیم بکنیم. در داستان کوتاه نیز مانند نمایش کوتاه، حادثه باید از پی حادثه بیاید. ⚠️ یکی از چیزهایی که داستان کوتاه را از «طرح» متمایز می‌کند این است که در طرح, حادثه تقریبا نقشی ندارد، زیرا توصیف اساس کار است. حال آن‌که در داستان کوتاه حادثه عامل بسیار مهمی است. @nahal313
نمایشگاه انجمن باغ گردو
🔰اجزای اصلی تنه‌ی داستان: ✅ واقعه، هیجان، بحران، انتظار و اوج 🌱 وجود هر یک از این عناصر در داستان
2⃣ هیجان ✅ وجود حوادث درعین‌حال که برای داستان ضروری است، کافی نیست. باید واکنش شخصیت‌های داستان را در مقابله با این حوادث نشان داد و بهترین راه‌انجام این کار نمایان ساختن تأثرات آن‌ها است. رشته‌ی حوادث، استخوان‌بندی داستان را به دست می‌دهد؛ بحران، تنوع و برجستگی به داستان می‌دهد و رشته‌ی انتظاری را که دقت و توجه خواننده را تسخیر می‌کند به وجود می‌آورد و پس‌از این‌که به وجود آورد حفظ می‌کند. 🔰 هیجان درحقیقت نمک داستان است 3⃣ بحران ✅ داستان هرچه باشد نباید یکنواخت باشد. پیداست چنان‌چه رشته‌ی نقل داستان بر خط مستقیمی پیش رود و تنوعی نیابد و پست‌ وبلند و فراز و فرودی پیدا نکند و حوادثی ضمن آن روی ندهد، داستان یکنواخت و خسته‌کننده خواهد بود. برای این‌که بتوان علاقه و میل خواننده را زنده نگه‌ داشت باید کاری کرد که خواننده درباره وقایعی که روی می‌دهد بیندیشد و بخواهد که به نیروی حدس و گمان ماهیت حوادث آتی را دریابد. به‌عبارت‌دیگر؛ دنباله حوادث و سرنوشت اشخاص داستان به راه افتد... در انتظار بماند. وظیفه‌ی بحران، ایجاد چنین احساسی است. 4⃣ اوج ✅ اوج، قله‌ی جاذبه و احساس داستان است. بخش عمده‌ی لطف داستان در همین نقطه تمرکز می‌یابد. اوج، در معنا«جوهر علایق» داستان است. نکته‌ای که دانستنش برای نویسنده‌ی تازه‌کار خیلی خالی از فایده نیست این است که به هیچ روی نباید اوج را«کش» دهد و در این نقطه زیاده‌گویی کند. نتیجه‌ی کار باید در یک یا حداکثر دو«بند» بیاید. 🔰 این یک یا دو بند باید پر از شگفتی و مالامال از شور یا سرشار از ترس و دلهره باشد. اوج داستان‌های نویسندگان معروف جز این نیست. 💢 یکی از مشخصات داستان خوب این است که اوج آن به‌سهولت قابل‌تشخیص بوده و از این حیث از سایر بخش‌های داستان متمایز است. @nahal313
راهیابی اثر ارزشمند یکی از اعضا فعال باغ گردو رو به مرحله نهایی جشنواره خاتم تبریک می گوییم. ان شا الله همیشه بدرخشید
از اشعاری که در سرایی کوچه باغ شاعرها سروده شد. تبریک چند باره به خانم محمدی بزرگوار
🔰 برانگیختن احساسات رقیق خواننده یا به رقت آوردن او در داستان کوتاه، مسأله‌ای است مهم و استعداد و قدرت انجام این کار شاید یکی از مهم‌ترین و عالی‌ترین استعدادهای نویسنده است. نویسنده‌ هنگامی‌که می‌خواهد خواننده را به‌ رقت بیاورد به یک نکته باید توجه داشته باشد: سخن را به درازا نکشاند. جمله‌ای خوب و مناسب می‌تواند گلوی خواننده را بفشارد و اشک از چشمانش بیرون کشد، حال‌آن‌که در همان شرایط و اوضاع ممکن است یک پاراگراف و حتی یک صفحه نتواند از پوسته‌ی خارجی وجود او بگذرد و به اعماق روح او دست یابد. نمونه‌ی جالب و کلاسیک رقت‌انگیزی توصیف صحنه‌ی مرگی است که در تریسترام شندی آمده . و جدیدترینش صحنه‌هایی است که گورکی در داستانی به نام «لالایی» تصویر کرده است. @nahal313
