eitaa logo
نمایشگاه انجمن باغ گردو
81 دنبال‌کننده
396 عکس
53 ویدیو
29 فایل
اطلاع رسانی ها * نمونه کارها * موفقیت درختان باغ * نکته هایی برای نویسندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
نمایشگاه انجمن باغ گردو
🔰اجزای اصلی تنه‌ی داستان: ✅ واقعه، هیجان، بحران، انتظار و اوج 🌱 وجود هر یک از این عناصر در داستان
2⃣ هیجان ✅ وجود حوادث درعین‌حال که برای داستان ضروری است، کافی نیست. باید واکنش شخصیت‌های داستان را در مقابله با این حوادث نشان داد و بهترین راه‌انجام این کار نمایان ساختن تأثرات آن‌ها است. رشته‌ی حوادث، استخوان‌بندی داستان را به دست می‌دهد؛ بحران، تنوع و برجستگی به داستان می‌دهد و رشته‌ی انتظاری را که دقت و توجه خواننده را تسخیر می‌کند به وجود می‌آورد و پس‌از این‌که به وجود آورد حفظ می‌کند. 🔰 هیجان درحقیقت نمک داستان است 3⃣ بحران ✅ داستان هرچه باشد نباید یکنواخت باشد. پیداست چنان‌چه رشته‌ی نقل داستان بر خط مستقیمی پیش رود و تنوعی نیابد و پست‌ وبلند و فراز و فرودی پیدا نکند و حوادثی ضمن آن روی ندهد، داستان یکنواخت و خسته‌کننده خواهد بود. برای این‌که بتوان علاقه و میل خواننده را زنده نگه‌ داشت باید کاری کرد که خواننده درباره وقایعی که روی می‌دهد بیندیشد و بخواهد که به نیروی حدس و گمان ماهیت حوادث آتی را دریابد. به‌عبارت‌دیگر؛ دنباله حوادث و سرنوشت اشخاص داستان به راه افتد... در انتظار بماند. وظیفه‌ی بحران، ایجاد چنین احساسی است. 4⃣ اوج ✅ اوج، قله‌ی جاذبه و احساس داستان است. بخش عمده‌ی لطف داستان در همین نقطه تمرکز می‌یابد. اوج، در معنا«جوهر علایق» داستان است. نکته‌ای که دانستنش برای نویسنده‌ی تازه‌کار خیلی خالی از فایده نیست این است که به هیچ روی نباید اوج را«کش» دهد و در این نقطه زیاده‌گویی کند. نتیجه‌ی کار باید در یک یا حداکثر دو«بند» بیاید. 🔰 این یک یا دو بند باید پر از شگفتی و مالامال از شور یا سرشار از ترس و دلهره باشد. اوج داستان‌های نویسندگان معروف جز این نیست. 💢 یکی از مشخصات داستان خوب این است که اوج آن به‌سهولت قابل‌تشخیص بوده و از این حیث از سایر بخش‌های داستان متمایز است. @nahal313
🔰 برانگیختن احساسات رقیق خواننده یا به رقت آوردن او در داستان کوتاه، مسأله‌ای است مهم و استعداد و قدرت انجام این کار شاید یکی از مهم‌ترین و عالی‌ترین استعدادهای نویسنده است. نویسنده‌ هنگامی‌که می‌خواهد خواننده را به‌ رقت بیاورد به یک نکته باید توجه داشته باشد: سخن را به درازا نکشاند. جمله‌ای خوب و مناسب می‌تواند گلوی خواننده را بفشارد و اشک از چشمانش بیرون کشد، حال‌آن‌که در همان شرایط و اوضاع ممکن است یک پاراگراف و حتی یک صفحه نتواند از پوسته‌ی خارجی وجود او بگذرد و به اعماق روح او دست یابد. نمونه‌ی جالب و کلاسیک رقت‌انگیزی توصیف صحنه‌ی مرگی است که در تریسترام شندی آمده . و جدیدترینش صحنه‌هایی است که گورکی در داستانی به نام «لالایی» تصویر کرده است. @nahal313
🎭 تمایز بین طنز و بذله 🔸بذله با ظاهر امر سروکار دارد. به‌عبارت‌دیگر از حد ظاهر فراتر نمی‌رود؛ طنز دل را می‌جوید در پی دل است. 🔹طنز با تحقیر و نفرت و تخفیف و بذله با دوستی و نیک‌خواهی و محبت همراه است. 🔸 طنز حماقت‌ها و ندانم‌کاری‌ها و زشتی‌ها را عیان می‌کند و بی‌رحمانه به باد تمسخر می‌گیرد؛ بذله، نادانی‌ها و حماقت‌ها و معایب و نواقص را به دیده‌ی هم‌دردی و به چشم دلسوزی می‌نگرد؛ هر چند این حماقت‌ها خنده‌آور باشند و بخنده هم منتهی شوند. 🔹 طنز با تعجب و شگفتی جلوه می‌کند، یعنی در برابر ناسازگاری‌ها و ناجوری‌ها و ناشایستگی‌ها، شگفتیِ تند و زننده می‌گذارد، حال‌آنکه بذله به شیوه‌ای بسیار ملایم ناسازگاری‌ها و ناجوری‌های مضحک را خاطرنشان می‌کند. 🔸 بذله، پرتوهای ملایمی را که نیروی پرورش‌دهندگی‌شان همچون اشعه‌ی خورشید است بر معایب و نواقص می‌تاباند. طنز شلاق به دست می‌گیرد و معایب را به شلاق می‌بندد و از چوب‌کاری شیء یا شخص ابایی ندارد بلکه اصرار هم دارد. 🔹 بذله به لحن ملایم زبان به نکوهش می‌گشاید و این نکوهش را با احساسات و عواطف انسانی به‌هم می‌آمیزد و از تیزی لبه‌ی آن می‌کاهد؛ بدیهی است نکته خنده‌داری را نیز چاشنی آن می‌کند. طنز حلقه‌ها و بندهای زره را می‌جوید و می‌کوشد ضربه‌ی کاری را به نقطه‌ی حساس بزند، حال‌آنکه بذله بی‌آن‌که در پی پرده‌پوشی باشد ضربه‌ی خود را آشکارا بر سپر فرود می‌آورد. ✅ اثر بذله، زودگذر و اثر طنز دیرپای است. @nahal313
🔰 نویسنده هنگامی‌که داستان به اوج می‌رسد باید مسئله گره‌گشایی و نتیجه‌گیری را به‌سرعت حل کند و داستان را به پایان برد. 📝 در برخی داستان‌ها اوج و گره‌گشایی و نتیجه‌گیری در یک یا دو جمله به‌هم می‌آمیزند و داستان پایان می‌پذیرد. 📌 اهمیت گره‌گشایی بر حسب نوع داستان فرق می‌کند؛ در داستانی اسرارآمیز یا داستانی که رعایت استتار در آن حائز اهمیت است، گره‌گشایی امری است ضرور، چه نویسنده باید رشته‌هایی را که در هم انداخته‌است بگشاید و خواننده را از ابهام درآورد. ✔️این‌گونه داستان‌ها معمولاً نیازی به نتیجه‌گیری ندارند. 📌داستان‌های عاشقانه و نیز داستان‌هایی که اساس‌شان بر حوادث مخاطره‌آمیز است باید، گره‌گشایی و هم نتیجه‌گیری داشته باشند. 🔍در بسیاری از داستان‌های نو، نتیجه‌گیری آشکاری به چشم نمی‌خورد و این تمایل ظاهراً روزبه‌روز بیشتر می‌شود. 💢 اما در بسیاری از داستان‌ها لازم است و باید به یاری نتیجه‌گیری، داستان را جمع کرد و به نحوه شایسته‌ای با اشخاص آن قطع تماس کرد. ❇️ در پاره‌ای موارد نتیجه‌گیری چنان‌چه با وصف مختصری همراه باشد بر تأثیر داستان اضافه خواهد کرد. ⚠️ باید دانست که در مواردی که داستان با اوج تمام می‌شود نویسنده وظیفه گره‌گشایی و نتیجه‌گیری را برعهده‌ی تخیل خواننده می‌گذارد. برای این که این کار به‌طرز مؤثری به انجام رسد باید به یاری اشاراتی در تنه‌ی داستان، راه را برای تخیل خواننده هموار ساخت. @nahal313