آثار هوشنگ مرادی کرمانی را از دست ندهید انبار نکته هاست
🎭 تمایز بین طنز و بذله 🔸بذله با ظاهر امر سروکار دارد. به‌عبارت‌دیگر از حد ظاهر فراتر نمی‌رود؛ طنز دل را می‌جوید در پی دل است. 🔹طنز با تحقیر و نفرت و تخفیف و بذله با دوستی و نیک‌خواهی و محبت همراه است. 🔸 طنز حماقت‌ها و ندانم‌کاری‌ها و زشتی‌ها را عیان می‌کند و بی‌رحمانه به باد تمسخر می‌گیرد؛ بذله، نادانی‌ها و حماقت‌ها و معایب و نواقص را به دیده‌ی هم‌دردی و به چشم دلسوزی می‌نگرد؛ هر چند این حماقت‌ها خنده‌آور باشند و بخنده هم منتهی شوند. 🔹 طنز با تعجب و شگفتی جلوه می‌کند، یعنی در برابر ناسازگاری‌ها و ناجوری‌ها و ناشایستگی‌ها، شگفتیِ تند و زننده می‌گذارد، حال‌آنکه بذله به شیوه‌ای بسیار ملایم ناسازگاری‌ها و ناجوری‌های مضحک را خاطرنشان می‌کند. 🔸 بذله، پرتوهای ملایمی را که نیروی پرورش‌دهندگی‌شان همچون اشعه‌ی خورشید است بر معایب و نواقص می‌تاباند. طنز شلاق به دست می‌گیرد و معایب را به شلاق می‌بندد و از چوب‌کاری شیء یا شخص ابایی ندارد بلکه اصرار هم دارد. 🔹 بذله به لحن ملایم زبان به نکوهش می‌گشاید و این نکوهش را با احساسات و عواطف انسانی به‌هم می‌آمیزد و از تیزی لبه‌ی آن می‌کاهد؛ بدیهی است نکته خنده‌داری را نیز چاشنی آن می‌کند. طنز حلقه‌ها و بندهای زره را می‌جوید و می‌کوشد ضربه‌ی کاری را به نقطه‌ی حساس بزند، حال‌آنکه بذله بی‌آن‌که در پی پرده‌پوشی باشد ضربه‌ی خود را آشکارا بر سپر فرود می‌آورد. ✅ اثر بذله، زودگذر و اثر طنز دیرپای است. @nahal313
🔰 نویسنده هنگامی‌که داستان به اوج می‌رسد باید مسئله گره‌گشایی و نتیجه‌گیری را به‌سرعت حل کند و داستان را به پایان برد. 📝 در برخی داستان‌ها اوج و گره‌گشایی و نتیجه‌گیری در یک یا دو جمله به‌هم می‌آمیزند و داستان پایان می‌پذیرد. 📌 اهمیت گره‌گشایی بر حسب نوع داستان فرق می‌کند؛ در داستانی اسرارآمیز یا داستانی که رعایت استتار در آن حائز اهمیت است، گره‌گشایی امری است ضرور، چه نویسنده باید رشته‌هایی را که در هم انداخته‌است بگشاید و خواننده را از ابهام درآورد. ✔️این‌گونه داستان‌ها معمولاً نیازی به نتیجه‌گیری ندارند. 📌داستان‌های عاشقانه و نیز داستان‌هایی که اساس‌شان بر حوادث مخاطره‌آمیز است باید، گره‌گشایی و هم نتیجه‌گیری داشته باشند. 🔍در بسیاری از داستان‌های نو، نتیجه‌گیری آشکاری به چشم نمی‌خورد و این تمایل ظاهراً روزبه‌روز بیشتر می‌شود. 💢 اما در بسیاری از داستان‌ها لازم است و باید به یاری نتیجه‌گیری، داستان را جمع کرد و به نحوه شایسته‌ای با اشخاص آن قطع تماس کرد. ❇️ در پاره‌ای موارد نتیجه‌گیری چنان‌چه با وصف مختصری همراه باشد بر تأثیر داستان اضافه خواهد کرد. ⚠️ باید دانست که در مواردی که داستان با اوج تمام می‌شود نویسنده وظیفه گره‌گشایی و نتیجه‌گیری را برعهده‌ی تخیل خواننده می‌گذارد. برای این که این کار به‌طرز مؤثری به انجام رسد باید به یاری اشاراتی در تنه‌ی داستان، راه را برای تخیل خواننده هموار ساخت. @nahal313
امروز هم تبریکات باغ گردو به راه است. تبریک خدمت خانم بابایی👏👏👏 إن شاالله همیشه بدرخشند