نمایشگاه انجمن باغ گردو
🔰 نویسنده هنگامی‌که داستان به اوج می‌رسد باید مسئله گره‌گشایی و نتیجه‌گیری را به‌سرعت حل کند و داستا
✅ محدودیت‌های زمانی و مکانی داستان کوتاه حکم می‌کند که عده اشخاص داستان کم باشد و ازآنجاکه در داستان کوتاه جایی و مجالی برای شرح‌وبسط و ذکر جزئیات و دقایق صفات و خصوصیات اشخاص نیست، لذا توصیف‌های پر طول و تفصیل جای خود را به شیوه‌های موجزتر و سریع‌تر می‌دهد. 🔰 اما به هر تقدیر این کار باید به انجام رسد و اگر نویسنده می‌خواهد که داستانش به زندگی خاص خویش ادامه دهد باید در انجام آن منتهای دقت و توجه را معمول دارد. ⁉️ هیچ از خود پرسیده‌اید که مثلاً فلان اثر فلان یا بهمان نویسنده به چه علت در خاطر مردم به زندگی خویش ادامه می‌دهد؟ 💢 علت امر این است که اگرچه جزئیات طرح و دقایق صحنه‌آرایی داستان فراموش می‌شود، اشخاص داستان هنوز در ذهن خواننده هستند و در وجود او همچنان زنده‌اند. ⚜ مدت‌ها پس‌ازآن‌که جزیره گنج استیونسن را خوانده و دقایق و جزئیات آن را به فراموشی سپرده‌اید مناسبات خود را با«لانگ جان سیلور» آن تبهکار فعال، نمی‌گسلید. @nahal313
نمایشگاه انجمن باغ گردو
✅ محدودیت‌های زمانی و مکانی داستان کوتاه حکم می‌کند که عده اشخاص داستان کم باشد و ازآنجاکه در داستان
🌀امروزه، برخلاف گذشته که وصف ساده و جزء به جزء حالات و حرکات و قیافه اشخاص باب بود، نویسنده می‌کوشد اشخاص داستان را به گفت‌وگو و عمل وادارد و کاری کند که خود با گفتار و رفتار، شخصیت و خوی و خصال خویش را در معرض تماشا و قضاوت خواننده بگذارند و بدیهی است که این شیوه، هم طبیعی است و هم با واقعیت زندگی سازگار است. ✳️ اما وظیفه‌ی نویسنده است که پندار واقعیت ایجاد کند و موجباتی پیش آورد که خواننده فراموش کند که داستان می‌خواند و از محیط خود جدا شود و احساس کند که با اشخاص داستان و در محیط آن‌ها زندگی می‌کند‌. 🔶 از همین رو است که نویسندگان جدید، روزبه‌روز از شیوه‌های مستقیم می‌بُرند و با استفاده از شیوه‌های غیرمستقیم خواننده را با اشخاص داستان آشنا می‌کنند.دکاری که نویسنده باید بکند این است که بگذارد اشخاص داستان خود سخنگوی خویش باشند و حرکات خود را به خواننده ارائه کنند. 💬 خلاصه اگر به شیوه‌ای جز استفاده از توصیف ساده امکان آشنایی خواننده با اشخاص داستان باشد استفاده از آن شیوه اولی‌تر است زیرا دشوار است که نویسنده‌ی تازه‌کار، شخصیتی را وصف کند و خود را چنان در نهانگاه بدارد که خواننده حضورش را احساس نکند. @nahal313
نمایشگاه انجمن باغ گردو
🌀امروزه، برخلاف گذشته که وصف ساده و جزء به جزء حالات و حرکات و قیافه اشخاص باب بود، نویسنده می‌کوشد
✳️داستان‌های کوتاه را تا آنجا که به توصیف عملی مربوط می‌شود، می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: 1⃣ داستان‌هایی که آکسیون(رشته وقایع داستان) قوی دارندو سایر عوامل‌شان تابع حوادث زنده است و توصیف در آن‌ها اهمیت ناچیز پیدا می‌کند. 2⃣ داستان‌هایی که طرح قوی دارند و در آن‌ها، توصیف عملی هرچند برای داستان بسیار مهم و حیاتی است، به حساب طرح تاکید نمی‌شود. 3⃣ داستان‌هایی که عنصر برجسته‌ی آن‌ها توصیف عملی است و ساختمان و طرح آکسیون (رشته وقایع) داستان در درجه‌‌ی دوم اهمیت قرار می‌گیرند. 💢 برای نویسنده‌ی تازه‌کاری که سازوبرگ کارش جز قلمی روان و تخیلی زنده نیست، پرداختن به داستان‌هایی که عنصر برجسته‌شان آکسیون قوی است دشواری‌های کمتری دربردارد، زیرا با حداقل استفاده از توصیف عملی و بی‌آن‌که نیاز باشد به این‌که خویشتن را در پیچ‌وخم طرح داستان گرفتار سازد می‌تواند داستان مناسبی پردازد. ✅ قسمت اول و دوم مناسب نویسنده‌ی تازه‌کار است. @nahal313
💢 شخصیت، عبارت است از مجموعه غرایز و تمایلات و صفات و عادات فردی، یعنی مجموعه‌ی کیفیات مادی و معنوی و اخلاقی که فرآیند عمل مشترک طبیعت اساسی و اختصاصات موروثی و طبیعت اکتسابی است، و در کردار و رفتار و گفتار فرد جلوه می‌کنند و وی را از دیگر افراد متمایز می‌سازند. ✔️اجتناب از تیپ‌های قراردادی 🔺 نتیجه مهمی که می‌گیریم این است که حتی دونفر را هم نمی‌توان یافت که همه صفات و خصوصیات‌شان عیناً مانند هم باشد. 🔻 تفاوت‌هایی که آن‌ها را از هم متمایز می‌کند ممکن است ناچیز باشند، اما به‌هرحال از نظر یک ناظر تیزبین پنهان نمی‌مانند. 🔸 شخص فرآیند سه عامل: توارث، تعلیم‌وتربیت و دنیای ویژه‌ی خود است. 🔹 بررسی شخصیت مردم، نویسنده یاری می‌کند و وی را از ارتکاب به یک اشتباه اساسی بازمی‌دارد، و مانع از این می‌شود که خصوصیات انسان‌ها را یک‌جا و همه با هم در نظر گیرد و به عوض افراد مشخص، تیپ‌هایی را ارائه دهد. ❌ اشتباهی که اغلب نویسنده‌ی تازه‌کار می‌کند این است که به حساب رنگ و رو‌رفتگی شخصیت، طرح داستان را تقویت می‌کند. 🔰 اغلب، پس‌از این‌که طرح داستان را می‌ریزد بی‌آن‌که به اشخاص داستان، قواره، قیافه، قد و رنگ و صفات جالب(زیبایی و سلامت و نیرو) با صفات وازننده (ضعف، زشتی، بیماری) و سن و لباس و طرز پوشیدن لباس و حرکات بخصوص و عادات خاص و شیوه‌ی راه رفتن و شیوه‌ی گفتار و دیگر جنبه‌های روانی و احساسی و خلاصه، به شخصیت‌شان بیندیشد، داستان تندتند می‌نویسد، حال آن‌که، شاید بارها خود توجه کرده‌است که داستانی که مردمش بی‌روح باشند اگر طرحی قوی هم داشته باشد خواننده را راضی نمی‌کند. @nahal313
نمایشگاه انجمن باغ گردو
💢 شخصیت، عبارت است از مجموعه غرایز و تمایلات و صفات و عادات فردی، یعنی مجموعه‌ی کیفیات مادی و معنوی
💬انتخاب اشخاص داستان ✅انتخاب اشخاص داستان تا حد زیادی بستگی به نوع داستان دارد. نویسنده هنگامی‌که به نگارش داستان می‌پردازد از اشخاصی که بناست در داستان بیاورد بیش‌وکم تصوراتی دارد. موقعی که اشخاص را وارد داستان می‌کند، یکی از این دو راه را باید انتخاب کند: 1⃣ باید داستان در اختیار اشخاص باشد 2⃣ اشخاص در اختیار داستان باشند 💢 در داستان‌هایی که با حوادث زنده سروکار دارند و آکسیون داستان قوی و سریع است اشخاص، در اختیار داستانند؛ این امری است اجتناب‌ناپذیر. در داستان‌هایی که طرح قوی دارند باز وضع برهمین منوال است. 💢 در داستان‌هایی که نمودن خصوصیات و صفات برجسته‌ی اشخاص، موردنظر است، ازآنجاکه طرح داستان لزوماً ضعیف است و اساس کار بر نشان‌دادن نحوه‌ی واکنش‌های اشخاص استوار است، سلطه‌ی اشخاص داستان کامل و داستان را در اختیار دارند. ⭕️اگر بناست و نویسنده می‌خواهد که اشخاص، در اختیار داستان باشند در آن صورت انتخاب آن‌ها امر نسبتاً ساده‌ای است. یعنی نویسنده باید اشخاصی را انتخاب کند که از عهده‌ی انجام چیزهایی که طرح داستان خواستار آن ست برآیند. ❇️ به سخن دیگر، نویسنده اشخاصی را که برای مقابله با حوادث داستان مناسب می‌داند در قالب پیش‌بینی‌شده‌ی داستان می‌ریزد. ✳️ اما اگر بناست که اشخاص، داستان را در اختیار داشته باشند، نویسنده باید کار خود را با کسانی آغاز کند که قبلاً در احوالشان غور کرده‌است. چون درحقیقت همین اشخاص‌اند که داستان را می‌نویسند و آن را مناسب احوال خویش می‌سازند. طرح و آکسیون داستان مطلقاً تابع رفتار و کردار آن‌ها است. @nahal313
نمایشگاه انجمن باغ گردو
💬انتخاب اشخاص داستان ✅انتخاب اشخاص داستان تا حد زیادی بستگی به نوع داستان دارد. نویسنده هنگامی‌که ب
🎋شیوه‌های وصف جریانی که به یاری آن خواننده را با اشخاص داستان آشنا می‌کنیم توصیف نامیده می‌شود، که کاری است بس دشوار و پیچیده و نباید به‌هیچ‌وجه آن را سرسری گرفت یا سرهم‌بندی کرد. 💢 برای انجام این کار از سه شیوه استفاده می‌شود: 1⃣ توصیف یا توضیح مستقیم: در این شیوه، نویسنده از زبان خود یا از زبان یکی از اشخاص داستان، خصوصیات اشخاص داستان را به خواننده می‌گوید. 2⃣ توصیف به یاری گفت‌وگو: در این شیوه نویسنده اشخاص داستان را به حرف می‌آورد و کاری می‌کند که خود با بیان و گفتار خویش خواننده را در جریان خصوصیات خود بگذارند همان کاری که مردم می‌کنند. 3⃣ توصیف به یاری آکسیون: در این شیوه نویسنده اشخاص داستان را به جنبش درمی‌آورد و به یاری اعمال و رفتارشان خواننده را با خصوصیات‌شان آشنا می‌کند. ✅ لیکن بهترین و مؤثرترین راه این است که نویسنده این سه شیوه را به‌هم بیامیزد؛ زیرا با محدودیت‌های زمانی و مکانی داستان کوتاه، دشوار است بتوان خصوصیات شخصیت داستان را به یاری یکی از این سه شیوه به خواننده ارائه کرد. ⚠️ طریقه نخست، خاصه اگر تنها به کار رود، بسیار خسته‌کننده است. @nahal313
نمایشگاه انجمن باغ گردو
🎋شیوه‌های وصف جریانی که به یاری آن خواننده را با اشخاص داستان آشنا می‌کنیم توصیف نامیده می‌شود، که
⭕️موارد کاربرد گفت‌وگو ❇️ گفت‌وگو در دست نویسنده‌ی آزموده تقریباً به انجام هر کاری توانا است. 🔰 وظایف عمده‌ی گفت‌وگو: ۱. مکشوف ساختن شخصیت و سرشت(توصیف عملی) پرسوناژ داستان. ۲. پیش بردن آکسیون(وقایع داستان). ۳. کاستن از سنگینی کار. ۴. وارد کردن حوادث در داستان. ۵. ارائه صحنه. ۶. دادن اطلاعات لازم خواننده. ✳️ بدیهی است اهمیت وظایف شش‌گانه‌ی فوق یکسان نیست. وظایف ۱ و ۲ و ۳، یعنی مکشوف ساختن شخصیت و سرشت او پیش بردن آکسیون و کاستن از ثقل کار، در هر داستانی حائز اهمیت فراوان است. 💢 میزان اهمیت سایر وظایف برحسب نوع داستان فرق می‌کند. ❎ اگر بناست که داستان تاآنجاکه کیفیت آن اجازه می‌دهد به یک نمایش تک پرده‌ای مانند باشد، هر اندازه حجم گفت‌وگوی آن بیشتر باشد مؤثرتر و به واقعیت نزدیک‌تر خواهد بود. 🌀 لیکن مفهوم گفته این نیست که هر داستان کوتاهی باید حاوی مقدار زیادی گفت‌وگو باشد. میزان گفت‌وگو نیز مانند دیگر عوامل باید متناسب با نوع داستان باشد. 🗯 اما ناگفته پیداست که داستانی که گفت‌وگوی ناچیز دارد سنگین و خسته‌کننده است مگر این‌که بسیار خوب نگارش یافته باشد. ⚠️ به‌هرحال، تمام این وظایف در این چند کلمه خلاصه می‌شود:«کار گفت‌وگو افزودن به «راست نمایی» داستان است. @nahal313
نمایشگاه انجمن باغ گردو
⭕️موارد کاربرد گفت‌وگو ❇️ گفت‌وگو در دست نویسنده‌ی آزموده تقریباً به انجام هر کاری توانا است. 🔰 و
✅مبارزه با خشکی قلم ☘ به خودتان اجازه دهید از فشار ناشی از نوشتن برای مدتی فاصله بگیرید . تااینکه نیاز به نوشتن بار دیگر در شما ایجاد شود. 🍀 این فاصله نباید نامحدود باشد اگر نیاز به نوشتن در عرض چند روز در شما پدید نیامد راه‌حل بعدی را امتحان کنید. ☘ از تمرین‌های نوشتاری استفاده کنید تا جریان‌های فکری و واژه‌ای ذهنتان بار دیگر روان شوند. 🍀 به تمرین‌های نوشتاری بپردازید و تمرین‌های نوشتاری را برای تفریح انجام دهید. برای خنده صرفاً، برای این‌که انجامشان داده باشید می‌پرسی چرا این‌موضوع مهم است؟ 🗯 زیرا نیمه اول مشکل خشکی قلم از دست دادن نیاز و میل به نوشتن است و نیمه دوم این مشکل گیر کردن در وادی چه چیزی نوشتن است بنابراین به قوه‌ی تخیل خود ورزش بدهید و قوه‌ی تخیل، مانند یک ماهیچه مهم است که برای غلبه بر "خشکی قلم" و پیدا کردن راه زبده شدن در فرایند نوشتن، بسیار اهمیت دارد. @nahal313